عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست
عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او
حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی
عشق یعنی بوسه بی شهوتی
عشق یار مهربان زندگی
بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلکاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار
سلام سلام سلام به همه سلام به تو سلام به اون سلام به ایشان سلام به آنها سلام باباها سلام مامانا سلام بچه ها خوشالا غمگینا سلام افسرده ها نامیدا امیدوارا سلام کچلا دافا پافا، سلام من از اینجا ازونجا از همه جا، سلام سلام :دی
امید و Mostafa طبق تحقیقات جدیدم به این نتیجه رسیدم بریم تو کار شبکه تلویزیونی خصوصی رو ماهواره سریال داغون پخش کنیم سود داره بچه ها فقط هزینه فرکانس کمی گرونه با تبلیغ در میاد
#هرچه_باداباد
زمانی غصه میمیره
که قلبت یاد میگیره
به عشق یار مدیونه
که تنهایی چه دلگیره
که تنها بودن و ماندن
که هر شب شعر غم خواندن
به تاوان همان هایی است
که غم را از دلت راندن
همون روزی که برگشتی
غمامو تو دلم کشتی
ولی باور نمی کردم
که حالا باز برگشتی
همون لحظه، همون موقع
تو قلبم کوه غم جا داشت
ولی بازم که برگشتی
منو به عشق تو واداشت
همون عشقی که جاری بود
توی رگهای فکر من
تو اون بحبوحه ی دنیا
تمام فکر و ذکر من
بازم چرخید و چزخیدش
هم اون سکه هم این بازی
نمیدونی چه ها کردم
که شاید تو بشی راضی
چه شبها با خیال تو
نخوابیدم ،سحر کردم
یا در هنگام خوابیدن
به یاد تو سفر کردم #نمیدونم که میدونی
چه کاری با دلم کردی
که از قلبم نمیری تو
چه با غصه چه با سردی
حالا چند وقته میدونم
بدون تو نمی تونم
نه اینکه دست من باشه
به والله من نمیتونم
شاید فکر میکنی که من
چه اصراری به تو دارم
ولی امروز با این شعر
میگم پا پس نمیزارم
بازم میگم که من هستم
تا آخر، هر چه #باداباد
یا مرگ آرزوم میشه
یا دنیای دلم آباد
زمانی غصه میمیره
که قلبت یاد میگیره
به عشق یار میدبونه
که تنهایی چه دلگیره
شاعر: بامداد #همشهری#من
راستی
این عکسی که ازم میبینید واسه 2-3 سال پیشه
اونموقع خیلی چاق تر از الان بودم
میتونید برید تو پروفایلم و عکسا رو ببینید
اونی که لباس سبز پوشیدم و از نزدیک گرفته شده واسه 3-4 ماه پیشه...
اتفاقأ داشتم فکر میکردم که عکس پروفایلم رو عوض کنم و همون رو بزارم
چطوره؟
این میل #مبهم من به حرف زدن ، حرف زدن با دیگران ، این دیگران که هستند ؟ که آرامم نمی کنند ....#حرف_زدن #آرامم نمی کند ، انگار دلم پر دلهره است ، پر بی تابی ، آرام #امن ندارم ... در من چیزی مرده ، پرنده ای ، پرستویی ، پروانه ای شاید... شادی به غریبه ای قربانی شده می ماند ... من #بی_حساب خسته ام ، خستگی باستانی ، بی حد ، و من بی حساب میل به دیگران دارم ...این میل مبهم من به حرف زدن ، حرف زدن با دیگران ...
این تیغ واین شاهرگ
این خون
بهای عشقیست
که
به بهامارافروخت ورفت..
واین جان
تسلیم گشت
به جان آفرین
آری
جان به جان آفرین تسلیم شد
دریغا
که نیما
قربانی یک تصمیم شد
اورفت بادگران
هیهات
بین جمعی
دل او
تقسیم شد...
نیما
صوفياجون
مائده
قدرت گرفته توسط شِیرترانیکس
فارسی
)
ای بابا سرم گیج رفت چقد سلام کردی 
شکر میگذره دیگه له میشیم بازم بلند میشم نمیدونم چرا ولا
این عکسو میبینم اعصابم بهم میریزه.
هست
دیگه انقد دیر نیاینا