پسرك دوان دوان از مدرسه برمي گشت و كوچه های باریک لندن را يكي پس از ديگر پشت سر گذاشته و به سوي خانه شيطنت كنان مي دويد، به محض اينكه وارد منزل شد، پدر را ديد، سلام كرد و پرسيد؟
"پدرجان در مورد سياست چه ميدوني؟ من براي درس فردا نياز دارم كمي در اين مورد بدونم "
پدر جواب داد.
" خب پسرم" و بعد كمي فكر كرد و ادامه داد
" اجازه بده برات مثالی بزنم "
" گوش ميكنم پدرجان "
و پدر ادامه داد.
"به عنوان مثال در خانواده ما من كه پدر شما هستم نقش سيستم اقتصادي را دارم. چون من مسئول تامين نيازهاي مالي خانواده هستم . مادر نقش دولت را دارد چون او همه چيز را كنترل ميكند و مسئول برنامه ريزي همه امور زندگي است. خانم خدمتكار به عنوان نيروي كار و به حركت در آورنده برنامه هاي مختلف و نياز هاي خانواده است. شما پسرگل من به عنوان مردم هستيد چون وظيفه يادگيري را بعهده داريد و جوابگو هستيد و برادر كوچك تو نقش آينده را دارد چون هنوز خيلي كوچك است و نياز به مراقبت زيادي دارد يعني بايد همه اين سيستم كه به آن خانواده گفته ميشود به او خدمت رسانی کرده تا رشد كند و نقش خود را در آینده بدست آورد".
پدر در چشمان پسر نگاهي كرد و همراه با لبخندي گفت ،
" ببين پسر جان اداره اين مجموعه را سياست ميگويند ، در سطح يك كشور هم همينطور است فقط دامنه آن بزرگتر است ".
و در حاليكه پدر با رضايتمندي صداي خود را صاف مي كرد پرسيد،
" خب پسرم مفهوم آن برايت مشخص شد؟"
پسرکه توضيحات پدر را بطور كامل نفهميده بود جواب داد.
"خب پدر جان، نميدونم، اما در مورد آنچه گفتيد فكر ميكنم".
شب از نيمه گذشته بود و همه در جاي خود به خواب رفته بودند . پسر از صداي گريه برادر كوچك خود از خواب خوش بيدار شد و نگاهي به اطراف كرد ، مادر درخواب عميق بود اما بنظر ميرسيد جاي پدر خالي بود . از جاي خود بلند شد و همه اطاق ها را برانداز كرد. خبري از پدر نبود، به طبقه پايين ساختمان رفت ، نوري ضعيف سوسو ميزد. پسر نزديك و نزديك تر شد. نوري ضعيف از اطاق خدمتكار از شكاف درب، روي ديوار روبرو خطي روشن انداخته بود. پسرك نزديك شد و دزدانه به داخل اطاق نگاه كرد . پدر را ديد كه با خانم خدمتكار مشغول تفريح بودند و ... .
پسرك با خود گفت .
"بهتر است برگردم ".
پسر آهسته برگشت و روي تخت خود دراز كشيد اما بنظر مي رسيد خواب از چشمش دور شده بود. بهر حال اشعه هاي طلايي خورشيد بتدریج همه جا را روشن مي ساخت و آغاز روز ديگري را نويد مي داد.
- خانم خدمتكار طبق برنامه هميشگي ميز را مرتب كرده و صبحانه را براي صرف آماده كرده بود . همه افراد خانواده دورميز جمع شدند و پس از سلام و صبح بخير آماده صرف صبحانه می شدند. پسرك كه به نظر ميرسيد از نيمه شب تا صبح نخوابيده و فكرمي كرده، رو به پدر كرد و گفت :
"پدر جان من حالا فكر ميكنم معني سياست كه همان مديريت اداره يك مجموعه است را خوب فهميدم".
پدر در حاليكه لبخندی از رضايت بر لبانش نقش بسته بود خواست چيزي بگويد اما مادرش پيش دستي كرد و گفت:
"آفرين پسر خوبم، من هميشه تورا باهوش مي ديدم . تو در درس خيلي موفق خواهي بود و پدر به دنبال مادر ادامه داد
"عاليه پسرم".
پسر نگاهي به مادر كرد و پس از سكوتي سرد و كوتاه ادامه دارد.
" وقتي سيستم اقتصادي با نيروي كاردر تاريكي و سكوت در هم مي آميزد و او را به بهره كشي وا ميدارد و دولت كه مسئولیت اجراي سيستم کشور ميباشد در خواب عميق است، پس سيستم اقتصادي در حضور مردم، آينده را كه نياز به آن همه برنامه ريزي و خدمت رسانی دارد در بستري پر از ادرار و مدفوع به حال خود رها كرده و در پس سكوت سنگين شب و خواب و بي خبري دیگران، آن كار ديگر ميكند" .
سكوتي سنگينی فضا را در بر گرفت. تنها مادر و بچه خردسال چيزي نفهميدند.
بهر تقدير روزي تازه شروع شده بود هر كدام به دنبال نقش خود و شب ها هميشه بدنبال روزها..........
در این روزگار، همه حرف خوب می زنند اما آنچه برای دیگران توصیه، نصیحت و سخنرانی می کنند در عمل ناقص اجرا می شود. درست مثل روشنفکری ایرانی، که مثل بعضی چیزهای دیگر در مملکت ما، ناقص متولد شده است؛ مرور رفتار زشتی که به جهت تکرار تبدیل به فرهنگ فردی ما شده است. اما با کنار گذاشتن آنها می توان دنیای جدیدی را برای خود و کائنات ساخت .
۱. هیچکس عقل کل نیست!
در این جهان و بین مخلوقات خداوند، از شما بهتر نیز وجود دارد. بعضی از ما تصور می کنیم خدا فقط ما را با نهایت درایت و تفکر آفریده است. نشانه دانایی؛ اقرار به نادانی و ناتوانی در برابر دانش حقیقی کائنات است. در بارگاه حضرت عشق، آنها که ندانستند، به نادانی خویش اعتراف کردند اما شیطان که فرشته مغرور خداوند بود به تصور دانایی خویش، جاهلانه عمل کرد.
۲. با یک بار دیدن یک نفر، قضاوت نکنیم
یکی از کارهای زشتی که معمولاً ما انجام می دهیم، قضاوت غیر عادلانه درباره افرادی است که شاید فقط یک بار آنها را دیده باشیم! این نهایت ظلم در حق شخصی است که نمی شناسیمش. آن قدر مطمئن قضاوت می کنیم و به شایعات دامن می زنیم! هیچ اشکالی ندارد که در اظهارنظرهایمان درباره سایرین، عجله نکنیم و برای حرمت و آبروی افراد احترام قائل شویم.
۳. کارشناس چند رشته نباشیم
یک اتفاق زشت در کشور ما خود متخصص انگاری خودمان در زمینه های مختلف است. راستی چرا در بیست موضوع متعدد، یک نفر ثابت احساس می کند که خبره است؟ شاید این نیز شهامت بخواهد که وقتی فردی در موضوعی از ما سوالی پرسید، به او بگوییم که «نمی دانم، بلد نیستم، نیاز به تحقیق و مطالعه دارم
۴. مصرف زیاد، نشان شخصیت هست؟
خارج شدن از جاده اعتدال و میانه روی در هر زمینه ای زشت است. خود را اسیر مارک ها و برندها کردن، بسیار زشت است. بعضی از همسران و مادران ما، آن قدر درگیر وسواس تمیزی و مرتب بودن می شوند که فراموش می کنند، روح زندگی خانوادگی شان، در حال مرگ است! درست و به اندازه مصرف کردن را جایگزین بیماری خرید مدل های جدید کنید.
۵. همیشه فقط حق با ماست؟
همه حق دارند در مسیر احقاق حق خود، تلاش کنند. اما زشتی رفتار برخی از ما این است که همواره حق خود می دانیم که در هر مجادله ای، تصور کنیم حق با ماست. برای لحظه ای به موضوع فکر کنید که چند بار جمله «من اشتباه کردم حق با شماست» را شنیده اید؟ زشت است که فردی همیشه حق را برای خویش بداند!
۶. تفریحی، معتاد هیچ چیز نشویم
خیلی از زشتی های جهان شوخی شوخی جدی می شود. تمام سیگاری ها و معتادان هیچ وقت فکر نمی کردند قرار است در مرداب رفتاری گرفتار شوند که خارج شدن از آن انگیزه مردانه و سلیقه زنانه می خواهد. پس حواس مان به رفقای نارفیق و تفریحاتی که مثل از چاله در چاه افتادن است باشد. این نیز رفتار زشتی است که علیرغم دانستن مان، اما به دلایل مختلف به هر پدیده سرگرم کننده معتاد شویم حتی اگر آن چیز ساعت ها تلویزیون نگاه کردن باشد، که بی تردید به ضرر ماست.
۷. فقط منافع خودمان را جدی نگیریم
همه آنها که زباله اتومبیل خود را در خیابان یا در قلب طبیعت رها می کنند باور دارند که منافع شخصی شان مهمتر از منافع جمعی و ملی است. اگر منافع جمعی ما کمی مهمتر از تامین نیازها و خواسته های خودمان بود بسیاری از کارهای زشتی که تاکنون بعضی از ما انجام داده ایم دیگر اجرایی نمی شد، خلاف های رانندگی سرعت ها و سبقت ها را به خاطر بیاورید. بسیاری از حوادث جاده ای به بهانه و دلیل اجابت منافع آنی و فردی افراد است.
۸. به بهانه انجام احکام، اخلاق را فراموش نکنیم
با آن همه خدای کوچک و بزرگی که بیش از ظهور آخرین پیامبر الهی در مکه وجود داشت و سختگیری بزرگان قریش جهت انجام احکام و رفتارهای خاص مورد نظرشان، چه دلیل موجب ایجاد ضرورت بعثت پیامبر اعظم (ص) و نیز پذیرش دین جدید در بین مردم شد؟ حلقه مفقوده بشر در آن زمان و شاید اکنون، مفهوم «اخلاق» است. اخلاق، دلیل بعثت و ارسال رسالت جدید بوده و هست. حال آیا می شود به بهانه اجرای احکام، اخلاق را کنار گذاشت؟
۹. تغییر از دیگران شروع نخواهد شد
با همه اشکالاتی که اطراف ما وجود دارد اما گروهی فکر می کنند برای اصلاح امور باید اتفاقی از بالا رخ دهد. انگار ما خود نمی توانیم مبنای تغییر باشیم. برای برطرف کردن زشتی نباید به سایرین و تلاش از ما بهتران متکی بود. این نیز یک رفتار زشت است که ما گناه همه ضعف ها را به گردن دیگران بیندازیم و نیز جهت تحول، توقع داشته باشیم که دولت مثلاً افسردگی یا ناآرامی روحی و نداشتن برنامه برای شادی و تفریح پایان هفته ما را تغییر دهد.
۱۰. فردای طبیعت را فدای هوس امروزمان نکنیم
گاهی برخی از ما فراموش می کنیم که طبیعت، امانت و هدیه الهی برای همه نسل هاست. اما بعضی افراد باور دارند که حرمت یک دیگ براساس جوشیدن یا نجوشیدن برای ما تعیین می شود. کنار دریا، میان جنگل و حتی در کوچه منتهی به خانه مان، بی توجهی به طبیعت و آلودگی زیست محیطی، نوعی خودکشی و دیگر کشی است.
۱۱. دروغ مصلحتی، با هر منطقی مصلحت نیست
در ادبیات دینی ما بی نمازی، بی حجابی، بی محاسنی و خیلی بدی های دیگر؛ دشمنی با خدا و بدترین گناه، ذکر نشده بلکه دروغ و دروغگویی عنوان شده است. پس به هیچ بهانه ای نمی توان دروغ گفت: دروغ برای هر کسی و به خصوص برای کسی که خود از زشتی دروغ می گوید زشت تر است اما کسی که خود مدعی زشتی دروغ و همچنین گوینده دروغ است در واقع دروغ و دروغگویی را برای دیگران زشت می داند و نه برای خود. چنین فردی با دروغ دیگر سعی می کند دروغ ثابت شده خویش را کتمان کند.
۱۲. اخمو و عصبانی بودن، نشانه وقار نیست!
یک رفتار زشت که به جهت تکرار زیاد، متاسفانه به عادت و فرهنگ فردی ما تبدیل شده؛ خود درگیری مزمن است. همیشه اخمو بودن و با عصبانیت برخورد کردن، ما را از دیگران جدا می کند. اگر مدیر یا بزرگتر یک خانواده هستید، بد نیست که شخصیت خود را از عینک دیگران ببینید. جدی بودن با عصبانی بودن متفاوت است. معمولاً آدم هایی که ایست قلبی یا سکته قلبی می کنند همان هایی هستند که با لبخند قهر کرده اند.
۱۳. کمتر حرف درست بزنیم و بیشتر درست عمل کنیم
در روزگاری که همه حرف خوب می زنند، خوب عمل کردن باید بیش از پیش مورد توجه مان باشد. یکی دیگر از رفتارهای زشت دیگری که می توان آن را کنار گذاشت، کمتر حرف زدن و بیشتر عمل کردن است. توفیق حرف های معلمان و مربیان تربیتی را باید در تربیت فرزندان و خانواده ایشان جستجو کرد. نکته دیگر، اظهارنظر نکردن درباره همه موضوعاتی که «می دانیم» یا «نمی دانیم» است! اولین گام خردمندی؛ تفکر و سکوت است.
طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ
کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب
مترو:تلفیقی از کنسرو ، چرخ گوشت ، بوی بد و قطار
مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج
فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز .
مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.
روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون .
تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند .
مهندس : به کسی میگویند که همیشه در کارها گند میرند .
پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است.
کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.
دانشگاه: یک دوره چهارساله که ازش چیز بیشتری یادم نمی آید .
طراز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید .
قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد .
لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است .
اعصاب : چیزیست که هیچکس ندارد ولی توقع دارند تو داشته باشی.
خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.
بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.
لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.
عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.
مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.
منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.
قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.
بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.
هر ننه قمری : کلمه ای عمده ی ایرانیان از آن برای خطاب کردن سایرین استفاده میکنند
بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به گاف رفته است.
گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند .
زن همسایه : موجودی که ساعت ها دم در حرف میزند اما داخل نمیاد چون دیرش میشود .
رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر
ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟
پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.
صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.
هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند .
جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.
و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.
شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد.
پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.
خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون
دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.
فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.
بعد از ظهر دیروز فروغ فرخزاد شاعره ی معروف در یک حادثه ی رانندگی در دروس شمیران کشته شد. فروغ در عین حال فیلمسازی ماهر بود. یکبار نیز روی صحنه ی تأتر ظاهر شد و در پییس شش شخصیت در جستجوی نویسنده بازی کرد. حادثه ساعت چهار و نیم بعد از ظهر دیروز در خیابان لقمان الدوله ادهم دروس، چهارراه مرودشت روی داد. شدت تصادف به حدی بود [که] درب طرف راننده ی استیشن فروغ باز شد و فروغ که سرش به شیشه ی جلوی استیشن برخورد کرده بود، پس از باز شدن درب به گوشه ی خیابان افتاد و سرش به جدول جوی آب کنار خیابان برخورد کرد و بیهوش شد. وی فوراً به بیمارستان پهلوی تجریش منتقل شد ولی پیش از رسیدن به بیمارستان جان سپرد. جسد فروغ فرخزاد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. از فروغ فرخزاد یک پسر و چندین کتاب شعر و چند فیلمنامه باقی مانده است. [...] فروغ پس از جدا شدن از همسرش پرویز شاپور به تنهایی زندگی میکرد. فروغ فرخزاد ۳۲ سال داشت، در هفده سالگی ازدواج کرد و دارای پسری ۱۴ ساله به نام کامران [کامیار] است.
«دیروز در یک حادثه رانندگی فروغ فرخزاد کشته شد»، روزنــامه اطلاعات، ۲۵ بهمن ۱۳۴۵.
او را شهید بنامیم، زیرا همان که زندگی آدمها یکی با دیگری فرق میکند، مرگ آنها نیز مثل زندگیشان مفهومی جداگانه دارد، مثلا ًمرگ نیما، مصیبت نبود، تصادف و تقدیر نبود، جبر حرکت یکسان و یکدست زمان بود، ولی مرگ فروغ، نه فقط مصیبت بود، بلکه واکنشی علیه طبیعت بود، نه فقط تصادف و تقدیر، بلکه توقف ناگهانی چرخ زمان بود. مرگ نیما مرگ طبیعی بود، چرا که نیما پیر شد و مرد، ولی مرگ فروغ، مرگ غیر طبیعی بود، مرگ فروغ، مرگی جوان بود.
ما مردان این نسل هر قدر هم که از نظر بینش و اندیشه و برداشت و خلاقیت و سایر چیزها با یکدیگر تفاوتهایی داشته باشیم، باز هم به فاصله هایی کم یا بیش با هم قابل مقایسه هستیم، ولی فرخزاد، به دلیل موقعیت خاصی که داشت با هیچ کس قابل مقایسه نیست، زیرا اگر شاعران مرد هر یک سهمی از ظرفیت مردانگی خود را نشان داده نقشی بر دوش داشته اند، فرخزاد به تنهایی زبان گویای زن صامت ایرانی در طول قرنهاست، فرخزاد انفجار عقده ی دردناک و به تنگ آمده ی سکوت زن ایرانی است.
براهنی، رضا، «فروغ فرخزاد، شاعره ی شهید»، مجله فردوسی، شماره ۸۰۴، ۲
مبارک باشه نگار خانم
قربونت یلدا جونم
1392/03/16 - 12:35مرسي ... بيايد عكس يادگاري بگيريم
1392/03/17 - 13:11همانطور که میدانید بعضی از علائم آن قدر واضح هستند که باید برطرف شوند. علائمی از قبیل درد قفسه سینه، شکم یا خونریزی بدون دلیل. اما بعضی علائم خیلی مشخص نیست و شما نمیدانید که باید به پزشک مراجعه کنید یا نه. در زیر علائم هشدار دهندهای وجود دارند که مطالعه آنهابرای شما ارزشمند است چراکه آگاهی از آنها می تواند تغییراتی مهم در کیفیت زندگی شما ایجاد کند و یا حتی سبب افزایش طول عمر شما گردد.
10 علائم زیر را نادیده نگیرید.
1- کاهش وزن بدون دلیل
اگر بدون هیچ دلیلی وزن کم میکنید، با دکتر خود در میان بگذارید. کاهش وزن غیر عمدی میتواند 5 درصد از وزن فرد را در ماه و 10 درصد از وزن را در 6 تا 12 ماه کاهش دهد. این کاهش وزن به علل مختلف ایجاد میشود. عللی همچون تیروئید پرکار، افسردگی، بیماری کبد، سرطان یا اختلالاتی غیر سرطانی، اختلالاتی که در جذب مواد مغذی ایجاد میشوند.
2- تب پیوسته و مداوم
اگر سیستم ایمنی نرمال و طبیعی دارید و تحت هیچ درمانی نیستید (شیمی درمانی یا موارد دیگر) اما تب شما بالای 38 درجه سانتیگراد میباشد و یک هفته یا بیشتر طول میکشد حتما باید چک شوید. یا اگر سرما خوردگی دارید و تب شما بالای 4/39 درجه سانتیگراد است به پزشک مراجعه کنید. اگر مشکلی در سیستم ایمنی بدن دارید یا دارویی برای آن مصرف میکنید، تب نمیتواند به عنوان علامت هشدار دهنده باشد، پزشک یا دکتر غدد به شما آگاهی لازم را میدهد.
تب پایا میتواند علامت عفونت پنهان باشد، که شاید مربوط به عفونت دستگاه ادراری یا سل باشد. درمواقع دیگر، شرایط وخیم تر- مثل تومور غدد لنفاوی- سبب تب پایا یا طولانی میشود. تب به علت عفونتهای قابل درمان، مثل عفونتهای دستگاه ادراری شایع میباشد. اما اگر تب کم، بیشتر از دو هفته طول کشید به دکتر مراجعه کنید. بعضی بیماریهای مهم مانند سل و بعضی اختلالات ایمنی میتوانند سبب تب پیوسته و مداوم شوند.
3- تنگی نفس
احساس کوتاهی در نفس کشیدن ( کم آوردن نفس)، به غیر از نفس تنگی به خاطر گرفتگی بینی یا ورزش کردن، میتواند علامت یک مشکل اساسی باشد. اگر موقع نفس کشیدن مشکل دارید یا خس خس میکنید حتما به اورژانس مراجعه کنید. تنگی نفس بدون تقلا یا با تقلا موقع دراز کشیدن، باید هر چه سریعتر بررسی شود. عوامل تنگی نفس شامل موارد زیر میشود: بیماری مزمن انسدادی ریه، برونشیت مزمن، آسم، مشکلات قلبی، دلشوره، آشوب و اضطراب، سینه پهلو، انسداد عروق ریوی (آمبولیسم) و فیبروز ریوی و افزایش فشار ریوی
4- تغییر بدون دلیل در عادات مزاج
اگر مشکلات زیر را دارید یا پیدا کردید به پزشک مراجعه کنید.
*اسهال شدید که بیش از دو روز طول بکشد.
*اسهال معمولی که یک هفته به طول انجامد.
*اگر یبوست بیشتر از دو هفته طول کشید.
*اسهال خونی
*مدفوع سیاه رنگ
تغییر در عادات مزاج میتواند علامت یک عفونت باکتریایی باشد- همچون کمپیلو باکتر یا سالمونلا- یا یک عفونت انگلی و ویروسی. در میان دیگر عوامل، بیماری التهابی روده یا سرطان روده بزرگ میتوانند مهم باشند.
5- تغییرات روحی
اگر موارد زیر اتفاق افتاد باید به طور اورژانسی توسط پزشک بررسی شوند.
*افکار گیج کننده تدریجی یا ناگهانی
*عدم درک مکان و زمان (عدم هوشیاری کامل)
*رفتار خشونت آمیز ناگهانی
*وجود توهماتی که هرگز قبلا آنها را تجربه نکرده است
تغییرات در رفتار یا افکار امکان دارد مربوط به عفونت، ضربه به سر، سکته، قند خون پایین یا دارویی خاص باشد. بخصوص دارویی که اخیرا شروع به مصرف آن نمودهاید.
6- سردردهای خیلی شدید یا جدید (مخصوصا اگر بیشتر از 50 سال دارید)سریعا به دنبال بررسی پزشکی علت سردرد خود باشید اگر:
*دچار سردرد شدید و ناگهانی شدید، که اغلب سردرد برق آسا نامیده میشود، چون که مثل یک تندر و رعد و برق به طور ناگهانی ایجاد میشود.
*سردردی که به همراه تب، سفتی گردن، کهیر یادانه های قرمز رنگ کوچک، گیجی، تشنج، تغییر در بینایی، ضعف، کرخ شدگی و بیحسی یا سوزن سوزن شدن، اشکال در صحبت کردن، ایجاد حساسیت یا درد در لمس پوست سر و یا هنگام جویدن
*سردردی که بعد از ضربهی سر شروع و یا شدیدتر میشود.
این علائم سردرد ممکن است به علت سکته، التهاب رگهای خونی، مننژیت، تومور مغزی، آنوریسم یا خونریزی در مغز به علت ضربه سر ایجاد شوند.
7- کاهش دید ناگهانی، ناتوانی در صحبت کردن و حرکت کردن به طور موقتی
اگر با این علائم مواجه شدید، بدانید که اینها علائم یک حمله یا سکته گذرا هستند. اگر علائم زیر را مشاهده کردید حتما به اورژانس مراجعه کنید.
*تاری دید ،لرزش نور یا تصویر، فقدان بینایی، به طورناگهانی
*بیحسی و یا گز گز صورت، بازو و پا در یک سمت بدن
*ناتوانی در حرف زدن،یا صحبت کردن به صورت حرفهای نامفهوم
*سردرد برق آسا، سر گیجه ناگهانی
*عدم تعادل در ایستادن یا افتادن
8- فلاشهای نور و یا جرقه زدن
حس ناگهانی مثل چشمک یا جرقه زدن نور میتواند نشان شروع یک مشکل در شبکیه باشد. مراقبتهای به موقع برای حفظ چشم نیازی ضروری میباشد.
9- با وجود کم غذا خوردن، احساس سیری میکنید (سیری زودرس)
اگر موقع غذا خوردن احساس سیری میکنید و بیشتر از یک هفته حالت تهوع و استفراغ دارید حتما به پزشک مراجعه کنید. گاهی عوامل این عوارض مشکلات لوزالمعده، معده یا تخمدان میباشد.
10- مفصل قرمز و متورم
این علائم هشدار دهنده به خاطر عفونت مفصل ایجاد میشوند که باید خیلی زود رسیدگی شود و از انتقال باکتری به دیگر قسمتهای بدن جلوگیری به عمل آورد. دیگر علل آن نقرس یا بعضی از انواع آرتروز میباشد، مثل آرتریت روماتوئید.
قضیه این پسر بچه هه چیه ؟کجاش مفهومیه ؟
1392/05/5 - 15:55قضیه کودکان کار هست که وسیله ای که باید باهاش بازی کنن رو دارن میسازنن برای کودک مرفه
1392/05/5 - 16:00گرفتم دادا ! حواسم به عکس زیریش نبود !
1392/05/5 - 16:05