یافتن پست: #نشان

bamdad
bamdad
گاهی اوقات سکوت نشانه ی رضایت نیست

حاصل یک عمر حرف های نگفتست!!!

آره حرف هایی که میشه

با هاش رمان نوشت

من...تو...عشق...اصلا

د لامصب "ما"

کاش میشد قفل سکوتم را بشکنم



یک دل سیر گله کنم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 20:21 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
انتهای همه ی جاده ها را که بپیمایی به جاده ای میرسی به نام دل

که مسافت انتظار را بی پروا پیموده است و آبی ترین نقطه ی دنیاست.

اگر دلت هوای خانه ات را کرد، نشانی اش را از کودکی بپرس

که ستاره ها را همه شب تا سحر می شمارد....
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/2 - 12:59 در دوستها ·
3
zoolal
zoolal
خدایا.....
خط و نشان دوزخت را برایم نکش
جهنم تر از این جا جایی را سراغ ندارم
دیدگاه · 1393/03/1 - 23:29 ·
5
iman
iman
تورفتي ودوست داشتن هايم

زيرپايت له شد

ومن بي توچه تنهاشدم

وبه دنيا نشان دادم

كه من مجنون ترين ليلاي تاريخم
دیدگاه · 1393/03/1 - 16:48 ·
3
Mohammad
toorar-ghaderi4.jpg Mohammad
قصه مرگ پسر ایرج قادری در سال 1351 + عکس

مائده
22845379752703872815.jpg مائده
وقتی .. چه به ؟ این خانه است....
دیدگاه · 1393/02/31 - 11:48 ·
7
zoolal
zoolal
شادمانی همه جا پشت در است
هنری از خود نشان دهید در را بگشایید
دیدگاه · 1393/02/29 - 13:48 ·
4
bamdad
bamdad
هستند کسانیـــــ که بودنشان به مـــــــا ثابت میکند

کهـ تنهاییــــــ چه نعمت بزرگیستـــ
دیدگاه · 1393/02/28 - 22:58 ·
7
zoolal
zoolal
دلم می خواهد از دید بعضی آدمها پنهان بمانم
آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند
و با ژست صمیمیت
داشته هایت را می شمارند
احساساتت را خط کشی می کنند
اشتباهاتت را سرزنش می کنند
به چیز هایی که خود ندارند حسادت می کنند
دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنند
و هر کاری که لازم باشد می کنند
تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند
این آدمها ” آینه ” نیستند ، ” خورده شیشه اند ...
... ادامه
رضا
14-5-6-11059img_5816.jpg رضا
bamdad
bamdad
دنیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند
یکی در مه ... یکی در غبار ... یکی در باران.... یکی در باد و بیرحم ترینشان در برف.... آنچه بر جا می ماند رد پایی است و خاطرهایی که هر از گاه پس می زند مثل نسیم، پرده های اتاقت را...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 21:14 ·
5
bamdad
bamdad
برایت رویاهایی آرزو می‏کنم تمام نشدنی



و آرزوهایی پرشور



که از میانشان چندتایی برآورده شود.



برایت آرزو می‏کنم که دوست داشته باشی



آنچه را که باید دوست بداری



و فراموش کنی



آنچه را که باید فراموش کنی.



برایت شوق آرزو می‏کنم. آرامش آرزو می‏کنم.



برایت آرزو می‏کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی



و با خنده‏ ی کودکان.



برایت آرزو می‏کنم دوام بیاوری


در رکود، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 23:23 ·
8
...
...
رفتم که بروم...
برای همیشه!
ولی بازگشتم...
تاباردیگر
برای لحظه ای هم که شده ببینمت..
وبروم...
ولیکن
تودیگر
آن توی همیشگی نبودی!
دگرنشان ازطراوت وسرزندگی درتونبود!!
آری!
توآن تویی نبودی که سراغ داشتم!
واین تعجب مرابرانگیخت
که چسان
درمدتی اندک چنین ساکت وغریبه مینمودی!
باتعجب آمدنم رابدرقه گرشدی
ومن توراخطاب قراردادم
وتوراخواندم
به زبان آشنای همیشگی...
وتوجوابم دادی..
ومن بسی خرسندگشتم
که توهمان تویی هستی که میشناختمت!
ولیکن
دیری نپایید
که سکوتی مملوازفریادبازبرتومستولی گشت!
سکوتی که ازبدووروددوباره ام
تورادربرگرفته بود و
ازتو
غریبه ای آشنابرای من ساخته بود...!
حال که این متن رابرایت مینگارم میدانم که درخوابی نازآرمیده ای وفردااین واگویه راخواهی خواند...!
آری!
من رفتم که بروم
برای همیشه..
وبازبه شوق دیدنت بازگشتم...
ولیکن
اینباراگربروم
دگر
بازگشتی نیست رفتنم را..
میروم که رفته باشم تاابد
ای غریبه آشنا..!
متن ازنیما
نیمه شب
دراتاقم
تهران
"تقدیم به تویی که نشناختمت"
{-60-}
دیدگاه · 1393/02/21 - 03:13 ·
5
...
Ax2Pix.blogfa.com_208154_424339250959754_1998393909_n.jpg ...
زمانی که متولدشدم گریستم؛
وهرروزنشان میدهدکه چراگریستم
...
...
فاصله گرفتن ازآدمهایی که دوستشان داریم بی فایده است؛زمان بمانشان خواهددادجانشینی برای آنهانیست!"گوته"
دیدگاه · 1393/02/20 - 15:24 ·
6
zoolal
zoolal
مشکل ذهن های کوچک این است که، دهانشان پیوسته باز است
دیدگاه · 1393/02/20 - 08:34 ·
1
bamdad
bamdad
همیشه بعد از طوفان است
که زباله های دریا بر روی آب می آیند و خودشان را نشان میدهند
دیدگاه · 1393/02/18 - 21:56 ·
4
zoolal
zoolal
شاید حق انتخاب خانواده را نداشته باشیم
ولی این حق را داریم
که جواب تلفنشان را ندهیم.
دیدگاه · 1393/02/16 - 20:34 ·
4
...
...
شبیه شماره ای تنها...
روی گوشی تلفن همراه!
نه نامی..
نه نشانی..
""من مدتهاست که یک تماس ازدست رفته ام""
دیدگاه · 1393/02/16 - 15:51 ·
3
zoolal
zoolal
همیشه درد از دیگران است
گاهی از نبودنشان
گاه از بودنشان
دیدگاه · 1393/02/15 - 22:47 ·
3
bamdad
bamdad
احساساتی بودن به معنای ضعف و شکنندگی نیست ..!
نشان دهنده ی این است که نمی توانی سطحی نگر باشی ؛
بدین معناست که همیشه به عمق چیزها توجه داری ..٬
به عمقِ اشیا ٬
انسان ها ٬
احساسات ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 22:36 ·
5
Majid
Majid
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا

سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خداوند فقط بلد است که از ما چیزی

بخواهد، در حالی که خودش برای سبک کردن بار ما کاری نمی کند.

دیگری گفت: خوب، من هم می آیم تا ایمانم را نشان دهم. همان شب به

قله کوه رسیدند... و از درون تاریکی آوایی را شنیدند که گفت: سنگ های

روی زمین را بر پشت اسبان تان بگذارید!!!

شوالیه اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری

را هم با خود ببریم! من که اطاعت نمی کنم. اما شوالیه دوم به دستور آوا

عمل کرد.
وقتی پای کوه رسید، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ

های شوالیه پارسا تابید: الماس های ناب بودند که می درخشیدند!!!

استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:51 ·
Majid
Majid
جغدی روی كنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌كرد. رفتن و رد پای آن را. و آدم‌هایی را می‌دید كه به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند. جغد اما می‌دانست كه سنگ‌ها ترك می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، درهامی‌شكنند و دیوارها خراب می‌شوند. او بارها و بارها تاج‌های شكسته، غرورهای تكه پاره شده را لابه‌لای خاكروبه‌های قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا وناپایداری‌اش می‌خواند؛ و فكر می‌كرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با ا ین آواز كمی بلرزد. روزی كبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را كه شنید، گفت:« بهتر است سكوت كنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند.غمگینشان می‌كنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدبینی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.»
قلب جغد پیرشكست و دیگر آواز نخواند.
سكوت او آسمان را افسرده كرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آواز‌‌خوان كنگره‌های خاكی من!
پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدم‌هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهای تو بوی دل كندن می‌دهد و آدم‌ها عاشق دل بستن‌اند. دل بستن به هر چیز كوچك و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشاو اندیشه‌ای! و آن كه می‌بیند و می‌اندیشد، به هیچ چیز دل نمی‌بندد؛
دل نبستن سخت‌ترین و قشنگ‌ترین كار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان كه آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت، تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره‌های دنیا می‌خواند.
و آن كس كه می‌فهمد، می‌داند
آواز او پیغام خداست كه می‌گوید:
آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:30 ·
1
Majid
Majid
محاکمه عشق
جلسه محاكمه عشق بود، عقل قاضی ، و عشق محكوم ....
به دلیل تبعيد به دورترين نقطه مغز يعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداری از عشق
آهای چشم مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی؟
ای گوش مگر تو نبودی كه در آرزوی شنيدن صدايش بودی ؟
وشما پاها كه هميشه مشتاق رفتن به سويش بوديد حالا چرا اينچنين با او مخالفيد ؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند ،
تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت:
ديدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحيرم با وجودی كه عشق بيشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمايت ميكنی !؟
قلب ناليد و گفت:
من بی وجود عشق ديگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند و فقط با عشق ميتوانم يك قلبی واقعی باشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:28 ·
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ