یافتن پست: #لبخند

bamdad
bamdad
نذر کرده ام

يک روزي که خوشحال تر بودم

بيايم و بنويسم که

زندگي را بايد با لذت خورد

که ضربه هاي روي سر را بايد آرام بوسيد

و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

يک روزي که خوشحال تر بودم

مي آيم و مي نويسم که

اين نيز بگذرد

مثل هميشه که همه چيز گذشته است و

آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است

يک روزي که خوشحال تر بودم

يک نقاشي از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگي

نيست

زندگي پاييز هم مي شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

يک روزي که خوشحال تر بودم

نذرم را ادا مي کنم

تا روزهايي مثل حالا

که خستگي و ناتواني لاي دست و پايم پيچيده است

بخوانمشان

و يادم بيايد که

هيچ بهار و پاييزي بي زمستان مزه نمي دهد

و

هيچ آسياب آرامي بي طوفان

{-35-}
دیدگاه · 1393/10/22 - 19:59 ·
4
bamdad
bamdad
خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی،آموخته‌ای که چگونه نیایش کنی

کوتاه‌ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!

کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند (حتی به زور)،

آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!

فراموش نکن!همین لحظه را،اگر گریه کنی یا بخندی‌! بالاخره می‌گذرد،امتحان کن‌!

{-126-}
دیدگاه · 1393/10/18 - 18:34 ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تبسم را نه می توانيم بخريم،
نه می توانيم قرض كنيم
فقط مى توانيم هديه بدهيم
میســــپارمت به لبخند ها...
گرچه گاهى خودم ميهمان بغض هاى بى دليلم!
در مسير باد بمان
تا بوى مهربانيت تسخير كند اين شهر پر از بيهودگى را...
لبخندبزن دوست من
تنوردلت گرم
{-41-}
bamdad
bamdad
آدمها می آیند
گاهی زندگی ات می شوند
گاهی تنها خاطره ای در ذهنت
آن ها که زندگی ات میشوند
چشمانشان
دستانشان
گواهِ بودنشان است
آن ها که تنها در نقطه ای از ذهنت می مانند
نقش عاشق پیشه ها را بازی می کنند
می آیندکه نباشند، که نبینند
تنها خاطره میشوند
گاهی با یادشان، از سادگیت لبخندی می زنی آن هم تلخ از زهر
گاهی هم یادشان بغضی می شود که بیخ گلویت را قلقلک می دهد
اما تو لبخندت را کنار بگذار
برای کسی که بی تابِ خنده هایِ توست
بی تردید در این دنیا
یک نفر
تو را آنقدر می خواهد
که گویی
قبل از اوهیچکس در قلبِ تو
خانه ای نداشته که نداشته ..!!

:)
دیدگاه · 1393/10/15 - 22:12 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
لبخندهایت را حراج
کرده ای.....
ارزان دلبری می کنی...
یادش بخیر...
روزی خنده ات به قیمت
جانم تمام می شد..
دیدگاه · 1393/10/9 - 16:20 در دوستها ·
6
zahra
zahra
دلم گرفته پدر...برایم بهار بفرستید ...
ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید ...

دلم گرفته پدر ! روزگار با من نیست ...
دعای خیر و صدای دوتار بفرستید ...

اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار ...
برای دخترک خود " قرار " بفرستید ...

غم از ستاره تهی کرد آسمانم را ...
کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید ...

به اعتبار گذشته دو خوشه ی لبخند ...
در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید ...

تمام روز و شب من پُر از زمستان است ...
دلم گرفته برایم بهار بفرستید ...
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:45 ·
1
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
پشت زیباترین لبخند
بیشترین راز ها نهفته است
زیباترین چشم :
بیشترین اشک هارا ریخته است
مهربانترین قلب بیشترین دردهارا کشیده است
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/1 - 18:25 در دوستها ·
5
bamdad
bamdad
بگذار باران بیاید

و تو بیایی و بمانی

تا تمام خاطره را

زیر باران

تا یک نگاه عمیق تا یک تبسم عاشقانه
تا لبخند تا بوسه
تا یک آغوش گرم
پیش ببریم

{-41-}
دیدگاه · 1393/09/26 - 22:08 ·
2
bamdad
bamdad
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن

به تمام جزئیاتش...

به لبخند بین حرف هایش..

به سبک ادای کلماتش،

به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..

به چشم هاش خیره شو..

دستهایش را به حافظه ات بسپار...

گاهی آدم ها انقد سریع میروند،

که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند...

:(
دیدگاه · 1393/09/20 - 12:20 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
download.jpeg متین (میراثدار مجنون)
رضا از پرنده در آسمان پرسيدند ؟
آيا ترس به زمين افتادن را نداری؟
پرنده لبخند زد و گفت :من انسان نيستم كه با كمی بلند رفتن تكبر كنم!
من در اوج بلندی ،نگاهم هميشه به زمين ميباشد...!
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
فریدون مشیری: عاشقم..... اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی ، بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی...... گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/09/5 - 20:26 توسط Mobile ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
فریدون مشیری: عاشقم..... اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی ، بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی...... گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/09/3 - 23:20 در Girls and Boys توسط Mobile ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﺗﻮ ﮐﺎﻓﻰ ﺷﺎﭖ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮﻩ
ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ...





ﻣﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﻰ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﻰ ﺩﺳﺘﻢ
ﺍﻣﺎ ﺍﺻﻸ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ :|
ﻣﻠﺖ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﻰ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺎ!!{-7-}
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺧﻂ ﺑﺎﻻ داﺷﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮد ...ﺧﻂ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﻪاون ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮد و ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ زد ...ﺧﻂ... ﺑﺎﻻﯾﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﻂ ﭘﺎﯾﯿﻨﯽ رو دﯾﺪاوﻧﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ زد !!!"ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﻣﻌﻠﻢ ﻫﻨﺪﺳﻪ داد زد: "دو ﺧﻂ ﻣﻮازی ﻫﯿﭻ وﻗﺖ ﺑﻪﻫﻢ ﻧﻤﯽ رﺳﻨﺪ
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/20 - 15:52 ·
1
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ما خاصیم ...
این رو خودمون خواستیم
من آبانیم و به #آبانی بودنم افتخار میکنم
همیشه لبخند رو لبمِ و به همه انرژی مثبت میدم ,
توی بدترین شرایطم خونسردیم رو حفظ میکنم و از منطقم کمک میگیرم ,
وقتی کسی ازم کمک میخواد از تموم وجودم مایه میذارم ,
توی یه جمع مثل یه الماس برق میزنم
کلا افکارم یه سر و یه گردن از بقیه بالا تر.
بازم میگم
افتخــــــــــــار میکنم به وجودم ...
ـــــــــــــــــ آبــــــــآن مــآهـــی هــــــآ
... ادامه
bamdad
bamdad
گاهی باید رفت و بعضی چیزهای بردنی را با خود برد:

مثل یاد مثل غرور

و انچه ماندنیست را جا گذاشت:

مثل خاطره مثل لبخند

رفتنت ماندنی میشود وقتی که نباید بروی ..........

:(
دیدگاه · 1393/08/12 - 22:52 ·
4
bamdad
bamdad
هوا سرد است...

تو مرا تنگ در آغوش می گیری.

تنت را بو میکشم

دستانت را می فشارم

هوا سرد است ... دلم می لرزد

اما

گرمای قلبت را حس میکنم

مست می شوم در ثانیه هایی که با عطر تنت نفس میکشم.

همه عمر شراب شیراز خواهی ماند

آنجا در آن دور دست ها

خواهم نشست و بالاپوش بنفش را بخود می پیچم.

همراه لای لای صندلی، زمان را ورق خواهم زد

لبخند میزنم... لبخند می زنی برای همه‌ی گذشته ها

سهم من... همه‌ی خاطرات تو شد برای همه عمر

{-128-}
دیدگاه · 1393/08/12 - 22:31 ·
3
bamdad
bamdad
دنیا که حالش خوب نباشد
چه فرقی می کند چطور سپری اش کنی
او کار خودش را می کند
صدها فرسنگ از تو دور می شود.
دنیا که حالش خوب نباشد به هیچ صراطی مستقیم نمی شود
تنها به تو یاد می دهد لبخند بزنی
فقط همین

:(
دیدگاه · 1393/08/6 - 21:18 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ،
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﻫﻤﺴﻔﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﺗﺠﺮﺑه ای ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻔﺮ.
ﮔﺎﻫﻲ "ﺗﻠﺦ"
ﮔﺎﻫﻲ "ﺷﻴﺮﻳﻦ"
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ"ﻟﺒﺨﻨﺪ" ﻣﻲ ﺯﻧﻲ
ﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ "لبانت" ﺑﺮﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ .....ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ..
ﺑﻪ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻳﺖ.. ﺣﺘﻲ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﺑﺪﺍﻧﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﻫﺮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﺮﺭﻭﺯ
ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻣﺪﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺭﺥ ﺑﺪﻫﺪ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﻲ
"ﺁﻣﺪﻥ" ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺑﻠﺪﻧﺪ
ﺍﻳﻦ "ﻣﺎﻧﺪﻥ" ﺍﺳﺖ
ﻛﻪ" ﻫﻨﺮ "ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫد
... ادامه
Honari_pix2hd_(16).jpg
آیا هیچ وقت در سرزمین شادی بوده ای؟
جایی که همه همیشه خوشحال اند،
جایی که همه درباره شاد ترین چیزها
شوخی میکنند و آواز می خوانند،
جایی که همه چیز محشر است و هیچ خیالی نیست؟
هیچ کس هیچ غمی ندارد،
و تا بخواهی لبخند و خنده است؟
من در سرزمین شادی بوده ام –
اگر بدانی چقدر کسل کننده است!
شل سیلور استاین
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/5 - 15:42 ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
یه آبانی ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ مغرور ﺑﺎﺷﻪ ﻛﺴﻲ ﭘﻴﺪا ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ اﺯﺵ ﺩﻝ ﺑﻜﻨﻪ...
ﺗﻜﺮاﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ می ارزه!
محبت می کنم ، بی توقع
عشق می ورزم ، بی دریغ
و
آنجا که لیاقتی نمی بینم،
کوچ میکنم با لبخند...
من یک آبانی ام ....
Majid
Majid
بازیه مسخره ایی بود
میسپارمت به لبخند ها ...

گر چه خود؛ مهمان

بغضهاے بے دلیلم..!
دیدگاه · 1393/07/27 - 16:20 ·
3
bamdad
bamdad
آن لبخند ملیح و کشنده ای که

همیشه بر لبانت جاریست،

داد میزند که:

نبودنم را حس نکرده ای...

:(
دیدگاه · 1393/07/25 - 15:16 ·
3
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ