یافتن پست: #مردی

حمید
حمید
خیابانها جبهه ی جنگ شده... اگر مردی!با هوای نفس خود بجنگ!
ıllı YAŁĐA ıllı
c7d5f83e2007fc3c8f77ee679fe4b322-425.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
بشکند دستی که کوچکتر از خود را میزند!

لال شود زبانی که به ضعیف بد میگوید!

و بمیرد کسی که بیگناهی را آزار میدهد !

{-60-}{-60-}{-60-}
zoolal
zoolal
کاش ایرانسل یه خدماتی داشت
که اس میداد به طرفت و میگفت:
مشترک گرامی
شماره ی فلان میخواست بهت زنگ بزنه اما یاد نامردیات افتاد، بیخیال شد!
یه خورده آدم باش!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/24 - 19:24 ·
2
bamdad
bamdad
وقتی...!

مرا...!

در آغوش می گرفتی...!

تمام لباس هایم...!

بوی عطر تو را...!

به خود می گرفت...!

راستی...!

عطرت را...!

از کجا خریده بودی...!

آخه...!

بعد از این همه مدت...!

هنوز...!

لباس هایم...!

بوی عطر تو را می دهند...!

بوی نامردی...!
... ادامه
محمدطاها
محمدطاها
مَـــرد " بودن با پسر خوشگل بودن فرق دارد !!!

مَـــرد بودن با مانکن بــودن فرق دارد !!!

مَـــرد بودن با پول بابا پُز دادن فرق دارد !!!

مَـــرد بودن با خالي بستن و دروغ گفتن فرق دارد !!!

مَـــرد بودن يعـنی وقتی قول دادی حرفت ، دو تا نــــــشود ...

مَـــرد بودن يعـنی ؛ نامردی نکنی حتی در حق " نا مَرد " ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 15:31 ·
2
bamdad
bamdad
کاربردهای مختلف " مُردن " در فرهنگ ما !!


برو بمیر : برو گمشو !


بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !


می میرم برایت : عاشقتم !


می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟


... مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟


نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !


مردیم تا ... : صبرمان تمام شد !


مرده : بی حال !


مردنی : نحیف و لاغر !


مردم : خسته شدم!


من بمیرم ؟ : راست می گی؟

:)
zoolal
zoolal
خدایـــــــــــــا . . .
چرا تا زنده ایم
روانمان را شـــــــــاد نمی کنی ؟ !
همیکنه مردیم . . .
شادروانمان می کنی ؟ !
دیدگاه · 1393/01/21 - 08:56 ·
2
sam
sam
خواهشا بخوانید:پسر:ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم
دختر:تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟؟؟؟
پسر:خب...منزل بگم چطوره؟؟؟؟؟
دختر:واااااااای .... از دست تو...
پسر:باشه...باشه...ویکتوریا خوبه؟؟؟؟
دختر:اه اصن باهات قهرم...
پسر:باشه بابا...تو عزیز منی....خوب شد؟؟؟...آشتی؟؟؟؟؟
دختر:آشتی...راستی گفتی دلت چی شده؟؟؟
پسر:دلَم؟!...آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده...
دختر:واقعا که...
پسر:خب چیه...نمیگم...مریضم اصن...خوبه؟؟؟؟؟؟؟
دختر:لوووووووووووس...
پسر:ای بابا...ضعیفه...اگه اینبار قهر کنی ناز کش نداری ها؟!
دختر:بازم گفت این کلمه رو...
پسر:خب تقصیر خودته...میدونی اونایی که دوست دارم اذیت میکنم...
هی نقطه ضعف دستم میدی...
دختر:من از دست تو چیکار کنم؟؟؟؟؟
پسر:شکر خدا........!دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاپ ملاقات تو بودم...
لیلی قرن 21 من...
دختر:چه دل قشنگی داری...چه قدر به سادگی دلت حسودیم میشه...
پسر:صفای وجودت خانوم...
دختر:میدونی...دلم تنگه...برای اون همه پیاده روی هامون...برای سَرک
کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها...برای بوی کاغذ...برای
شونه به شونه باهات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه...
آخه هیچ زنی...
مردی مثل من نداره...!!!
پسر:میدونم...میدونم...منم دلم تنگه...برای دیدن اسمون تو چشمای تو...
برای بستنیهای شاتوتی که با هم میخوردیم...برای خونه ای که تو خیال
ساخته بودیم و من مَردش بودم...؟؟؟؟!!!!
دختر:یادته همش بهم میگفتی خاتون؟؟؟
پسر:آره یادمه...آخه تو منو باد دخترای ابرو کمون قجری مینداختی...
دختر:ولی من که بور بودم...
پسر:باشه فرقی نمیکنه...
دختر:آخ چه روزایی بود...دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد
تنگ شده...مجنون من...
پسر:....
دختر:چت شده؟چرا چیزی نمیگی؟
پسر:...
دختر:نگاه کن ببینم...!منو نگاه کن...
پسر:...
دختر:الهی من بمیرم...چرا چشات نمناک شده؟الهی من فدات شم...
پسر:خدا ن...(هق هق گریه)
دختر:چرا گریه میکنی؟
پسر:چرا نکنم؟هان؟
دختر:من دوست ندارم مرد من گریه کنه...جلوی این همه آدم..
بخند دیگه...
بخند زودباش...
پسر:وقتی دستاتو کم دارم چطور بخندم؟...کی اشکامو کنار بزنه که
گریه نکنم؟؟؟
دختر:اگه گریه کنی منم گریه میکنما...
پسر:باشه...باشه...تسلیم...ولی نمیتونم بخندما...
دختر:آفرین حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟؟
پسر:تو که میدونی...من از این
... ادامه
zoolal
zoolal
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.
شک کرد که همسایه اش آنرا دزدیده باشد.
برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد.
مثل یک دزد راه میرود، مثل یک دزد که می خواهد چیزی را پنهان کند،
پچ پچ می کند.آنقدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد،
لباسش را عوض کند نزد قاضی برود و شکایت کند.
اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد،
زنش آنرا جابجا کرده بود.
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت
و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه میرود، حرف می زند و رفتار می کند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/20 - 19:09 ·
2
zoolal
zoolal
مردی،شبی را در خانه ای روستایی می گذراند
و پنجره های اتاق باز نمی شد.
نیمه شب احساس خفقان کرد
و در تاریکی به سوی پنجره رفت.
نمی توانست آن را باز کند.
با مشت به شیشه پنجره کوبید
و هجوم هوای تازه را احساس کرد
و سراسر شب را راحت خوابید.
صبح روز بعد،
فهمید که شیشه ی کتابخانه ای را شکسته است
و همه ی شب پنجره بسته بوده است.
او فقط با فکر «اکسیژن» اکسیژن لازم را به خود رسانده بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/20 - 18:49 ·
1
mostafa AZ
Gif_Persian-Star.org_03.gif mostafa AZ
Noosha این چطوره؟
Noosha
8u8u8u8u8u Noosha
اگه مردی...؟!! مرد بمون... اگه نیستی... نامردی نکن...!!
اگه تنهایی...؟!! تنها بمون... اگه نیستی... تنهاش نذار...!!
اگه نجیبی...؟!!...نجابت کن... اگه نیستی... هرزگی نکن...!!
اگه عاشقی...؟!!عاشق بمون... اگه نیستی... حرمت عشقو نشکن...!
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
مثلِ چوب کبریتی میانِ پلک‌های زمین

خواب از سر شهر پرانده ‌است

مردی که تنهاییِ خود را

هر شب در خیابان‌های شهر

سوت می‌زند!
... ادامه
zahra
images (1).jpg zahra
:)
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
رضا
رضا
با سلام خدمت کاربران گرامی شبکه اجتماعی نمیدونم

بعد از گذشته 3 سال و نزدیک شدن به چهارمین سال تاسیس نمیدونم بخاطر عدم پیشرفت سایت و وجود مشکلات مالی عدیده تصمیم گرفتم که از تاریخ 15 فروردین 93 سایت رو از دسترس خارج کنم .

از این تاریخ به بعد سایت فعالیتی نخواهد داشت . چون هزینه ارتقاء سایت چند میلیون میشه و فعلا توان مالی این کار رو ندارم . به همین خاطر از همه بخاطر فعالیتشون تو سایت متشکرم .

موفق باشین .

مدیریت شبکه اجتماعی نمیدونم .
... ادامه
bamdad
bamdad
مردی در هنگام رانندگی،درست جلوی حياط يک تيمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعويض لاستيک بپردازد. هنگامی که سرگرم اين کار بود، ماشين ديگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشين بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد. مرد حيران مانده بود که چکار کند. تصميم گرفت که ماشينش را همانجا رها کند و برای خريد مهره چرخ برود. در اين حين، يکی از ديوانه ها که از پشت نرده های حياط تيمارستان نظاره گر اين ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ ديگر ماشين، از هر کدام يک مهره بازکن و اين لاستيک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعميرگاه برسی. آن مرد اول توجهی به اين حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد ديد راست می گويد و بهتر است همين کار را بکند. پس به راهنمايی او عمل کرد و لاستيک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن ديوانه کرد و گفت: خيلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی! پس چرا توی تيمارستان انداختنت؟ ديوانه لبخندی زد و گفت: من اينجام چون ديوانه ام. ولی احمق که نيستم!!
... ادامه
بیکار عاشق
بیکار عاشق
دیوانه...
ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ

ﺩﺍﺭﯼ ؟

ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : " ﻋﺸﻘﻢ " ﺭﺍ ...

ﮔﻔﺘﻨﺪ : " ﻋﺸﻘﺖ " ﮐﯿﺴﺖ ؟؟ ﮔﻔﺖ : " ﻋﺸﻘﯽ"

ﻧﺪﺍﺭﻡ !!

ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﯼ " ﻋﺸﻘﺖ" ﺣﺎﺿﺮﯼ ﭼﻪ

ﮐﺎﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ .... ؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ... ،

ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ...

ﺩﻭﺭ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ .... ﻭﻋﺪﻩ ﺳﺮ ﺧﺮﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ ... ﺩﺭﻭﻍ

ﻧﻤﯿﮕﻮﯾﻢ .. ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ....

ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ، ﺗﻨﻬﺎﯾﺶ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ،

ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻤﺶ ...

ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ..

ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ .. ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ

ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ... ﻏﻤﺨﻮﺍﺭﺵ ﻣﯿﺸﻮﻡ ...

ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ... ، ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ

ﻧﺪﺍﺷﺖ ..، ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ .. ﺍﮔﺮ

ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﭼﻪ ... ؟

ﺍﺷﮏ ﺑﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ

ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ "ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ " ﻧﻤﯿﺸﺪﻡ
... ادامه
بیکار عاشق
بیکار عاشق
پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !

ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...

ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ

ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ

ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ

ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﯿﺴﺖ !!

ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...

ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ

ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت;

ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است

ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑــــــــــــــــــــــــــــــﺲ
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 23:18 ·
6
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ