یافتن پست: #نداری

zahra
zahra
این آرمـــــــــــــــــــــــــــــین هم که کلا پای تلفن نشسته

اهنگ اول: صدامو داری؟!
اهنگ دوم: چی شد صدا قطع شد؟!

اهنگای بعدی:

الان صدا میاد؟!

صدامو نداری؟!
دوباره بزنگم؟!
آنتن نداری؟!
قطع میکنی بزنگی؟!
شارژ ندارم میفهمی؟!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:02 ·
3
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ما از آن سو ته دلانیم که زکس کینه نداریم

یک شهر پر از دشمن و یک یار نداریم
به علی راسته
دیدگاه · 1393/02/29 - 20:53 ·
4
zoolal
zoolal
سلام ای ساکن کوچه های بن بست!
منم غریبه ترین اشنا یادت هست؟
ما که در قفسیم خبر ازدوست نداریمر،
دلتنگ دوستیم ولی چاره نداریم....!
دیدگاه · 1393/02/29 - 19:44 ·
1
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
تنهایی یعنی انقدر هیچ کس بغلمون نکرد که خودمون زدیم بغل!!!!!
تنهایی یعنی من یه موبایل دارم که صدای زنگش یادم نمیاد!!!!!
تنهایی قشنگترین حس ذنیاست چون برای داشتنش نیاز به هیچکس نداریم!!!!
... ادامه
mahsaj
mmexport1386550541962.jpg mahsaj
رفتی عشقم؟؟ باشه مشکلی نیست ... فقط میخوام بهت ی حرفیو بزنم ... فقط یه چیزی یادته ؟؟؟ یادته حالت بد بود ؟؟؟ یادته از همه متنفر بودی ؟؟؟ یادته عشقت تو رو زیر پاش خورد کرده بود رفته بود ؟؟؟ یادته از زندگی نا امید بودی ؟؟؟ یادته تو چه وضعیتی پیدات کردم ؟؟؟ یادته تو همون وضعیت بهت دل بستم ؟؟؟ حالا با من حالت خوب شد ... یادته امید پیدا کردی کنار من ؟؟ یادته اینا رو ؟؟؟ حالا من بهت وابسته شدم... حالا من حالم خیلی بده ... خیلی دلم گرفته ... حالم از هرچی ادمه بهم میخوره ... از همه ادما متنفرم ... حالا من از زندگیم نا امیدم عشقم... کجایی گلم ؟؟؟ رفتی بی معرفت ؟؟؟ فقط یه عروسک میخواستی که باهاش بازی کنی ؟؟؟ باشه مشکلی نیست ... حتی یه خداحافظی نکردی ... خواستم یادت بندازم که خیلی نامردی کردی در حقم ... خیلییییی گلم ... خواستم یادت بندازم...یاده قولایی ک مردونه بود اما تهش به بدقولی ختم شد... وقتی به دروغ میگی دوست دارم چی بگم عشقم ... من دوست داشتنتو با توجه میخوام... خداحافظ ... نقطه سر قبر ...
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/02/27 - 13:13 توسط Mobile ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام
zoolal
zoolal
یه وقتایی هست
میبینی فقط خودتی و خودت ... !
دوســـت داری ،
همـــدرد نداری ...
خانـــواده داری ،
حمــــایت نداری ...
عشــق داری ،
تکـــیه گاه نداری ...
مثل همیشه ؛
هــمه چی داری و هــیچی نداری!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/26 - 23:27 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
{-95-}هر کی بیاد {-99-} معنیه اسمشو بگه : {-97-}

یعنی مثل آخرين شب پاييز! {-101-}
zoolal
zoolal
داستان زیبا را بخوانید و در صورت تمایل آن را برای دوستان خود ارسال کنید
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت :کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/23 - 20:51 ·
2
Morteza
Morteza
یلدا تو که بزرگی از تو انتظار نداشتیم این بچه بازیا چیه شایدم مارو دوست خودت نمیدونی ıllı YAŁĐA ıllı
و اما پرنیا توام از یلدا کپی کردی باش توام هنوز بچه ای انتظار نداشتم ParNiyA
و اما تو سامان توام جنبه عشق نداری فقط همین @SamanjonjonI
و در اخر همتون خیلی بچه اید تقصیر رضاست که همه کار کرد تا سایت بسته نشه یکم قدر شناس باشید
...
...
دل دیوونه ام ازتو
تنهانشونم ازتو
یه عکس یادگاری
که خودت هم نداری
شده رفیق شبهام
وقتی که خیلی تنهام
میگیرمش روبروم
واسم میشی آرزوم..
داره بارون میباره
اماچه فایده داره
وقتی توروندارم
که بشینی کنارم
چشاموبازمیبندم
به گریه هام میخندم
توروصدامیزنم
شایدبیای دیدنم
یه عکس یادگاری
شده رفیق شبهام
میگیرمش روبروم
وقتی که خیلی تنهام
چشاموبازمیبندم
به گریه هام میخند
رفیق خستگیهام
بازبتودل میبندم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 01:19 ·
9
Morteza
Morteza
یه چیز میگم ناراحت نشو از این به بعد دیگه عاشق نشو داداش چون اصلا جنبه عاشقی نداری
@SamanjonjonI
Morteza
Morteza
اخ عزیز من بردار من خواهر من تو که جنبه عاشقی نداری......... میخوری میشی
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
اینجا شده بچه بازی
تا به کسی میگی بالا چشت ابرو هستش بهش برم یخوره یعنی چی
مگه بچه ایند مگه جراعت اینو ندارین که دربارتون چیزی بگن اونم رو خودتون مسئله رو تعریف کنن باید حرف چادر سر کنه این خونه و اون خونه بره تا بعد چندی بفهمی چی شده
مرد نیستی مرد باش
و بفهم با کی داری میحرفی و شخصیت طرفت چطوریه
مگه داری با یه بچه عجوجه نازک نارنجی ابرو برداشته میحرفی ؟!!!!!!!!!!!
... ادامه
...
images(4).jpg ...
فداش بشم چه نااااازه...##
...
...
درآغوش خداگریستم ...
تانوازشم کند!
پرسید:فرزندم پس آدمت کو؟!
اشکهایم راپاک کردم وگفتم:
"درآغوش حوای دیگریست"
{-38-}
Majid
Majid
دروغ بگو تا باورت کنند

آب زیر کاه باش تا بهت اعتماد کنند

بی غیرت باش تا آزادی حس کنند

خیانت هایشان را نادیده بگیر تا آرام باشند

کذب بگو تا عاشقت شوند

هرچه نداری بگو دارم

هرچه داری بگو بهترینش را دارم

اگه ساده ای ، اگه راستگویی ، اگه باوفایی ، اگه با غیرتی

اگه یکرنگی بدان که همیشه تنهایی رفیق …
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:15 ·
3
Majid
Majid
همه میخواهند جای تو را بگیرند بی آنکه بدانند تو هم دیگر جایی نداری !

.
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:06 ·
Majid
Majid
جغدی روی كنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌كرد. رفتن و رد پای آن را. و آدم‌هایی را می‌دید كه به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند. جغد اما می‌دانست كه سنگ‌ها ترك می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، درهامی‌شكنند و دیوارها خراب می‌شوند. او بارها و بارها تاج‌های شكسته، غرورهای تكه پاره شده را لابه‌لای خاكروبه‌های قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا وناپایداری‌اش می‌خواند؛ و فكر می‌كرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با ا ین آواز كمی بلرزد. روزی كبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را كه شنید، گفت:« بهتر است سكوت كنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند.غمگینشان می‌كنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدبینی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.»
قلب جغد پیرشكست و دیگر آواز نخواند.
سكوت او آسمان را افسرده كرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آواز‌‌خوان كنگره‌های خاكی من!
پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدم‌هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهای تو بوی دل كندن می‌دهد و آدم‌ها عاشق دل بستن‌اند. دل بستن به هر چیز كوچك و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشاو اندیشه‌ای! و آن كه می‌بیند و می‌اندیشد، به هیچ چیز دل نمی‌بندد؛
دل نبستن سخت‌ترین و قشنگ‌ترین كار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان كه آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت، تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره‌های دنیا می‌خواند.
و آن كس كه می‌فهمد، می‌داند
آواز او پیغام خداست كه می‌گوید:
آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:30 ·
1
Majid
Majid
یک روز لوبیا به نخود گفت:"زن من می شی؟!"

نخود از خجالت قرمز شد و گفت:" خدا مرگم بده! این چه جور خواستگاری کردنه؟!"

لوبیا گفت:"ای بابا! مگه چه کار باید بکنم؟!"

نخود گفت:" نه سلامی ، نه علیکی!"

لوبیا به خود امد و گفت:"ببخشید.سلام علیکم! زن من می شی؟!"

نخود گفت:" دِ بیا! این چه جور خواستگاری کردنه؟!"

لوبیا گفت:" ای دفعه اشکالش چی بود؟"

نخود تکانی به سرو گردنش داد و گفت:" ننه ای، بابایی، کس و کاری نداری که بیاری

خواستگاری؟"

چشم های لوبیا از اشک خیس شد و گفت:" تمام افراد خانواده ام در یک جنگ نابرابر به

دست ادم های شکم گنده کشته و خورده شدند."

نخود گفت:" حالا گریه نکن! چون این بلا هم بر سر پدرو مادر من اومده."

لوبیا گفت:" تسلیت عرض می کنم.حالا بعد از همه این حرفا زن من می شی؟"

نخود در حالی که به اسمان نگاه می کرد، گفت:"یک نخود تنها به هیچ دردی

نمی خوره،جز اینکه زن یک لوبیای تنها بشه."

لوبیا گفت:" واسه من شعر نگو! زن من می شی یا نه؟"

نخود لبخندی زد و گفت:" با اجازه نویسنده و خواننده های این قصه :

بله!"خیال باطلنیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:19 ·
Majid
Majid
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات

حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.


بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می‌زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان

دوبار به ما گفت؛ …..


توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می‌خواهیم

می‌گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟


چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می‌رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی

داشت می‌زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه

گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می‌شم همچین

می‌زنمت که به خر بگی* زن دایی .


بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان

خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.


بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس

جنگی بپری به مردم؟نیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:14 ·
Majid
438892_XN8HXmzT.jpg Majid
فک کن :::: دخترا برن سربازی
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
مریم جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

[align=-WEBKIT-RIGHT]بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام ش%8دت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
ıllı YAŁĐA ıllı
alan_edwards_hair_style_thumb2.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
میخوام این مدلی بزنم {-72-}
Morteza
Morteza
اینم یه دیس لاو از اهنگای البوم نظر بدید لطفا

ببین عزیزم
یادته بهم میگفتی بازیچه بودی واسه تفریحم ؟
ولی الان اینو من بهت میگم
بازیچه ای واسه تفریحم
اینو واسه اونایی میخونم که بازیچه ی دست اینو اون میشن

حیف خدا از این روزگار من
که نتای گیتار رفتن روی فاز غم
باشه من بد ، اصلا فدای سرت
انگار روزگار سخت فقط برای منه
که تو خوش باشی ، منم از غم بگم
تو که خوشحال میشی وقتی پشتم بد میگن
گلم فکر نمیکردم پشت رو شی
واسش ذوق مرگ میشی آره پشت گوشی
من که عکسم قاب بود گوشه ی اتاقت
دیدم انداختیش تو سطل زباله
ای دل اونکه میگفت فقط تورو داره
اونم شبا به یاد یکی دیگه ای بیداره
وقت رفتنت داشتم حسرت به چشم
الان پیش اونی به من میگی حسرت بکش
نمیدونی ، نه نمیدونی
تو که می گفتی تا تهش پیشم میمونی
باشه حالا بخند ، تو که درکم نداری
کاش میشد دستاتو توی دستم بزاری
درست مثل قدیما که خیلی دوستم داشتی
تو الان شعر نفرتو رو سینم کاشتی
همه دارن میگن که تو چقدر تغییر کردی
تو که عشقو جلو خودم تعبیر کردی
اما الان میگی واسه شروع خیلی دیره
رضا جلو چشات ، آره میزاره میره

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اشتباه بود
داغ رو سینم بد میسوزونه رد میشی آروم
این عاشق دیوونه چشم به رات بود
میرم عزیزم من که از عشقت خیری ندیدم
نبین اشکامو از زمونه از خودم دلگیرم
بی ستارس شبای تار آسمونم
خستم از این دنیا دیگه بریدم

داری میخندی ؟ به این روزگار من ؟
کاش صدا خندت میشد آره زیر صدای من
اشکام چکید رو عکسای دو نفره
تو هم بد بگو پشتم پیش همه
تو که رفتی ، منم پر از استرسم
اما گریه نکن تو با قصه ی من
بخند ، به این روزای سختم
یه روز میشه میای سر سنگ قبرم
بخند ، خنده هام مال خودت
همه خوشی های زندگیم مال توئه
باهات پایه بودم همه جوره تو روزای بدت
دیگه منو میخوای چیکار ؟ همه هستن دورو ورت
همه دارن میگن سرت چقدر شلوغه
کاش میشد بگی اینا همش دروغه
میگن تو روزای بدت منو یادت میاری
کسی هست که سرتو روی شونش بزاری ؟
آره بزار قلبت انقدر آروم باشه
من که رفتم اصلا بی آبرو باشه
هرچی خدا بخواد ، هرچی قسمت باشه
اصلا بزار یکی دیگه توی قصه ت باشه
من که نبودم واست فرد ایده آلی
ولی رو اون یکی عقیده و ایده داری
تو که رفتی ، ازم فاصله داری
یادت باشه فقط توی خاطره هامی

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اش
... ادامه
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ