فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!
خشكم زد. گفتم دخترم اين چه دعاييه؟
گفت:آخه بابام موجيه!
گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟
آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو
و مادر و برادر رو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!
گفتم: دخترم پس مشكل چيه؟
گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع
ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ ميكنه و معذرت خواهي ميكنه.
حاجي ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.
حاجي دعاكنيد پدرم شهيد بشه
... ادامه
وای اینو کی خونده بود... صداش تو ذهنمه اما نمیتونم تشخیص بدم ....
1392/09/23 - 19:59اهان یادم اومد سیاوش صحنه
1392/09/23 - 20:00مهناز با خودت نحرف
1392/09/23 - 20:00ههههههههههه.... داشتم بلند بلند فک میکردم یلدایی...
1392/09/23 - 20:03دلم برات تنگ شده بود
1392/09/23 - 20:05چرا دوستتو تنها میذاری؟
الهی فدات بشم بخدا دل منم واست و چند نفر دیگه خیلی خیلی تنگ شده بودچه کنیم دست من نبود...هنوز یه هفته از چهل مادربزرگم نگذشته بود که پسرخالم فوت شدچون جوون بود واسش سه تا مراسم گرفتند.. همش مهمون داری و خلاصه سردرد وخستگی باعث میش حتی ی لحظه هم نتونم بیام
1392/09/23 - 20:24ولی حالا اومدم...