یافتن پست: #مردی

bamdad
bamdad
در آینه مردی دارد بغض می کند
بیایید بغلش کنید
پشتش را بمالید

به او بگویید همه چیز درست می شود
دلش می خواهد کمی دروغ بشنود
آینه را پایین تر نصب کنید
گمانم دیگر به زانو در آمده...

:(
دیدگاه · 1393/06/8 - 22:04 ·
2
bamdad
bamdad
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ..

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﺮﮔﺶ ﺷﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ

ﺩﺳﺖ ﺩﯾﺪ .

ﺧﺪﺍ : ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻨﻪ !

ﻣﺮﺩ : ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ؟ ﻣﻦ ﻧﻘﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ !

ﺧﺪﺍ : ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻨﻪ .

ﻣﺮﺩ : ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﺕ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟

ﺧﺪﺍ : ﻣﺘﻌﻠﻘﺎﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ .

ﻣﺮﺩ : ﻣﺘﻌﻠﻘﺎﺕ ﻣﻦ؟ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻦ ؛ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﻡ ،

ﭘﻮﻟﻬﺎﯾﻢ ﻭ ......

ﺧﺪﺍ : ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ

ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﻣﺮﺩ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﭼﯽ؟

ﺧﺪﺍ : ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﻣﺮﺩ : ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﺩﻭﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ؟

ﺧﺪﺍ : ﻧﻪ ، ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

ﻣﺮﺩ : ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻢ ؟

ﺧﺪﺍ : ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻮﺩ .

ﻣﺮﺩ : ﭘﺲ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻌﺒﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺪﻧﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ!

ﺧﺪﺍ : ﻧﻪ، ﻧﻪ .... ﺁﻥ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻭﻏﺒﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﻣﺮﺩ : ﭘﺲ ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﺭﻭﺣﻢ ﺍﺳﺖ !

ﺧﺪﺍ : ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﺭﻭﺡ ﺗﻮ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .

ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﺯﯾﺎﺩ ﺟﻌﺒﻪ ﺩﺭ

ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ !

ﻣﺮﺩ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ؟

ﺧﺪﺍ : ﺩﺭﺳﺘﻪ . ﺗﻮ ﻣﺎﻟﮏ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺒﻮﺩﯼ !

ﻣﺮﺩ : ﭘﺲ ﻣﻦ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ؟

ﺧﺪﺍ : ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ . ﻫﺮﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ

ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ.

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...

ﻗﺪﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشیم

:(
دیدگاه · 1393/05/31 - 23:30 ·
3
bamdad
bamdad
الو؟ مردی که آبستن
از آب و آتش و بستر
کجای جمله وا ماندی
که خون ماسیده بر دفتر؟

الو؟ هی زیر و بم میشه
صدات خش‌دار و آرومه
غم من چی؟ صداش خوبه؟
ببینم اشک مفـهومه؟

چرا ساکت شدی مُردی؟
صدات تا بـووووووق آزاده
شبیه نعش اون مردی
که پشت گوشی افتاده

نفس‌هاتو نمی‌شناسم
صدات شطرنجی و تاره
مث یه مـرد جن دیده
صدات هول و ولا داره

الو؟ چی خیسه؟ چی لیزه؟
چرا از حرف افتادی؟
می‌گی لیزه زمین خیسه
نگاه کن رو چی وایستادی؟

نگاه کن اون منم مُردم
نگاه کن زیر پاهاتم
یه کم از من رو کفشاته
که هر جا باشی باهاتم ...
.
.
.

ازم از تو دل دیوار

توچشمام زل زده خیره

حالا تو دود می رقصه
داره آتیش میگیره
صدامو میشنوی یا نه
من مالیده رو دیوار
دارم دق میکنم اینور
پدر سگ گوشی رو بردار

:)
دیدگاه · 1393/05/31 - 22:16 ·
2
bamdad
bamdad
پسرک توی تاکسی یک شکلات درآورد و خورد و بعد یکی دیگه و پشت بندش یکی دیگه.
مردی که کنارش نشسته بود بهش گفت: هیچ می دونی که زیادی شکلات خوردن برای دندون هات بده؟
پسرک در جوابش گفت: پدربزرگ من 135 سال عمر کرد.
مرد پرسید: این به خاطر خوردن شکلات بود.
پسرک: نه پدربزرگم همیشه سرش به کار خودش بود...

{-15-}
bamdad
bamdad
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺬﺭﯼ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ

ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ، ﻧﺬﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ

ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﯽ

ﻣﻨﻢ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺸﺎﺵ ﮔﺮﺩ ﺷﺪ ﺩﺍﺵ ﺍﺯ ﺣﺪﻗﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺰﺩﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﭼﯿﻪ؟

ﻣﻨﻢ ﯾﮑﻢ مکث ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ غزه!

نمیدونم چرا درو محکم بست و خدافظیم نکرد. فکر کنم اسراییلی بود!!!

{-11-}
niushaaaaaaa&pouriaaaaaaaa
niushaaaaaaa&pouriaaaaaaaa
کاش تو روم یکم حس خجالت داشتیو از اولش باهام صداقت داشتی چی شد تا حرف از صداقت شد یهو صدات قطع شد تو با من گرم بودی دستات چرا سرد شد؟؟ چن وقتیه که خدارو شکر بهترم ولی بازم نمیشه از تو بگذرم هنوزم قفلم روت هر چن که حضورت همه جا فقط باعث افتم بود..تو خودم با یارو دیدمت به حرفات شک کنم یا بو پیرنت که غرق عطر مردونس پس چرا خوردم از تو من رودست ...پس برو گمشو تف به ذاتت اینا همه کمبوده عقده هاته جا زدی خوبیامو با بدی جواب نمی دادی می مردی به همه پا ندی؟؟برو همیچی نمیاری ازم زندکیم بی تو پاشید از هم...من به نبوده تو راضی هستم چون تو رفتیو نذاشتی خالی دستم ..هنوزم اخلاقای بدتو باز داریشون؟؟کثافت کاریاتو میکنی ماس مالیشون..این یارو کیه که همش بهت زنگ میزنه نکنه رابطه ی کاری داری باز با ایشون
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/22 - 02:06 توسط Mobile ·
4
مائده
مائده
مرگ هم به تساوی تقسیم نمی شود
عجبا!!
هیچ کس هنوز
به سهم کمش از مرگ
اعتراض نکرده است!
خیلی ها سهم بیشتری از مرگ نصیبشان می شود
کودک بودم که در سینما
مردی از سینماافتاد و
آنقدر روی زمین کشیده شد که
گریه چشم هایم را بست
بعد ها دانستم
افتادن از اسب گریه ندارد
خیلی ها از اصل می افتند و می میرند...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1407256276315185_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
رضا رضا تازه خریدمش بهت نمیدمش...از بچه های توام خوجلتره{-41-}
Mohammad
NxbZezD4w5.jpg Mohammad
ساعت قهوه سازی که سر ساعت شما را از خواب بیدار کرده و یک لیوان قهوه داغ برایتان آماده می کند
FATI
FATI
دم دوستانی گرم که اتش مردانگی انهاجنگل های نامردی راخاکسترمی کند.
دیدگاه · 1393/05/14 - 14:25 ·
6
حمید
dalghak_newfun.ir.jpg حمید
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد

دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست

اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود

مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم . . .
... ادامه
حمید
حمید
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از ان خارج میشد
به من گفت : نرو که بن بسته !
گوش نکردم ، رفتم
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم
پیر شده بودم . . .
... ادامه
bamdad
bamdad
میدانم مرد ؛

“ﻣﺠﻨﻮﻥ” ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ …

مردی از جنس خودت

“ﻟﯿﻠﯽ” ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺎﺳﯽ ﺑﻠﻨﺪ …

“ﺑﻠﻨﺪ” ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …

:(
دیدگاه · 1393/05/10 - 13:39 ·
7
bamdad
bamdad
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﻋﻘﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺏ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯿﺰﻧﺪ،ﺍﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﻘﺮﺑ ﺮﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺮﺏ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ .
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﻋﻘﺮﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ،ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ .
ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﻋﻘﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﯿﺶ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯿﺪﻫﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺍﯾﻦ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﻋﻘﺮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﻡ

.
.
.
.
ﺭﻫﮕﺬﺭ ﮔﻔﺖ : ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ ﺗﺎ جونت درآد!

{-105-}
mehrab
mehrab
همسر پادشاه در شهر قدم می زد / به مردی دیوانه رسید که بر زمین نشسته و با تعدادی کودک بازی می کند/
از دیوانه پرسید : چه می کنی!! دیوانه باانگشت بر خاک طرحی کشید و گفت : خانه می سازیم !!
ملکه : این خانه را خریدارم ! چند می فروشی !!! دیوانه نیز مبلغی گفت و ملکه پول را به او داد و رفت ... /
شب هنگام پادشاه درخواب دید همسرش در قصری بهشتی است اما او را راه نمی دهند /
صبح / پادشاه خوابش را برای ملکه تعریف کرد / ملکه نیز داستان دیوانه ی دیروز را برای پادشاه تعریف کرد/
پادشاه بسرعت نزد دیوانه رفت و گفت : هم اکنون خانه ای بر خاک ترسیم کن تا از تو بخریم /
دیوانه انجام داد /
پادشاه : خانه را چند می فروشی !؟/
دیوانه : به قیمت تاج وتختت !! / پادشاه : پس چرا به همسرم ارزان تر فروختی!! /
دیوانه : همسرت نمیدانست چگونه خانه ای را می خرد اما تو اکنون میدانی ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 17:16 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام خوبین همگی ؟
11 دیدگاه · 1393/05/3 - 16:59 توسط Mobile ·
8
Majid
10416592_542506692542378_4461031256001231804_n.jpg Majid
خداوند از عزراییل پرسید : تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

جواب داد:یک بارخندیدم یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم

"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان دادی جان مردی را بگیرم ٰٰ، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد ! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم .

"گریه ام " زمانی بود که به من دستور دادی جان زنی را بگیرم ، او را در بیابان گرم و بی آب و درختی یافتم که در حال زایمان بود .منتظرم ماندم تا نوزادش را به دنیا امد سپس جانش را گزفتم . دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در ان بیابان گرم سوخت و گریه کردم .

"ترسم" زمانی بود که به من امر کردی جان فقیهی را بگیرم ، نوری از اتاقش می آمد هر چه نزدیک تر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم ...

در این هنگام خدا به عزراییل گفت : میدانی آن عالم نورانی کیست؟ ... او همان نوزادیست که در بیابان به حالش گریستی ، من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم .

هر گز گمان مکن که با وجود من ،موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 03:40 ·
8
iman
iman
مرد واقعی مردیه ک



ی زن رو بخاطر زیبایش نخواد



اونو بخاطر زیبا شدن زندگیش بخواد



همچین مردی داریییییم ؟ نه واقعا داریییییییییم ؟ ملتم چه توقعاتی از مردا



دارن. والااااااااااااااا
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/1 - 16:45 ·
5
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
هنوز به#دیدار خدا روند ...
هنوز به دیدار خدا می روند ...
خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !! خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست ! خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کتد ،خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !! خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!! خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !! خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!! از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟! خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟خدا همین جاست ، نه در عربستان! خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه عربی !
{-35-}خدایا دوستت دارم{-35-}
soheil
soheil
چه کلمه مظلومى است"قسمت"؛
تمام "نامردیها" رابه عهده میگیرد!!
دیدگاه · 1393/04/30 - 12:35 ·
6
iman
iman
خدايا شکرت ، دختر نيستم.....
.
.
.
.
.......
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صورتمو که ميشورم خوشگليام نميره
... ادامه
bamdad
bamdad
مردی و مردانگی

هیچ ربطی به هم ندارند

گول شباهت ظاهری کلمات را نخورید !
دیدگاه · 1393/04/17 - 22:23 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
{-65-} {-251-} آخیش دیگه تموم شد فقط یه ذره جوش کنه غذام میشه {-251-}{-247-}
{-314-} خسته شدم
soheil
soheil
قابل تو جه خانم ها


1 وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.

2 اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

3دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.

4 هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.

5 رفتار آرامتر همیشه بهتر است.

6 قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.

7 اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.

8 یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.

9 پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.

10 هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.

11 تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.

12 از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه جنسی میکنند دوری گزینید.

13 برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.

14 اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.

15 هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده کند.

16 شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.
17 هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است...حتی اگر تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.
18 او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.
# اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.
19 هیچوقت مردِ کس دیگری را هم قرض نگیرید.
20 اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.
21 مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.
22 همه مردها بد نیستند.
23 نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید...هر مصالحه ای دو جانبه است.
24 بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید....قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را باید به کل فراموش کنید.
26 هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد.......
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/13 - 19:17 ·
4
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ