Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #فروش

amirali7
Screenshot_2013-09-11-12-54-43.png amirali7
هندونه فروش محلمون{-7-}{-7-}
♥هـــُدا♥
www.alonejavad.blogfa.com.jpg ♥هـــُدا♥
تمام خستگی هایت را یکجا می خرم


تو فقط قول بده


صدای خنده هایت را به کسی نفروشی...!
دیدگاه · 1392/06/20 - 15:43 ·
5
MahnaZ
MahnaZ
تا حالا توجه کردین هیچ قنادی قند نمیفروشه !؟
هیچ عطاری عطر نمیفروشه
قهوه خونه هام همه چی دارن جز قهوه ! جدا چرا !؟
mahya
mahya
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻨﻮ ﺗﺎ فروشگاه ﺑﺮﺳﻮﻥ

ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ مامان ، ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﮐﻦ لطفا

ﺍﻭﻧﻢ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ..

ﺍﻻﻥ بهش ﻣﯽ ﮔﻢ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﮔﺸﻨﻤﻪ ﭘﺎﺷﻮ ﻏﺬﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻦ

ﻣﯽ ﮔﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ، ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺸﯿﻦ ﻓﺘﻮﺳﻨﺘﺰ ﮐﻦ !
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/19 - 23:33 ·
7
kamran
971942_718382401512065_457439203_n.jpg kamran
زندگی کردن این چنینم آرزوست...
این آقا چند بار بهترین سازنده ی تار کشور شده و توی شیراز ارگ کریم خان اونجا تار میسازه و میفروشه.وقتی پیشش میری بهت میگه دوست عزیزی که تا اینجا اومدی و با هنر میخوای آشتی کنی.این تار رو ببر و هروقت دوست داشتی پولش رو برام بیار.اگر هم نتونستی بیای اصلا اشکالی نداره! از هنرت برای شاد کردن مردم استفاده کن و حلالت باشه....
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/19 - 16:21 ·
5
NEGAR
NEGAR
پدرش بهش گفت این ۱۰۰۰تا چسب زخـــ ـــم رو بفروش تا برات کفش بخرم …بچه نشست با خودش فکر کرد یعنی باید آرزو کنم ۱۰۰۰نفر یه جاشون زخم بشه تا من کفش بخرم ؟؟
ولــــــــش کن ، همین خوبهـ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 00:09 ·
7
...
...
مست ازمی عشقیم ودگرباده ننوشیم
درمستی زهرباده بی عشق نکوشیم
بی عشق گرعالم به جهانی بفروشند
ماعشق خودهرگزبه دوعالم نفروشیم
شعراز:نیماراد{-29-}
NEGAR
NEGAR
دختره رو والش نوشته فک کنم سرما خوردم شیشصدتا لایک خورده اینم از کامنتاش:
الهی من فدات بشم
چرا عزیزم مواظب خودت باش خب
و....
بعد پسره از دنیا سیر میشه دنبال یکی میگرده دلداریش بده
رو والش زده از دنیا سیر شدم میخوام خودکشی کنم
یه بنده خدای از همه جا بی خبر اشتباهی دستش خورده یه لایک برا این افتاده
و یک کامنت:
فروش ویژه دستگاه بادکنک فوت کن اتومات
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/13 - 15:59 ·
6
MahnaZ
MahnaZ
دختری را دیدم تن فروشی میکرد وعده ی زیادی در صف بودن.
قضیه را جویا شدم؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گفتن که تن ماهیه جنوبه!!!
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
یکی از اتفاقای مسخره اینه که یکی رو مثلا توی نمایشگاه یا فروشگاه ببینی،
و با هم سلام علیک کنید و جدا بشید ؛
بعد سه دیقه دوباره ببینیش …
... ادامه
Mostafa
Mostafa
ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻪ شعر و ﺷﺮﺍﺏ پر می کند نه ساز نه سکوت..
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﺟﻮﺭ لواشکِ آلبالو ﺟﺪﯾﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﻤﺰﺱ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻨﺎ ﺟﺎﺗﻮ ﭘﺮ میکنن
... ادامه
Mostafa
Mostafa
دستت درد نکنه دخترم من خودم فندک دارم !

(جنتی خطاب به دختر کبریت فروش)
دیدگاه · 1392/06/9 - 22:57 ·
7
Mostafa
Mostafa
دقت کردین
اگه دختر کبریت فروش هم “ساپورت “می پوشید قصه کلا عوض می شد!!
صوفياجون
main185.jpg صوفياجون
mahya
mahya
9عشق پسر گـــــــل فروش*
هر روز صبح به عشق پسرگل فروش از خواب بیدار می شد.
به سمت محل کارش میرفت .
تقریبآ یک سالی می شد که دل به پسر گل فروش بسته بود .
هر روز عصر هنگام برگشتن به خانه
به بهانه دیدن پسر از او یک شاخه گل میخرید .
حدود یک هفته ای شد که دکه ای گل فروشی بسته بود .
خیلی نگران شده بود .
با خود تصمیمی گرفته بود
میخواست در اولین فرصت به او بگوید .که دوستش دارد
ولی باید منتظر می شد تا پسر بیاید.
امروز صبح به امید اینکه گل فروشی باز است از خواب بیدار شد .
ولی باز هم گل فروشی بسته بود و از او خبری نبود .
هنگام برگشتن از کارش وقتی به گل فروشی رسید ...
پسر را داخل دکه دید برق شادی در چشمانش می درخشید.
به یاد تصمیمی که گرفته بود افتاد. باید حرف دلش را میزد .
با هیجان خاصی وارد گل فروشی شد
در کنار گلدان پر از گل های رز...
دختری خوش چهره نشسته بود و پسر نیز کنار او ایستاده بود ...!
تا چشم پسر بهش افتاد تبسمی کرد و دختر را نشان داد و گفت :
(( نامزدمه )) یک هفته ای میشه که نامزد کردیم ...
از شما خیلی براش گفتم خیلی دوست داشت شما را ببینه ......
دیگر حرف های پسر را نمی شنید
فقط عرق سردی در تمام بدنش حس می کرد ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 23:01 ·
4
mahya
mahya
**پسر گل فروش**
گل هاش توی دستش بود ! نشسته بود لب جدول ! رفتم نشستم کنارش ! گفتم : برای چی نمیری گلات رو بفروشی ؟! گفت : بفروشم که چی ؟! تا دیروز میفروختم که با پولش آبجیمو ببرم دکتر ! دیشب حالش بد شد و مرد ! با گریه گفت : تو میخواستی گل بخری ؟! گفتم : بخرم که چی ؟! تا دیروز میخریدم برای عشقم ! امروز فهمیدم باید فراموشش کنم ! اشکاشو که پاک کرد ، یه گل بهم داد ؛ با مردونگی گفت : بگیر ؛ باید از نو شروع کرد ! تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . . . . !
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
رفتم شیرینی بخرم به شیرینی فروشه میگم این کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟ یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لا هر کدوم ناپلئونه؟
تا حالا اینقد قانع نشده بودم تو زندگیم: |
{-15-}{-15-}{-15-}{-9-}
دیدگاه · 1392/06/8 - 14:35 ·
6
NEGAR
NEGAR
طریقه خرید هندونه توسط بابام :

بو کردن هندونه
پرت کردن و گرفتنش از رو هوا
وزن کردن با دست
شمردن خطهای هندونه
زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر
نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی ( که آره آقا من این کارم)
خریدن هندونه
آوردن به منزل
همه رو چنگال به دست جمع کردن
دست و سوت و جیغ و هورای حضار
پاره کردن هندونه
پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید و با طعم خـــــیار :|
مائده
le908dybvkqitrbxj9ll.jpg مائده
{-7-}
رضا
IMG_1600(1).jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
دیدگاه · 1392/06/5 - 23:23 ·
11
صوفياجون
f606219de1.jpg صوفياجون
نام :

نام کامل : آوریل رامونا لاوین

تاریخ تولد : ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۴

آوریل رامونا لاوین متولد ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۴ (۱۹ ساله) خواننده پاپ پانک کانادایی – کلام نویس و بازیگر .

هر دو آلبوم آوریل Let Go و Under My Skin در تمامی کشورها در رتبه های بالای جدول قرار گرفت .

نام آوریل در اصل نامی فرانسوی است و فامیلش داری تلفظ Laveen است .

آوریل متولد بلویل – آنتاریو است و پدر و مادرش جان و جودی لاوین نام دارند و بزرگ شده ناپایی است که در سن ۵ سالگی به اونجا نقل مکان

کردند .آوریل توسط مدیری حرفه ای کشف شد وقتی که در بخشی از کتابفروشی کینگ استون در حال آواز خواندن بوده است .
{-41-}{-41-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون ‘بنز’ و ‘ب ام و’ جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده…

یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم… امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن …

خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نیست! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!

جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان… دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟

جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه… این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!… حالا هم که… ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم …. اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!!!{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
صوفياجون
صوفياجون
زن با خشونت بسیار زیاد پای تلفن : "معلوم هست این موقع شب کجایی توووووووووو؟!"

مرد : سلام خانوم ،عزیزم اون جواهر فروشی رو یادته ؟! یادته از یه انگشتر برلیان خوشت اومده بود و گفتی من اینو می خوام،اما من اون موقع پول نداشتم ولی بهت گفتم که حتما این انگشتر یه روز ماله تو میشه عشقم...؟!

زن بسیار مهربان و با ملاطفت : " خوب معلومه عزیرممممممممممممم..."
... .
.
.
.
مرد : من تو رستوران بغلیشم دارم با دوستام شام می خورم شبم دیر میام خونه!!!!
{-18-}{-18-}{-60-}{-60-}{-60-}{-9-}{-15-}{-70-}
صوفياجون
صوفياجون
چیزی که تو فروشگاه ها رو وسایل نوشته :
لطفا دست نزنید !
چیزی که من می خونم :
وقتی کسی حواسش نیست دست بزنید !{-7-}{-7-}{-7-}
MahnaZ
3nasl.jpg MahnaZ
خود هم نمي دانست که چه گرفته!!!!
به نظرم یکی از است
هدف گرفتن فقط از بود.....

ولي اين و مارا در نشان مي دهد

1 - که از میگردد ...
2- که برای به رو آورده...
در حالی که در یا میباشد
3- و سرانجام که با ، و خود را در می آورد
این و به تمام ، را
در و تمام نشان میدهد.
دیدگاه · 1392/06/1 - 19:16 ·
7
صفحات: 24 25 26 27 28

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ