يه چيزي بهم گفت بيا و بنويس.........
بيا و خودتو خالي كن........
از همه چيز.......
از همه چيزايي كه باهاشون درگيري............
اومدم تا ينويسم..........
از همه چيز..........
از همه دلهره هام..........
از همه مشكلاتم.........
از همه ناراحتيام............
خيليييييييييييييييييييي وقته كه دله خودمو خالي نكردم...........
برا همين هم باز يه چيزي مثه بغض نشسته رو ديواره قلبم...........
نميدونم بايد چيكارشون كنم............
مثه هميشه ميگم خدايا شكرت..........
شكرت خداجونم..........
بازم من دوست دارم.........
منظر نگاهتم.........
... ادامه
مگه چه شده است ؟
1393/05/12 - 19:25هیچی نشده
1393/05/13 - 14:03فدااااااااااااااااات الهام جونم
1393/05/13 - 14:04