یافتن پست: #قاصدک

تشنه لبان
تشنه لبان
دعایت می کنم،روزی خودت را گم کنی پیدا شوی در او دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و با او بگویی: بی تو این معنای بودن،سخت بی معناست دعایت می کنم روزی نسیمی خوشه اندیشه ات را گرد و خاک غم بروباند کلام گرم محبوبی تو را عاشق کند بر نور دعایت می کنم وقتی به دریا می رسی با موج های آبی دریا به رقص آیی و از جنگل،تو درس سبزی و رویش بیاموزی بسان قاصدک ها،با پیامی نور امیدی بتابانی لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی به کام پرعطش یک جرعه آبی بنوشانی دعایت می کنم روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا برایت آرزو دارم که یک شب یک نفر با عشق در گوش تو اسم رمز بگذشتن ز شبدیدار فردا را به یاد آرد
... ادامه
دیدگاه · 1390/07/13 - 23:50 ·
1
hamed
hamed
گفتم شبی با شاپرک *{-35-}از یار من داری خبر {-35-}گفتا به من اون شاپرک ای قاصدک ای بی خبر {-35-}هرشب نشستی بی خبر بی یار و بی عیش و طرب{-35-} گفتم به ا و من زیر لب {-35-}عشق است و هجران و فراق{-35-} عشق است ودرد و دود و اه{-35-} گفتا نگفتم بی خبر بی وصل هجران را چه سود این درد را مرحم چه سود {-35-}عشق است وصل و لعل لب{-35-} عشق است تنها وصل و وصل {-35-}دار د چه حاصل اینکه شمع خود سوزدو هم پر این شاپرک{-35-}گفتم که عاشق نیستی {-41-}شمعی که سوزد جان خویش{-35-} روشن کنداسرار خویش {-35-}وانگه بسوزد شاپر ک تاوان عشق است ای بی خبر{-35-} .خط خطیهای (حامد پسرتنها )
محمد
محمد
قاصدک شعر مرا از بر کن ، برو آن گوشه ی باغ سمت آن نرگس مست و بخوان در گوشش و بگو باور کن ، یک نفر یاد تو را لحظه ای از یاد نخواهد برد !
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ