دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...
شهرزاد تو فکر اینجا رو کردی از اونجا غافل بودی دیگه ما فاکتور رو میبریم اونجا
1394/06/3 - 21:36 توسط Mobileداداش محمد و آبجی مرجان من فکر همه جا رو کردمتلاشتون بی نتیجه ست
1394/06/3 - 22:21حالا میبینی آبجی خانوم
1394/06/4 - 08:16ببخشید دیر رسیدم
1394/06/4 - 09:57تبریک میگم
داداش محمد خیلی مخلصیم
ایشالا همیشه سلامت باشی و پیروز و سربلند♥
یدونه ای
خواهشات داش
1394/06/4 - 15:44همچنین شما
خیلی لطف کردی
آقا تولدت با یکم تاخیر مبارک
1394/08/3 - 23:50تشکر داش
1394/08/4 - 09:07مصطفی یه کم تاخیر؟
1394/08/4 - 10:34محمد الان دیگه دندون هم درآورده بعد تو الان تبریک می گی؟