مازندارن..........ساری....سد سلیمان تنگه...چهاردانگه.....
نکا.....امام زاد یحی که ییلاقه..عباس اباد بهشر....یخچال سر گلوگاه....بندر ترکمن بندرگز..اینچه برون هم بعد اون....امل هم خیلی زیاده...نیما یوشیج هم برو...شهربازی امل هم برو...امام زاده عباس هست...زیر اب و پل سفید و اونجا هم خوبه...دیگه بسه دیگه
توجه توجه@mahnaz
مهناز جوونمون امروز خاله جون شد
بزنید دست قشنگه رو به افتخارش
واسه نی نی کوچولومون از روز تولدش تا همیشه بهترین روزها در کنار خانوادش سلامتی خوشی ارامش واز همه مهمتر خدارو واسش ارزو دارم
مبارکت باشه خاله جووونی
ایشالله عروس شی خاله جونی
اشکال نداره نی نی مهم تر بود...یکم بگذره بعد جبران کن
طرف ما همه دوشب جشن نمیگیرنا...اکثرا اینطورن
نه قربونت ناراحت چرا...همه باید این مراحلو طی کنن.داداش منم استثنا نیست..خربزه خورده باید....خدا کمکش کنه
نه خربزه خورد بهتر شد احساس میکنم خیلی اروم شده
حق دارن الان دیگه واقعا گذرون زندگی سخت شده
اصلا ادم باید ی روز هم عقد کنه هم عروسی فرداش بره سرزندگی
خدا همه جوونا رو کمک کنه
خب خدا رو شكر كه بچه به خالش نرفته و خوشكل در اومده ، دعاهامون مستجاب شد
مهنازي بجاي اين همه شكنجه و نصب دادن القاب مختلف به من ... بهتره بري يه متر طناب بخري و خودتو اعدام كني تا ديگه هر روز صبح وقتي ريخت بيريختتو توي آيينه ميبيني آرزوي نكني كه كاش يه كم قيافه داشتي و اينقدر بيريخت نبودي
شهریار تو مگه دعا هم بلدی.... باید متاسفانه عرض کنم که پیش خداجونم عزیز نیستی چون دعات مستجاب نشد و بچه شبیه ما هستش
شهریار القاب نیست قبول کن که برادر من از همشون برخورداری تپل .... شیکم گنده... من خودمو اعدام کنم؟؟اونم حلواتو نخورده امکان نداره برادر با من بحث نکن من تا حلواتو نخورم دست به این کارای ترسناک نمیزنم می جان مره شیرینه
سلااااااااااااام مائده جوونم... بدون #تو#نمیدونم شبا تعطیل بود...
من طاقت غیبت کبری تو ندارم... امیدوارم تا اون موقع دانشگاه و خوابگات ب اینترنت مجهز شه... اره خوندم گلم.....
سلام ب روی نااازتخخخخخخخخ عزیزم اصلا نه حسه اوین و دارم نه حسه نمیدونم..رمان بیشتر میچسبه انگاریامروز صبح که اومدیم فقط ی لحظه ان شدم جواب دادم و بعد دیگه نشستم رمان خوندم...
اومدن که میام اونم از سایت اونجا..ولی شبا ک باز نیس...خوابگاه هم نمیخوام وصل شم با گوشی سخته
دیگه واسه آدم چاره نمیزارین ایندفه رو از ضرب و شتم میگذرم، چون تازه باهم خوب شدیماگه دوست داشتی ج بده چرا خندیدی اگرم نه که ایندفه کوتاه میام میدونی که در مرام من کوتاه آمدن نیست پس گذشت میکنم اما دفه های بعد دیگه گذشت نمیکنم...
آن موقع ها ، بچه که بودیم، بچه ی معصومی بودیم ...
حالا سن و سالما ن رفته بالا ولی ...
بزرﮒ که نشدیم هیچ،
دیگه حالا همان بچه ی معصوم و دوست داشتنی هم نیستیم...
از این سو مانده و از آن سو رانده
چارلز دانشجوي انگليسي با طعنه به دوست و همكلاسي ايراني اش همايون ميگه:
چرا خانوماتون نمي تونن با مردها دست بدن يا لمسشون كنن!؟؟
يعني مردهاي ايراني اينقدر كارنامه خرابي دارن و خودشونو نمي تونن كنترل كنن؟!!
همايون لبخندي ميزنه و ميگه: ملكه انگلستان مي تونه با هر مردي دست بده؟ و هر مردي مي تونه ملكه انگلستان را لمس كنه؟!
چارلز با عصبانيت ميگه: نه ! مگه ملكه فرد عاديه؟!! فقط افراد خاصي مي تونن با ايشون دست بدن و در رابطه باشن !!!
همايون هم بي درنگ ميگه: خانوم هاي ايراني همشون #ملكه هستن.
نگار
توجه
MahnaZ
قدرت گرفته توسط شِیرترانیکس
فارسی
اوممممدم 
هرگز..خیال باطل ممنوع ها
دوست منو اذیت نکن
شوخی کردم بگو باشه؟؟؟؟؟
ههههه کاش خربزه نمیخورد 
من خودمو اعدام کنم؟؟اونم حلواتو نخورده امکان نداره برادر 
این فقط یکی از حرکتامه
امیدوارم تا اون موقع دانشگاه و خوابگات ب اینترنت مجهز شه... اره خوندم گلم.....
خخخخخخخخ عزیزم اصلا نه حسه اوین و دارم نه حسه نمیدونم..رمان بیشتر میچسبه انگاری
امروز صبح که اومدیم فقط ی لحظه ان شدم جواب دادم و بعد دیگه نشستم رمان خوندم...
من که از خشونت استفاده نکردم برادر...
ایندفه رو از ضرب و شتم میگذرم، چون تازه باهم خوب شدیم
اگه دوست داشتی ج بده چرا خندیدی اگرم نه که ایندفه کوتاه میام میدونی که در مرام من کوتاه آمدن نیست پس گذشت میکنم
سلام
1392/06/9 - 15:58سلام ندا جونم ، خوبی؟
دلم واست یه ذره شده بود
1392/06/9 - 15:59سلام خانومی
1392/06/9 - 15:59سلام مصطفی گل .
1392/06/9 - 16:01به به به سلاااااااااام به روی ماهت عزیزم.فدات شم تو چطوری؟
من خوبم تو رو که اینجا دیدم بهترم شدم.دل منم واست یه ذره شده بود نازم
1392/06/9 - 16:02قربونت برم ندا جونم ، خداروشکر، منم خوبم
1392/06/9 - 16:04مائده جونم سلام به روی ماهت{
1392/06/9 - 16:07