یافتن پست: #فرشته

amir hossein
images.jpg amir hossein
.
Noosha
صوفی2 3.jpg Noosha
صوفياجون
درخت سیبی آمدنت را به مناجات نشسته است
انگار آمدنت نزدیک است
صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته میاید
تو آمدی
لمس بودنت مبارک.{-41-}
Morteza
Morteza
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ
ﻳﻚ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﻳﺒﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺖ
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻗﺼﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﺷﺪ ﻭ ﺯﻭﺩ ﭘﯿﺎﺩﻩ
ﺷﺪ ... ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ
ﮔﻔﺖ : ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﺭﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ .. ﺗﻮ
ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﺷﺘﻬﺎ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺪﻩ
ﺍﻡ ... ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﻣﺸﻐﻮﻝ
ﺩﻋﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ ... ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﻭﺭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ .. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ
ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺎﺳﮏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺳﻮﭘﺮﺍﯾﺰ ... ! ﻣﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻮﯼ ﺗﺎﻛﺴﻴﻢ !!!!.... ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ
ﻫﻢ ﻣﺎﺳﮏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺯﺭﺷﮏ !!! ﻣﻨﻢ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ
ﺗﺎﻛﺴﻴﻢ !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/15 - 17:02 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام به همه....امشب مسجد بودم برا همتون دعا کردم{-47-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
من باختم به خود...
باختم به آدم های فرشته نما...
باختم به شاهزاده های شهر قلبهای سنگی...
و حال ...
در گوشه اتاقم ... تنها... حماقت هایم را میشمارم !!!
و آرام این جمله زاده میشود:
سنگ باش تا سنگ سار نشوی...!
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
واکنش آقایان به رنگ موی همسرشان...: انگلیسیها:عزیزم مثل فرشته ها شدی! آمریکاییها:عزیزم ماه بودی ماه تر شدی! ایرانیها:هر چی من بدبخت کار کنم,بده آشغال بمال به سرت...
... ادامه
...
...
این محاله
این فقط یه اشتباست
عشق من پاکه
مثل فرشته هاس
عشق من اهل زمین نیست
میدونم
عشق من هدیه ای ازسوی خداست
عشق من بگو که اشتباه شده
بگواون تونیستی بایکی دیگه
توکه اهل بیوفایی نبودی
بگو که چشام داره دروغ میگه
این محاله من که باورندارم
مگه میشه اون توباشی نمیشه
من دارم ازغصه دیوونه میشم
همه وجودمن پرازغمه
بگواون تونیستی بایکی دیگه
بخدااین نفس آخرمه
Shohreh
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/5 - 14:42 ·
8
bamdad
bamdad
فرشته از سنگ ميپرسه چرا از خدا نميخوا ي كه تورو انسان كنه؟؟؟سنگ ميگه هنوز اونقدر سخت نشدم
كه انسان بشم!!!!!
دیدگاه · 1392/10/1 - 19:52 ·
7
Morteza
images.jpg Morteza
@oneill روزی که، تو اومدی روی زمین
یه فرشته کم شد از آسمونا
مثل گل شکفتی بین آدما
گل سر سبد بودی بین اونا
تولدت مبارک عزیزم
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
یه جایی می گفتن فرشته ها لب هر کسی که صلوات بفرسته می بوسند، یکی (!) تو جمع پا میشه داد میزنه هرکی لب می خواد صلوااااااااااااااااااات{-7-}
دیدگاه · 1392/09/23 - 14:23 ·
5
sama666
sama666
گله های یه دختر از روزگار...!من درکشوری زندگی میکنم که با خدایم عربی سخن میگویم... مگر زبان من پارسی نیست؟من در کشوری هستم که حتی برای عبادت خدا باید از او رو بگیرم...
مگر خدا مرد است که باید از او هم روگرفت...
وحتی روی پرچم کشورم هم کلمه عربی نوشته است...در کشوری که آرزوی بازی باموهایم بر دلم مانده است...
در کشوری که نمی توانم آرزو کنم به استادیوم بروم...
چون مرد ها شعار های آب نکشید میارند...در کشوری که فاحشه وفرشته متضاد اند...
باکره ای که با هزار نفر میپرد فرسته است امادختری که یک بار فریب خورد و بکارتش خط خورد فاحشه است...
درکشوری که پسرهایش باکلاس بودن را در بیرون گذاشتن کش شورت
می بینند بعضیارو انقدر باید توکف گذاشت تاحسابی تمیز شن...ck…در کشوری که دختر ها سکوت میکنند...ولی سکوت نابودشان میکند...
در کشوری هستم که نگاه هم وطنانم روی برجستگی های بدن جنس مخالف دوران میکند...
متتعلق به کشوری هستم که دختر هایش غم هایشان را زیر آرایش مدفوع میکنندوپسرهایش در دود وسیگارپنهان میکنند...
از کشوری هستم که اگر سر به زیر ومعصوم باشی تورابه دهاتی بودن محکوم میکنندواگر مدرن وامروزی باشی محکوم میشوی به بی خانواده بودن...در کشوری که دختر بودن تاوان دارد... تاوانش هم هرزگی است...
کشوری که عشق یعنی برهنگی تن نه برهنگی احساس...من کشوری دارم که دخترانش روزها مردانه میجنگند ولی شبها خیس است از هق هق دخترانه...دختران کشورم دیگر مردی شدندبی صدا گریه میکنند...بی صدا می شکنند...
در کشوری هستم که مرد هایش زن بودن را فقط به تن میبینند..در کشوری که مرد هایش از زن بودن هیچی نمی دانند ولی تن را میبینند...
کاش به جای آنکه اسم مرد را به رک بکشند کمی مرد بودند...در کشوریم که زن ها را ارشاد میکنند تا مرد ها ارشاد شوند...یا ایها لناس...بگویید ببینم... همیشه گفته اید خواهرم... حجاب یکبار هم گفته اید...برادرم نگاهت؟؟...چرا من را ارشاد میکنند تا آنها ارشاد شوند؟
از کشوریم که مردها نمیدانند زن ها تاعاشق نباشند...نمیبویند...نمیبوسندوتسلیم نمیکند رویاهای عریانش را...
در کشوری که دختر هایش یواش یواش دارن میفهمند برای خوشبختی نیاز به مردی که اورا دوست داشته باشد ندارند...و کمکم یاد میگیرند برحقوق خود واقف باشندوبرای گرفتن برابری در مقابل مردان استوار باشند... در کشوری که موقع عوض کردن پوشک بچه(ادامه)..
... ادامه
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
روايت داريم تو جهنم ناهار ديزي با دوغ فراوون ميدن،

بعد ناهار كه چشات سنگين ميشه و خوابت ميگيره

،تا مياي چرت بزني يه فرشته بنام كرمائيل

مياد،نخ ميكنه تو دماغت :|
bamdad
bamdad
عمری فرشته هم که باشی یک اشتباه...

فقط کافی است یک اشتباه از تو ببینند

تا از تو ابلیس بسازند...!!
دیدگاه · 1392/09/16 - 21:09 ·
9
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلاممممبه تمامی فرشته های ناز زمینی خوبین ؟؟؟؟
صوفياجون
صوفياجون
: مامان بزرگ اين چه کتابيه تو چند ماهه داري ميخوني و تموم نميشه
: اين قرآنه عزيزم ، تموم شده من هي دوباره ميخونمش
بچه : کي امتحانشو دارين؟
مامان بزرگ : با لبخند ، چند سال ديگه عزيزم
بچه : فهميدنش خيلي سخته؟
... مامان بزرگ : نه
بچه : پس چرا اينقدر هي دوباره ميخونيش؟
مامان بزرگ : آخه من قصه هاشو خيلي دوست دارم
بچه : مامان بزرگ مگه قصه ها رو از شما امتحان ميگيرن؟
مامان بزرگ : نه عزيزم اين کتاب خداست و من باهاش دعا ميکنم
بچه : مامان بزرگ تو با کتاب قصه دعا ميکني؟
مامان بزرگ : عزيزم اين قصه هاي کتاب خداست
بچه : مامان بزرگ کتاب خدا يعني چي؟
مامان بزرگ : يعني کتابي که خدا حرف هاشو به پيغمبرخودش ميگه که به ما بگه
بچه : چرا خدا خودش به ما نميگه؟
مامان بزرگ : خدا که حرف نميزنه عزيزم
بچه : پس چيجوري با پيغمبر خودش حرف ميزنه ؟
مامان بزرگ : با اونم حرف نميزنه بهش وحي ميفرسته
بچه : وحي چيه مامان بزرگ؟
مامان بزرگ : دستورهاي خداست که با يک فرشته اي به پيغمبرش ميگه
بچه : فرشته مگه حرف ميزنه؟
مامان بزرگ : آره اما فقط با پيغمبر خدا
بچه : منم ميتونم پيغمبر بشم؟
مامان بزرگ : نه
بچه : چرا؟
مامان بزرگ : آخه خدا پيغمبر ها رو از اول خودش انتخاب ميکنه
بچه : اونا مگه با ما فرق دارن؟
مامان بزرگ : نه عزيزم
بچه : اگه فرق ندارن پس چرا خدا منو انتخاب نميکنه؟
مامان بزرگ : آخه ديگه خدا پيغمبر انتخاب نميکنه ، همه حرفاشو گفته
بچه : آها پس ديگه خدا قصه بهتري بلد نيست بگه
مامان بزرگ : با لبخند ، نه عزيزم اين بهترين قصه هاش بوده ديگه
بچه : مامان بزرگ ميشه من کتاب رو ببينم
مامان بزرگ : آره عزيزم اما تو دستهات کثيفه و گناه داره ، خودم نشونت ميدم
بچه : مامان بزرگ اينکه داستانهاش عکس نداره
مامان بزرگ : با لبخند ، نه نداره عزيزم
بچه : مامان بزرگ اين چرا اينجوري نوشته
مامان بزرگ : اين به زبون عربي نوشته عزيزم
بچه : مامان بزرگ مگه تو عربي بلدي؟
مامان بزرگ بعد از چند ثانيه سکوت : نه عزيزم

بچه : آها پس تازه فهميدم چرا اينقدر ميخونيش
مامان بزرگ : سکوت....{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-23-}{-23-}
صوفياجون
صوفياجون
(حتما بخوانید)
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت. فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟" خداوند پاسخ داد: "دستور کار او را دیده‌ای‌؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود. بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند." فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد. "این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید." خداوند گفت : "نمی شود!! چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم. از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد." فرشته نزدیک شد و به زن دست زد. "اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی." "بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام. تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد." فرشته پرسید : "فکر هم می‌تواند بکند؟" خداوند پاسخ داد : "نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد." آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد. فرشته پرسید : "اشک دیگر برای چیست؟" خداوند گفت: "اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش." فرشته متاثر شد: "شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند." زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند. همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند. سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند. بار زندگی را به دوش می‌کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند. وقتی خوشحالند گریه می‌کنند. برای آنچه باور دارند می‌جنگند. آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید. قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد. کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ