یافتن پست: #میخوام

Mohammad
Mohammad
سلامتی ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺐ ﺭﻓﯿﻘﺎﻡ ، ﭘﻮﺯﺧﻨﺪ ﺑﺰﻧﻦ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﺍﺷﮑﺎﺷﻮﻧﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻦ و ﺑﮕﻦ : ﻫﻬﻬﻬﻬﯽ !!! ﮐﯽ ﻓﮑﺮﺷﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ؟
ﺍﻭﻥ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺧﺮﻳﺪﻩ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺮﺍﻳﺪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻴﺸﻴﻢ …
ﭼﯿﻪ ﻓﮏ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﻤﯿﺮﻡ ؟
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﻣﮕﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮﺭﻭ ﺗﻨﮓ ﮐﺮﺩﻡ ؟؟؟{-7-}{-7-}
صوفياجون
صوفياجون
روز همگی خوووووش میخوام برم خونه جولیااینا {-22-}{-22-}{-22-}{-7-}{-35-}
دیدگاه · 1393/02/19 - 14:44 ·
5
sam
sam
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻯ ﻳﮏ ﭘﺰﺷﮏ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﮐﻠﯿﻨﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺴﺮﯼ
ﺍﻭﻣﺪ ﯾﻪ ﺧﺎﻟﮑﻮﺑﯽ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
ﭘﺎﮐﺶ ﮐﻨﻢ ...ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﻢ ﮐﯿﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﺳﻢ ﻋﺸﻘﻢ...
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﭘﺎﮐﺶ ﮐﻨﻢ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ '''' ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ
ﻋﺸﻘﯽ ﺑﻮﺩ ﭘﺲ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺧﺎﻟﮑﻮﺑﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯼ ''' ﮔﻔﺖ
ﺩﺍﺩﺍ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺟﻠﻮ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺩﺍﺭﻩ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺍﺳﻤﺸﻮ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻗﺒﻼ ''' ﻭ ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﺳﻢ ﻭﺍﻗﻌﯿﺸﻮ
ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ''' ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﭘﯿﺸﻢ
ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺴﺖ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻭ
ﺑﺰﻧﻢ ﻫﻤﺸﻮ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﻩ
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 12:23 ·
6
Mostafa
Mostafa
باید وبلاگ نویسی و طراحی سایت رو کامل یاد بگیرم نیاز به کمک دارم آموزشش چجوری هست ؟
ıllı YAŁĐA ıllı
pnacdoxiws.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
میخوام {-169-}
رضا
رضا
شاعر میگه : پارسال بهار دست جمعی رفته بودیم آمریکا . آفریقا ؟ آنگولا ؟ هیچکدام داشته خواب می دیده {-7-}
bamdad
24344139936630937561_10349762_722665301117242_164001246_n.jpg bamdad
{-197-}
متین (میراثدار مجنون)
12.gif متین (میراثدار مجنون)
جالبه
بایدبشینم تا صب درس بخونم.....#خستا میخوام....
دیدگاه · 1393/02/15 - 21:38 ·
4
zahra
zahra
عذرخواهی :
از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم
از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،
ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده می‌شود!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 08:53 ·
1
Majid
Majid
عاشق خجالتی
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زن
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:25 ·
1
Majid
438892_vFQkVVK5.jpg Majid
داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد،گفتم بفرمایید.الووووو.....


فقط فوت کرد!:


گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه می خوای با من دوست بشی دو تا فوت کن،

دو تا فوت کرد...


گفتم اگه زشتی یه فوت کن،اگه خوشگلی دو تا فوت کن،دو تا فوت کرد...


گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دو تا فوت کن،دو تا فوت کرد...


گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز،اگه ساعت 12 نمیتونی بیای یه فوت کن،

اگه میتونی بیای دو تا فوت کن.دوباره دو تا فوت کرد...


با خوشحالی گوشی رو قطع کردم.فردا صبحش حسابی به خودم رسیدم،

بهترین لباسامو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم،تو پوست خودم نمی گنجیدم،

فکرم همش تو قرار امروز بود.


داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت:ظهر ناهار میای خونه؟


اگه نمیای یه فوت کن،اگه میای دو تا فوت کن!!!!!!!!!!!تعجب
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:17 ·
2
Majid
438892_ciocunfb.jpg Majid
1. ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻬﻤﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 5 ﺭﻭ ﺑﺨﻮﻥچشمک

2. ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﻧﺴﺘﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺷﻤﺎﺭﻩ 11 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐننیشخند


3. ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 15 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦزبان


4. ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ, ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 13 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦشیطان


5. ﺍﻭﻝ ﺷﻤﺎﺭﻩ 2 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦاز خود راضی


6. ﺍﯾﻨﻘﺪ ﻋﺼﺒﯽ ﻧﺒﺎﺵ,ﺷﻤﺎﺭﻩ 12 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦزبان


7. ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺍﮔﻪ ﻻﯾﮏ ﻧﮑﻨﯽقلب


8. ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ .... ﺑﺎﯾﺪ 14 ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽنیشخند


9. ﯾﻪ ﮐﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 4 ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦخنده


10. ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺁﺧﺮ , ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ 7 ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦماچ


11. ﺍﻣﯿﺪﻭﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ, 6 ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻦچشمک


12. ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ, ﻭﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ 8 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽنیشخند

13. ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ ﺩﯾﮕﻪ, 10 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦشیطان


14. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ, ﻭﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ 3 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽچشمک


15.ﺣﺘﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ, ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ, ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ 9 نگاه کنبغل
... ادامه
Majid
438892_bRibKsgT.jpg Majid
یک روزمسئول فروش ،منشی دفتر و مدیرشرکت برای ناهاربه

سمت سلف سرویس قدم می زدند.

ناگهان چراغ جادویی روی زمین پیداکرده،

آن را لمس می کنندوغول چراغ ظاهرمی شود.غول میگه:

من برای هرکدام ازشمایک آرزو رابرآورده می کنم...

منشی می پره جلو ومیگه:«اول من ،اول من!...

من میخوام که توی باهاماس باشم،سوار یه قایق بادبانی شیک وهیچ نگرانی وغمی از

دنیانداشته باشم.»...پوووف!منشی ناپدیدمیشه...


سپس مسئول فروش می پره جلو ومیگه:«حالا من ،حالا من!...من میخوام توی هاوایی

کنارساحل لم بدم،یه ماساژورشخصی داشته باشم و یه منبع بی انتهای نوشیدنی

خنک وتمام عمرم حال کنم.»...پوووف!مسؤل فروش هم ناپدیدمیشه...


سپس غول به مدیرمی گوید:حالانوبت توئه...مدیرمیگه:«من می خوام که اون دوتا

هردوشون پس ازناهار توی شرکت باشن»!


نتیجه اخلاقی اینکه همیشه اجازه دهید اول رییس تان صحبت کند! نیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
1
Majid
438892_XN8HXmzT.jpg Majid
فک کن :::: دخترا برن سربازی
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
مریم جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

[align=-WEBKIT-RIGHT]بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام ش%8دت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
ıllı YAŁĐA ıllı
d.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
میخوام {-152-}
ıllı YAŁĐA ıllı
alan_edwards_hair_style_thumb2.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
میخوام این مدلی بزنم {-72-}
عسل
nini3.jpg عسل
من اینو میخوام{-115-}{-115-}{-115-}{-115-}
zoolal
zoolal
به بعضیـــا باس گفت حال همه ما خوبــــ است تا چشــت دراد
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ