یافتن پست: #مردی

عسل
5.jpg عسل
می گویند :

شاد بنویس...!!

نوشته هایت درد دارند...!!

و من یاد مردی می افتم ، که با ویولونش ...!!

گوشه ی خیابان شاد میزد...!!

اما با چشمهای خیس...!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/11 - 16:06 ·
8
zoolal
zoolal
هواستون باشه تو زندگی به کیا پر و بال میدین بعضیا لیاقت تلاش و از خود گذشتگی شمارو ندارن
.
.
مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد.
دوســـتش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشـــه می
خواست من را عـــوض کند.
مرا وادار کرد سیگار را ترک کنم...
لباس بهتر بپــــوشم، قماربازی نکنم، در سهام ســــرمایه‌گذاری کنم و حتی...
مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستــــش گفت: این ها که می‌گـــــویی که چیز بــــدی نیست!
مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شـــان من نیست!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/10 - 11:34 ·
6
zoolal
zoolal
روزگاری بیدی را شکستند ........
به نامردی تبر بر ریشه بستند.....
ولی افسوس همان هایی شکستند.......
که روزی زیر سایه اش می نشستند!!!
zoolal
zoolal
سرت را بالا بگیر !
اینکه دلت را شکسته اند
ضعف تو نیست...!
این ضعف آنهاییست
که نامردیشان،
سادگى تورا نشانه گرفته بود!!!
دیدگاه · 1393/03/9 - 15:37 ·
4
رضا
رضا
جام جهانی نزدیکه کم کم باید مواضع خودمون رو مشخص کنیم که هر کسی طرفدار کدوم تیم هست کل کل کنیم :)
15 دیدگاه · 1393/03/8 - 15:13 در ورزش ·
8
ساحل بارانی
ساحل بارانی
روزگاری بیدی را شکستند ........به نامردی تبر بر ریشه بستند.....ولی افسوس همان هایی شکستند.......که روزی زیر سایه اش می نشستند!!!
دیدگاه · 1393/03/6 - 16:15 ·
7
bamdad
bamdad
این روزها آنقدر خوشم که اگر هم بمیرم، خیالی نیست!

ناخوش که باشی زنده ای، ولی مرگت رو روزی چند بار میبینی!

اما وقتی توی خوشی مردی، متوجه مردنت نمیشی!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/5 - 19:22 ·
4
Mohammad
3303sasdffsdf.jpg Mohammad
چارلی چاپین:
دخترکم هیچگاه هم آغوشی هایت را با عشق مقایسه نکن..!
هیچ مردی در تخت خواب نا مهربان نیست...
دیدگاه · 1393/03/4 - 10:52 ·
6
...
...
دیگرهیچ مردی به هوایت
سربه بیابان نمیگذارد!
ساده شده ای لیلی جان؛
مردان روزگارمابایک ""کلیک""روزی1000
بارعاشق میشوند!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/2 - 18:56 ·
4
iman
iman
زمین به مرد بودنت نیاز داره …
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز …
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ….
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت …
مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/1 - 16:49 ·
4
zoolal
zoolal
کوتاهترین داستان عشقی
روزی مردی از یک دختر پرسید:
آیا با من ازدواج می‌کنی؟
دختر جواب داد: نه
و از آن پس مرد شاد زیست،
به ماهیگیری و شکار رفت،
کلی گلف بازی کرد،
تمام مسابقات فوتبال را دید
و با هرکه دلش خواست رقصید.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 19:29 ·
6
Mohammad
Mohammad
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید
کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری ؟
همسر او گفت همه آنها را بزرگشان و کوچکشان،
دختر و پسر همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم
شوهر گفت : چگونه دل تو برای آنها همه جا دارد
همسر جواب داد :
این خلقت خدا است که مادر دلش برای همه فرزندان خود وسعت دارد
مرد لبخندی زد و گفت :
اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد
خدایش بیامرزد روش والایی در قانع کردن داشت ،
لاکن موقعیتش در آشپزخانه غلط بود
مراسم آن تازه در گذشته صبح و بعد از ظهر فردا برگذار می شود ! {-15-}{-15-}{-15-}
mahsaj
mmexport1386550541962.jpg mahsaj
رفتی عشقم؟؟ باشه مشکلی نیست ... فقط میخوام بهت ی حرفیو بزنم ... فقط یه چیزی یادته ؟؟؟ یادته حالت بد بود ؟؟؟ یادته از همه متنفر بودی ؟؟؟ یادته عشقت تو رو زیر پاش خورد کرده بود رفته بود ؟؟؟ یادته از زندگی نا امید بودی ؟؟؟ یادته تو چه وضعیتی پیدات کردم ؟؟؟ یادته تو همون وضعیت بهت دل بستم ؟؟؟ حالا با من حالت خوب شد ... یادته امید پیدا کردی کنار من ؟؟ یادته اینا رو ؟؟؟ حالا من بهت وابسته شدم... حالا من حالم خیلی بده ... خیلی دلم گرفته ... حالم از هرچی ادمه بهم میخوره ... از همه ادما متنفرم ... حالا من از زندگیم نا امیدم عشقم... کجایی گلم ؟؟؟ رفتی بی معرفت ؟؟؟ فقط یه عروسک میخواستی که باهاش بازی کنی ؟؟؟ باشه مشکلی نیست ... حتی یه خداحافظی نکردی ... خواستم یادت بندازم که خیلی نامردی کردی در حقم ... خیلییییی گلم ... خواستم یادت بندازم...یاده قولایی ک مردونه بود اما تهش به بدقولی ختم شد... وقتی به دروغ میگی دوست دارم چی بگم عشقم ... من دوست داشتنتو با توجه میخوام... خداحافظ ... نقطه سر قبر ...
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/02/27 - 13:13 توسط Mobile ·
5
mahsaj
mmexport1386550541962.jpg mahsaj
رفتی عشقم؟؟ باشه مشکلی نیست ... فقط میخوام بهت ی حرفیو بزنم ... فقط یه چیزی یادته ؟؟؟ یادته حالت بد بود ؟؟؟ یادته از همه متنفر بودی ؟؟؟ یادته عشقت تو رو زیر پاش خورد کرده بود رفته بود ؟؟؟ یادته از زندگی نا امید بودی ؟؟؟ یادته تو چه وضعیتی پیدات کردم ؟؟؟ یادته تو همون وضعیت بهت دل بستم ؟؟؟ حالا با من حالت خوب شد ... یادته امید پیدا کردی کنار من ؟؟ یادته اینا رو ؟؟؟ حالا من بهت وابسته شدم... حالا من حالم خیلی بده ... خیلی دلم گرفته ... حالم از هرچی ادمه بهم میخوره ... از همه ادما متنفرم ... حالا من از زندگیم نا امیدم عشقم... کجایی گلم ؟؟؟ رفتی بی معرفت ؟؟؟ فقط یه عروسک میخواستی که باهاش بازی کنی ؟؟؟ باشه مشکلی نیست ... حتی یه خداحافظی نکردی ... خواستم یادت بندازم که خیلی نامردی کردی در حقم ... خیلییییی گلم ... خواستم یادت بندازم...یاده قولایی ک مردونه بود اما تهش به بدقولی ختم شد... وقتی به دروغ میگی دوست دارم چی بگم عشقم ... من دوست داشتنتو با توجه میخوام... خداحافظ ... نقطه سر قبر ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/27 - 13:13 توسط Mobile ·
4
bamdad
bamdad
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند......

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند:باید ازت عکسبرداری بشه تا مطئن بشیم جایی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشد.پیرمرد غمگین شد،گفت خیلی عجله دارم و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش پرسیدند:

او گفت:همسرم در خانه سالمندان است هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود!

یکی از پرستاران به او گفت :خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند.پیر مرد با اندوه گفت :خیلی متأسفم او آلزایمر دارد چیزی را متوجه نخواهد شد!او حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت:وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟پیر مرد با صدای گرفته به آرامی گفت:

اما من که می دانم او چه کسی است.....

{-39-}
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:17 ·
7
bamdad
bamdad
دلم از داغ نامردی نسیم سرد می خواهد

میان قحطی مرحم دلی همدرد می خواهد

مگر یادت نمی آید در آغاز محبتها شبی گفتم در گوشت

(رفاقت مرد می خواهد)......
{-28-}
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:15 ·
4
bamdad
bamdad
زمین به مرد بودنت نیاز دارد

مرد باش. مردونه حرف بزن، مردونه بخند، مردونه عشق بورز

مردونه گریه کن، مردونه ببخش

مرد باش، نه نه فقط با جسمت، با نگاهت با احساست، با آغوشت

مرد باش و هیچ وقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده وباورت کرده ، مرد باش

روز مرد مبارک...
{-155-}
...
...
لیلی!
توبزرگترین اشتباه تاریخ رامرتکب شده ای{-6-}
مردی راآواره بیابان کردی{-16-}
که مردانه
پای
توایستاد{-2-}
اینروزها
هیچکس
پای
هیچکس
نمی ایستد{-60-}
چه برسد
"مردانه"
{-38-}
دیدگاه · 1393/02/21 - 19:20 ·
3
zoolal
zoolal
می گویند :
شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
چشمهای خیس...!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/20 - 18:05 ·
4
bamdad
C2946037-1395073144250669large.jpg bamdad
در رویایِ خوش یک زن
هیچ وقت
هیچ مردی
نمی‌‌رود
هیچ عشقی‌
نمی‌‌میرد
و احتمال فاصله
عبارت عجیبی ست
که بی هیچ رخدادی
در طول لحظه ای
و در عمق بوسه ای محو می شود

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/19 - 13:55 ·
7
zoolal
zoolal
دو نوع مرد داریم…
۱) مردی که موبایلش قفل داره
۲) مردی که وقتی مسیج براش میاد میگه عزیزم من دستم بنده میشه برام بخونیش؟
امیدوارم دومی نصیب هیچکس نشه!
چون صددرصد یه گوشی مخفی داره که خیالش از همه چیز راحته...
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
283789_442832305735816_361284749_n.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
و باز هم مردی و حضور مردم ایران همیشه در صحنه با دوربین البته :| {-157-}
Majid
Majid
مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد.
دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم..
لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه‌گذاری کنم و حتی …
مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستش گفت: اینها که می‌گویی که چیز بدی نیست!

مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شان من نیست !!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:48 ·
1
Majid
Majid
پیرمرد وفادار
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:25 ·
1
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ