یافتن پست: #مسجد

√√★nima★√√
√√★nima★√√
آدرس دادن ﺗﻮی آﻣﺮﯾﮑﺎ -ﺧﯿﺎﺑﺎن 45 ﺷﻤﺎرﻩ - 120ﻣﻨﺰل دﯾﻮﯾﺪ آﻧﺘﻮﻧﯽ :آدرس دادن ﺗﻮی اﯾﺮان ﻓﻠﮑﻪﺑﺰرﮔﺮاﻩ آﯾﺖ اﻟﻪ ﺻﺪر ﻋﺎﻣﻠﯽ -ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺣﺮ اﺑﻦ ﯾﺰﯾﺪ رﯾﺎﺣﯽ - ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﺷﻬﯿﺪ- اﻧﺼﺎراﻟﻤﺠﺎﻫﺪﯾﻦ - روﺑﺮوی ﺑﺎﻧﮏ ﻗﻮاﻣﯿﻦ - ﺟﻨﺐ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻼل ﺣﺒﺸﯽ 3.1+13ﻫﺸﺘﻢ - ﭘﻼکﺻﯿﻒ اﻟﺪﯾﻦ ﺧﻮاﺟﻪ اﻧﺼﺎری - ﺟﻨﺐ ﺳﻮﭘﺮﻣﺎرﮐﺖ ﺳﺘﺎرﻩ - ﺑﻦ ﺑﺴﺖ -ﻣﻨﺰل ﺣﺎج ﮐﻤﺎل ﻋﯿﻦ آﺑﺎدی....
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/20 - 20:44 ·
1
رضا
رضا
چه بارون شدیدی از صبح بارید انگار تا فردا ادامه داره .
Mohammad
43900.jpg Mohammad
محرم چند سال پیش بود؛ داشتیم از مسجد برمی گشتیم که از گیله مرد پرسیدم : گیله مرد؛ چطور میشه فهمید که عزاداری هامون مورد قبول بوده یا اینکه نبوده ؟

گفت : خیلی ساده ست، اگر مورد قبول واقع شده باشه دور خیلی از محرمات رو خط میکشیم و میشیم یک آدم دیگه و اگر این اتفاق افتاد و رعایت خیلی از مسایل رو کردیم میشه گفت که اون اتفاق خوب افتاده ...

راست میگفت .

ای عاشقان ... ؛ عشق حسین علیه السلام کیمیاست ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/3 - 13:47 در حسینیه ·
3
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
رضا
220px-Doing_the_ALS_Ice_Bucket_Challenge_(14927191426).jpg رضا
soheil
soheil
چه خوش گفت مولانا ..
شرح حال امروز ما ..

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید

معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید

گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید

ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید

آن خانــــه لطیفست نشان‌هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد

یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید

با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مولانا

چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است ..
از زيادى مال خود به هموطنان خود انفاق كنيد نيكو تر است ..
قبله اى ما در كنار ما واطراف ما است نه در بت كده اى دشت هاى حجاز ..
چشم بصيرت ميخواهد كمى چشمانمان را باز تر كنيم ..
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 11:10 ·
4
✔♥Дℓɨ♥✔
10489902_669203443163615_5292016194469953086_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
★"آقا"جان. . .کاش می دانستم در این شب ها کجا ء نگه می داری. . .★

. . . . . .مسجد . . .؟☆

☆هرکجا باشی می دانم ما گنه کارت را هم یاد می کنی. . .☆

●پرونده هایمان پر از . . .●

☆" " را به رنج آورده اند. . .☆

☆"شرمنده ایم "آقا". . . .☆

★"دعایمان" کن. . ."برگردیم". . .★ : (

"السلام علیک یا ابا صالح المهد"{عج}
صوفياجون
صوفياجون

چند نکته مهم:
1. تولید کیسه های پلاستیکی سالانه بیش از هزار کیلو گرم کربن در هوا منتشر میکند.
2. سالانه حدود 60تا 100 میلیون بشکه نفت برای تولید کیسه های پلاستیکی مورد نیاز است.
3. سالانه هزاران گونه جانوران آبزی از قبیل وال، دلفین،فک،لاک پشت ،ماهی ها و پرندگان بر اثر بلعیدن کیسه های نایلونی یا گیر کردن در آنها دچار خفگی شده و از بین میروند (تنها در دریای مدیترانه حدود 250 میلیارد ذره پلاستیکی یعنی 500تن وجود دارد) .
4. در مناطق مرطوب و پرباران وجود کیسه ها در طبیعت ،محل مناسبی برای تخمگذاری و رشد انواع حشرات مانند پشه مالاریا است.
5. برای تجزیه اغلب این کیسه ها به زمانی بیش از 400 سال نیاز است .
... ادامه
sam
sam
اکوی مسجد محلمون خراب بود......!!!
حاج آقا اومد پشت بلند گو گفت :...کمک هاي مردمي آمادس ...
مادس ...
ادس ...
دس ...
دس ...
دس ...
به همين برکت قسم ....مشاهده شده چن نفر فقط در حال لرزش باسن بودن....
يکي هم از اون ته ميگفت دستا شله ها...قر کمرو بیا.....!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/7 - 14:59 ·
4
bamdad
bamdad
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
دیدگاه · 1393/03/21 - 23:04 ·
6
Noosha
مسجد چوبی Noosha
تنها مسجد چوبی جهان در {-41-}
.•*´•.♥.•`*•.هانیه .•*´•.♥.•`*•.
1235de2e1f6d189ebc57ffc3251bdac9-425 .•*´•.♥.•`*•.هانیه .•*´•.♥.•`*•.
خیلی وقتتو نمیگیرم 30 ثانیه وقت بزار بخون . لایکم نمیخوام
_________________________________________
یکی هست در محله ما....
همه او را برای یک شب دوست دارند ..
حتی برایش آش نذری هم نمیبرند او با کسی
کاری ندارد خودش را میفروشد و نان شبش را میخرد
حاج آقا میگوید باید از محله برود چون همه جوانان مسجدی
را از راه به در کرده ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از
راه به در شدند ولی فاحشه با این همه مسجدی به
راه راست هدایت نشد
شاید فاحشه به کارش ایمان دارد
و مسجدی ها نه
... ادامه
zahra
zahra
دختره‌ تازه‌ فوق‌ ديپلمشو تو رشته پرورش تخم‌ پرندگان‌ اهلي از دانشکده‌ غيرانتفاعی‌ و غيرحضوري تو قريه مسلم آباد به‌ زور۳ ترم مشروطی، دو جلسه‌ تشکيل شورا، نامه از امام جماعت‌ مسجدشون‌ گرفته‌ اونوقت ميگه:ازاين‌ مملکت بايد رفت، سقف اینجا واسه‌ من‌ کوتاس

خوب‌ عزیز من‌ کلیپستو بردار :|
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:00 ·
3
bamdad
bamdad
ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺗﺮﺳﻮ ﻫﺎ . ﺩﺳﺖِ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ
ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ. ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ، ﻣﺪﺭﺳﻪ،
ﻣﺴﺠﺪ، ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ، ﭘﺸﺖِ ﺗﻠﻔﻦ، ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ، ﺣﺘﯽ ﺩﺭ
ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ.
ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ
ﻭ ﺩﺭﻭﻍﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ.
ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؟؟
ﺑﺎ ﺭﻭﺡِ ﻟﻄﯿﻒِ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﺳﺎﺩﻩ ، ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻪ ﻭ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ
ﺑﺒﯿﻨﺪ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؟؟
ﺑﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﯾﺸﻤﯿﻦِ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩِ ﺳﯿﺎﻫﺶ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ
ﻟﺒﺨﻨﺪِ ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍﯾﺶ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ، ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ
ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎ ﺑﮑﺎﺭﺕِ ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻔﺘﻪ ﯼِ ﻣﻦ ﻭ
ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ؟؟
... ادامه
2 دیدگاه · 1393/02/11 - 21:33 در Lawless ·
10
Noosha
فاحشه Noosha
ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﻣا....
ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ..
ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺁﺵ ﻧﺬﺭﯼ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺒﺮﻧﺪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ
ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺷﺒﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﺮﺩ
ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪﯼ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻟﯽ ﭼﺮﺍ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺍﺯ
ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﺑﻪ
ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻧﺸﺪ
ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﻫﺎ ﻧﻪ
باورت نمیشود اما دیشب خواب دیدم فاحشه محله ما به بهشت می رود ....
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/02/6 - 00:53 در Lawless ·
12
Morteza
10155705_1424803821104714_3077712360250227394_n.jpg Morteza
ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ، ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺁﺵ ﻧﺬﺭﯼ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺑﺮﻧﺪ . ﺍﻭ
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺷﺒﺶ
ﺭﺍ ﻣﯽﺧﺮﺩ . ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻪ ﺑﺮﻭﺩ، ﭼﻮﻥ
ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩ . ﻭﻟﯽ ﭼﺮﺍ
ﻣﺴﺠﺪﯼﻫﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ " ﻓﺎﺣﺸﻪ " ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﺪﻧﺪ، ﻭﻟﯽ
ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ " ﻣﺴﺠﺪﯼ " ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﯾﺖ
ﻧﺸﺪ؟ ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﻣﺴﺠﺪﯼﻫﺎ،
ﻧﻪ
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
تنهایم

مثل همان مسجد بین راه

هر که می آید مسافر است

میشکند!!

هم نمازش را ...

هم دلم را ....
محمدطاها
محمدطاها
مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است. نمازش ترک نمی شود.
زیارت عاشورا می خواند. روزه میگرد. مسجد میرود ... خیلی پسر با خداییست ...
لحظه ای دلم گرفت ... در دل فریاد زدم باور کنید من هم ایمان دارم ...
نماز نمیخوانم ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد ...
دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم ...
زیارت عاشورا نمیخوانم ولی گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند ...
نه من روزه نمیگیرم ولی هر روز از آن دخترک فال فروش فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم ...
مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی دلش شاد میشود ...
خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد ...
برای من تولد هر نوزادی تولد خداست وهر بوسه عاشقانه ای تجلی او ...
مادرم ... خدای من و خدای پسر همسایه یکیست ...
فقط من جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم ...
خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها ...
... ادامه
bamdad
bamdad
مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است. نمازش ترک نمی شود. زیارت
عاشورا می خواند. روزه میگرد. مسجد میرود ... خیلی پسر با خداییست ...لحظه ای دلم گرفت ... در دل فریاد زدم باور کنید من هم
ایمان دارم ... نماز نمیخوانم ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد
... دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم ... زیارت عاشورا نمیخوانم ولی
گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند ...نه من روزه نمیگیرم ولی هر روز از آن دخترک فال فروش فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم ...

مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی
دلش شاد میشود ... خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد ...
برای من تولد هر نوزادی تولد خداست و هر بوسه عاشقانه ای تجلی او ...مادرم ... خدای من و خدای پسر همسایه یکیست ... فقط من
جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم ... خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 14:12 ·
5
bamdad
bamdad
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند و...

می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

...مُردَم...

برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای زندگی ابدی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم،
اکنون لحظه ای به یاد من نیستند.

و چه نيكو فرموده قرآن كريم:

«وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»

و از[حرف] مردم مي‌ترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است اينكه از مخالفت امر او بترسى‏...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/29 - 21:36 ·
3
صوفياجون
card-postal-Amazing-ir-6.jpg صوفياجون
من هنو نخریدم شماها خریدین؟؟؟ حالا قرار فردا بعد کار برم بخرم منتظرم ارزون شن خیلی گرونن پارسال من سه تا ماهی خریدم دونه 500 الان دونه 4000 تومن حالا ریزاش
فردا فقط ماهی بگیرم با یه گلدون گل واسه مقبره ای که تو مسجدمونه روز اول عید ببرم بزارم تو اتاقش {-35-}{-35-}{-35-}
Morteza
1896767_598658126879470_560834025_n.jpg Morteza
اگه پول هایش را خرج ملت فلسطین کرده بود
یا با آن مسجد می ساخت
صد ها بار از تلویزیون ایران او را نشان میدادند...
بانو "سعیده قدس"
موسس بنیاد حمایت از کودکان سرطانی"محک"
- که به حق باید او را گنجینه ی ملی ایران زمین نامید-
بی های و هوی و بی سر و صدا !
بیش از یک سوم جامعه کودکان سرطانی کشور را تحت پوشش و حمایت دارد...!
درود بی پایان بر او
... ادامه
hamed
hamed
رفته بودم ختم بابای دوستم رفتم جلوی دوستم تو مسجد بهش گفتم

خدا بیامرزدش اومدم بگم مرگ حقه

گفتم حقش بود.....!!!

دوستم فهمید سوتی دادم گفت برو بشین نمیخواد به خودت فشار بیاری!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/13 - 23:30 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام ب همگیتون....همگی خوبید عایا؟{-7-}
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ