یافتن پست: #قطره

محمد
محمد
غبار آمدنت را نديده قطره ي اشكي اشاره اي به ظهورت نكرده دست دعايي بيا عصاره حيدر، بيا چكيده ي زهرا بيا كه بوي رسولي ، بيا كه نور خدايي شب غريبي مان مي شودبه ياد تو روشن تويي كه در همه شبها چراغ خانه مايي
... ادامه
تشنه لبان
تشنه لبان
دعایت می کنم،عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته،گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ایبا مهر دعایت می کنم در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند دعایت می کنم روزی زلال قطره اشکی بیاید راه چشمت را سلامی از لبان بسته ات جاری شود با مهر دعایت می کنم،یک شب تو راه خانه خود گم کنی با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را دعایت می کنم روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن و حتی کمتر از آن فاصله داری و هنگامی که ابری،آسمان را با زمین پیوند خواهد داد مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی دعایت می کنم روزی بفهمی گرچه دوری از خدا،اما خدایت با تو نزدیک است دعایت می کنم روزی دلت بی کینه باشد،بی حسد با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی تو هم با عشق با نجوا بخوانی خالق خود را اذان صبحگاهی،سینه ات را پر کند از نور ببوسی سجده گاه خالق خود را
... ادامه
دیدگاه · 1390/07/13 - 23:49 ·
1
محمد
محمد
در وادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب میگردد، کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟ خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟
... ادامه
دیدگاه · 1390/06/24 - 10:18 ·
2
تشنه لبان
تشنه لبان
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم...و تو برایم دعا کن ابر چشمانم همیشه برای تو ببارد، دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم.
... ادامه
دیدگاه · 1390/05/30 - 12:43 ·
1
سوگند
سوگند
نمی دونم چی بنویسم فقط می گم امشب وقتی قرآن روی سرت گرفتی وداری تا خودش اوج می گیری دست منو هم بگیر بزار به هوای تو منم اوج بگیرم وآسمونی بشم راستی یادت نشه بین قنوت نمازهات بین قطره های اشکت که زلاله مثل دلت من رو هم دعا کنی بی صبرانه منتظر دعا هاتون می مونم .....{-41-}{-17-}{-25-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}
دیدگاه · 1390/05/28 - 17:28 ·
3
سوگند
سوگند
سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ،نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست .پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا
... ادامه
Rasool Hamilton
Rasool Hamilton
آمدم از راه دوری تنگ زیبای بلوری ... آمدم دیدم دلت را خسته در کنج صبوحی ... وقت تاریکای جاده ..... با تو یک فانوس آمد .... تشنه بودم قطره ای را با تو اقیانوس آمد ........
... ادامه
دیدگاه · 1390/04/30 - 11:47 ·
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ