یافتن پست: #لعنتی

Majid
raminmax-Big-38.jpg Majid
خوابم نمیبره

حتی با قرص خواب

زندگیه من

بی تو یعنی عذاب

این حرف قلبمه

با کلی التماس

هی عشق لعنتیم

برگرد م...















الان ارامشم با 4 تا قرص لعنتیه...
... ادامه
LeilA
LeilA
آموخته ام که ...
وابسته نباید شد
و این لعنتی ...
" نشدنی ترین " کاری است که
آموخته ام ...
دیدگاه · 1392/06/30 - 00:33 ·
8
...
...
ای لعنتی...!
اونجوری هم که توفکرمیکنی نیست...!
شایدعاشقت بودم روزی...!
ولی بین بی تو...
هم زنده ام٫
هم زندگی میکنم...
فقط گاهی دراین میان...
یادت...
زهرمیکند
به کامم
زندگی را...
همین...
{-59-}
دیدگاه · 1392/06/29 - 15:03 ·
8
Noosha
shamekh73(8561566).jpg Noosha
چشمامو میبندم یاد موقعى میفتم ک پشت پلکمو میبوسیدى ، چشمامو باز میکنم یاد موقعى میفتم ک باعشق بهم خیره شده بودى، ناخودآگاه آه میکشم یاد موقعى میفتم ک با اخم بهم میگفتى آخرین باره ک آه کشیدیا ، و با درد بازم چشمامو میبندم، دیگه تونیستى، بغض لعنتیم خیلى خوب جاتو پر کرده و تنهام نمیذاره
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/27 - 15:00 ·
8
iman
iman
ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ !
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
" ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ "...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﻣﻦ ﺗﻠﺦ ﺷﻮﺩ ﻟﻌﻨﺘﯽ
... ادامه
MahnaZ
86639974225604604560.jpg MahnaZ
دارم میروم تمام با هم بودن را کنم...

ولی نمیدانم ...

این ... این ...

همه تو را به من می کنند.

حتی هم از بس به آن نگاه کرده ای رنگ چشمان تورا گرفته است.

نمی دانم کدام شده است....
که بر می چرخد.
دیدگاه · 1392/06/24 - 03:16 ·
8
NILOOFAR
NILOOFAR
هی تلخ می شود ته فنجان نگاه تو

در گیر و دار عصر خیابان نگاه تو

هی چرخ می زند پی آن فال لعنتی

تعبیر می شود وسط آن نگاه تو

عکس درون فال به اندوه می رسد

تصویر او که رفت میان نگاه تو

در انعکاس نور نئون های لعنتی

هی غرق می شود ته فنجان نگاه تو

طعم غلیظ قهوه آخر گرفته است

تلخ و سیاه ٬ خسته و بی جان نگاه تو

پا می شوی که رد شوی از ازدهام شهر

در پیچ و تاب گنگ خیابان نگاه تو

هی می رود به سمت همان خاطرات خوب

آن لحظه ها که حک شده در آن نگاه تو

اینکه تو مانده ای و چراهای بی جواب

او رد شده است ساده و آسان نگاه تو

جا مانده در حوالی آن اتفاق تلخ

جا مانده در نگاه خیابان نگاه تو

رد می شوی و باز دلت شور می زند

یعنی دوباره او ، تو و باران ، نگاه تو

یک بوق ممتد و همه حجم خاطرات

می رفت رو به نقطه پایان نگاه تو
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
نگاهی‌ عمیق به تقویم سر رسیدش
فهمید وقت تفریح سر رسیده

سر در گم تو کوچه‌ها سرگردونه
کاش میشد خدا قدیما رو برگردونه

گذشته‌هایی‌ که تو زمان حال مرده
جوونی‌ که تو چشماش یه فرد سالخورده

و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم
از آدمای اطرافم اهریمن ساختم

از پدر مادر هیچ خیری وقتی‌ من نبینم
انتظار داری دیگران رو اهریمن نبینم؟

عشق رو از کجا ببینم من با دو تا چشمم؟
از پدر مادری که میخوان جدا بشن؟

به ما که رسید دنیا دهن باز کرد
درد رو ریخت رو سرم و من رو برانداز کرد

من تو دلم از شما داشتم تصویر با هم
تیکّه پاره شدم از این تصمیم ناحق

وقتی‌ دنیا اینو که مخصوصاً بسوزم
چی‌ کار کنم؟ دلمو با نخ سوزن بدوزم؟

این دفعه منم که دارم شما رو نصیحت می‌کنم
من یه مردم که دارم دائماً وصیت می‌کنم
...
... ادامه
iman
iman
| دفتر عشـــق كه بسته شـد
| دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
| خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
| به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
| بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
| بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
| غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
| چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
| دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
| فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
| چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
| آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
| دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
| بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
| ازاون كه عاشقـــت بود
| بشنواین التماسرو
| ...............
| .........
| ....
|.
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/10 - 23:48 ·
9
مائده
20256771150855438695.jpg مائده
کلافه شده ام از این شبهای پر از یلدا
شب که میشود پریشان میشوم
شب که میشود دلتنگی شروع میشود
شب که میشود انگار غمهایم را بیدار میکنند
در میان این همه شب بودن
دلم اسیر یک حس غم آلود شده است
حسی پر از کلافه بودن
حسی پر از احساس بی قراری
شب نشینی میکنم با خودم
میخواهم غرق شوم در اندیشه هایم
اما نمیشود
هرچه میخواهم به اعماق بروم بالاتر میمانم
این بغضهای لعنتی محال است مجال غرق شدن بدهند
روی بغضهایم غلت میخورم
سرگیجه میگیرم
و غمهایم را بالا می آورم
هیچ مسکنی جز سکوت ندارم
پس سکوت میکنم
تا شبهایم خط خطی نشوند....
... ادامه
iman
iman
دیگر نه اشکهایم را خواهی دید
نه التماس هایم را
و نه احساسات این دل لعنتی را …
به جای آن احساسی که کشتی ، درختی از غرور کاشتم !
دیدگاه · 1392/06/7 - 00:49 ·
7
iman
iman
ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﺍﻭ ﻧﻤﮏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﮑﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﺣﺎﻝ، ﺍﻭ ﻫﺴﺖ ﻻﯾﻖِ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﻻﯾﻖِ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﭘَﺴﺖ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻣِﯽ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ
ﺯﯾﺮﺳﯿﮕﺎﺭﯾﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟!
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ، ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺷﮑﺴﺖ!
ﭘُﺮ ﺯِ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ.. ﺭﺍﺳﺘﯽ
ﻋﮑﺴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟؟
ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/7 - 00:08 ·
8
♥هـــُدا♥
a96a2c73c0d4.jpg ♥هـــُدا♥
لعنتی هـَرچــه داشتــَم رو کـَردَمـ !
امــاتــو...
اســیر نشــدی...
سیــر شــدی
دیدگاه · 1392/05/30 - 21:38 ·
6
LeilA
LeilA
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .
یکی بود ، یکی . . .
بی خیال . . . !
خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . !
دیدگاه · 1392/05/28 - 22:18 ·
7
Morteza
Morteza
می دونی دلتنگی یعنی چی ؟
دلتنگی یعنی اینکه بشینی با یادش به خاطراتت فک کنی …
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شروع اشکهای لعنتی …
.
... ادامه
Morteza
Morteza
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ، این بغض لعنتی است …
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/27 - 12:32 ·
6
♥هـــُدا♥
i9962_n3kn16chmlw5qfzlh9nu.jpg ♥هـــُدا♥
شبهام تلــــــــــــ✘ــــــــخ

خنده هام تلــــــــــ✘ـــــــخ
مشروبم تلــــــــــــ✘ــــــــخ

زندگیم تلــــــــــــــــ✘ــــــــــــخ

میون این همه تلـــــــــــخی دلم تنگ شده واسه شیرینی یه نگاهـــــــــــــــــت لعنتی
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 10:41 ·
5
♥هـــُدا♥
g3s34k5o0bh79gu1rqj.jpg ♥هـــُدا♥
هی لعنتی !!!

خبرت میرسه که با هرکس و ناکسی میخوابی و پا میشی !!!

فاحشگی ات مبارک !

لیاقت نداشتی ملکه ی بیداری و رویایم باشی !!!
جای دستمال فقط یک جاست :

"توالت"
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 15:30 ·
4
iman
iman
خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود وبه محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند... دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود...
... ادامه
♥هـــُدا♥
جــدایی (1468).jpg ♥هـــُدا♥
معمولا چیزهایی که بدرد نمیخورن رو دور می ریزیم .

امروز چند با سطل زباله را زیر و رو کردم

ولی اثری نیست

نمی دونم این لعنتی کدوم گوریه !



کسی منو ندیده ؟!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/23 - 10:41 ·
4
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ؛ ﻓﺎﺻﻠﻪ ، ﺳﻦ ! ﻗﺪ، ﻭ ﻭﺯﻥ .... ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻋﺪﺩ ﻟﻌﻨﺘﯿﻪ.. parastou
دیدگاه · 1392/05/21 - 22:06 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
سر خوشانه می خندم

شوخی می کنم

سر به سرت می گذارم

وتو نمیدانی......................

چقدر سخت است

احساس خفگی کردن

پشت این نقاب

لعنتی
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 14:34 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
اين تنهايي لعنتی ، آدم هايی رو همدمت ميکنه ... که واقعا لــــــيـــــــــــاقــــ ـــــت با تو بودن رو ندارن
دیدگاه · 1392/05/21 - 14:11 ·
6
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
میلیاردها آدم توی این دنیا هست...
که همه میتوانند بدون تو زندگی کنند...
آخه لعنتی من چرا نمیتونم!؟
دیدگاه · 1392/05/21 - 10:56 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
به بعضی آهنگ ها...

به بعضی خیابونا...

به بعضی حرفا و تکه کلام ها...



آدمو میبرن به روزایی که واسه


از بین بردنشون تو ذهنت شدی!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 12:07 ·
2
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ