باااااااااااشه

قربونت ترانه جونی

نه نیت پلیدم رسیدم رضا

نوش جونتون هستی جونم

اااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییی جانم حر ف چیه سخنرانی میکنه لاکردار

یه بار داخل یه روستای محل کارم رفتم مغازه یه 30تایبستنی خریدم از مدلهای مختلف چنتا اهالی اونجابودن یکیش کف مهمون داری گفتم نه واسه خودمه اینقد چپ چپ نگام کردن که نگو

حامد شکمو

خدا قوت صوفی جون

سلام صوفي جون

مرسی ما آشپزخونه رو تمیز کردیم تموم شدش
بعد رفتیم اتاق داداشمو البته قبل برف دکوراسیونش عوض کردم . دو روز پیشم فرشای اتاقشو و با اتاق مهمون رو شامپو فرش کشیدیم. امروزم رختخابارو مامانم ریخت بیرون هوا داد . یه سری از پرده های لوردارپه هم وزنه هاش شکسته میخوام برم مغازه داداشم وزنه بگیرم امروز. یه کوچول خیاطی هم کردم. اتاق خودم مونده. و پذیرایی و حال.

وای صوفیا چقد کار کردین....خدا قوت...ما خونمون هنوز درهم برهمه کلیم خاک رو زمینه

سلام عزیزم

اخه ما دوران کاردانی هر وقت قرار میزاشتیم بریم بیرون یا پیک نیک همش بارون میومد به این دلیل گفتم
هرچند خوبیش اینه قراره بریم مهمونی اگه میخواستم پارک بریم بدبخت میشدیم

کم کم آماده شم ساعت 4 شدش

آهان پیس با بارون خاطره دارین

برو آماده شو دیرت نشه

هرچند من ناراحت میشم بری

خوش بگذره

خووووش اووومدی یک ساعت و نیم حوصله ام سر رفت با

ببخشید داشتم نهار میخوردم

سلام منم اومدم

نوش جونت آجی

فدااااااااااااااااات عزیزم

سلوووو هستی جونم خوووش اووومدی گلم

مرسی عزیزم

#هدیده = #هدیه

#میکذره = #میگذره

خدا قوت ندا جونم...منم اول چیزایی که میخواستمو پاک نکردم بعد دیدم طول میکشه زدم همرو پاک کردم...شاهین بفهمه همه اطلاعاتو پاک کردم منو میکشهمنم دلم برات تنگیده بود یه عالمه
بد نیست گلکم....شاهینم خوبه...امیرمم خوبه طبق معمول همیشه سر کار
نه ندایی بیرون نرفتیمقرار بود دیروز بریم که امیر بازم کار داشتمعلوم نیست کی بریم نه هدیشو دادم نه گرفتم فعلا
تو چی کار کردی خانومی؟

فدای تو بشم عزیزم...منم این مدت همش خونه بودم به جز دو روز که رفتم رشت مهمونی خونه یکی از دوستام...خوش گذشت خیلی.قرار بود برم صوفیارو هم ببینم که دیر شد و نتونستم...
بعدشم ولنتاین امسال هم مثل چند سال گذشته تنهایی رفتم بیرون برای خودم یه عروسک خریدم و یه کمی شکلات ...
از طرف خودم به خودم هدیه دادم.
خیلی هم عالی...

خیلی بدی اومدی تا رشت نیومدی ببینیم همو
یکم عزیزم خودتو تحویل بگیر منه بد بخت برا یکی کادو گرفتم از حسود بودن بعضیا برای اونم خریدم رسما پیاده شدم دم عیدی

شقایقم شرمنده به خدا به صوفی هم قول داده بودم ولی نتونستم چون دیر شده بود وباید برمیگشتم...انشالله حتما عید اومدم میام میبینمتون...
اشکالی نداره گلم تا باشه از این ولخرجیا...
خب کسی که تحویلم نمیگیره باید خودم به فکر خودم باشم دیگه...

وای خدا نکنه باشه حالا 29 بهمن سپندار مزدگان
ای دون...ای دون

آره بابا روز عشق آریایی خودمونو عشقه...

خووو حامد که چشش درد میکرد
شقایق رفته مهمونی 100درصد شاهینم باهاشه.
شماره متین رو ندارم بش بگم
به شهرزاد و رضا بابائی و پرنیا هم پیام گذاشتم مگر اینکه برم آوین به پرنیا بگم بیاد اونم الان ردیفش میکنم
نداهم که داره هیستوریشو پاک میکنه
مهنازم که یه سر اومد رفت
یلدا هم که شیفت شب نیست

منم که اومدم و دیگه باید کم کم برم
نگی نگفتی
من بودما

بامداد / صوفیا تو باید بشی معاونت اطلاعات نمیدونم آمار و اطلاعات همه بچه ها رو داری .

پس چی من دفتر حضور و غیوب دستمه بیخود نیستا

منم اومدم

مرسی...

کجا میایم صوفیا؟

#نت

دیگه دیگه باید اعتماد به سقفت بالا باشه

والا صوفیا ... مارو بگو تا نیمه های شب فقط داشتیم میخوندیم نه سریال مبدبدیم نه مهمونی میرفتیم نه درو برا مهمونا باز میکردیم

من که تو همه رو نکته برداری میکردم تو چن تا a4 مینوشتم تو راه هم میخوندم این دوسالی که میرفتم رودسر چرا نمیگی صبح 6 که پامیشدم از رشت تا رودسر با چراغ گوشیم درس میخوندم همه تو مینی بوس خواب بودن یا هر هر میکردن
اونهمه خر خونی میکردیم بازم 20 نمیگرفتم اینا رو نمیدونم چیکارا میکنن؟؟؟؟؟؟؟
بعدشم اصن عادت به اینکه بخوابم صبح زود پاشم بخونم نداشتم شبا تا 2 بیدار میموندم ولی بعدش حتما میخوابیدم

منم مث خودت عادت به صبح زود بلند شدن ندارم بیشتر تا یک بیدار بودم فقط ی امتحانو یادمه تا 3 بیدار بودم

خوش به حالتون که میخونین من فقط تقلب مینویسم

شما پسرا در همه موارد راحتین بخدا

دیگه از این حرفا گذشته حراست اموزش و پرورشم خواسته مون

حامد توام دست کمی از مژگان نداریا

کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان گلی که بودم هستم

ای جججججججججججججججان کجا بودی تو خدایی بهم میایما

یه زبون خیر بذار جای دوری نمیره بخدا

ممنون مصطفی . موردی که گفتم کمی قبل تر بود . البته همه شون مثل هم هستن .

واقعا

بنده خدا مهمونی دعوت کرده خواسته ثواب کنه اخه اق مدیر نگو وای وای
نیتش خیر بوده خوب

اهو اوهو
بده دستمالو
بزنکردی

1

1

1
2

1.2

2
1
4

1
4

منم نوشتی صوفیا

دارم درس میخونم

نه داداش متین اسم تو رو هم ننوشتم ولی حواست باشه از دفعه بعد ساعت 11 باید حاضری بزنیناا

آخییییییییییییی امید اینجوری درس میخونی؟>/؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امید

خب منو عفوکنید
من شایدمهمون باشه یا مهمون باششیم
هروز حاضری داداشوبزن
چون میام

نه رفتن اس داد گفت الان میام

خو پس الان میاد دیگه

الان 1 ساعت شده

ایشاا... میاد نگران نباش

شاژمم تموم شد نمیتونم بزنگم بهش

شقایق ببخش که منتظرو نگرانت گردم عزیزم.

شوخي ميكني

شوخی میکنی

به خدا

اي دادابي دا مگه نبودين

نه بابا ولی خداروشکر چیزی نبرده فقط یه دوربین

تازه کار بوده حتما

پس دز خوديه ديگه

فک کنم چون خونه یکی از فامیلامنو همین تو محرم زده بودن