یافتن پست: #نفسهای

parsa
14892_525820567438233_41257174_n.jpg parsa
تو که می روی
تازه
شروع قصه من است
من می مانم
و
نبودنهایت
من می مانم
و
خانه ای خالی از نفسهایت..
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
کارامروزم نیست که بغض می کنم به حرفهایی که نمی فهممشان!

لج میکنم باخاطره هایی که نمی خواهمشان!

ومی شکنم

زیربارنگاههایی که نمی شناسمشان!

تومی دانی٬

چرافاصله اینهمه دور و

گریه اینهمه فراوان و

خانه اینهمه سوت و کوراست؟

تو می دانی

چه شدراه دریا را گم کردیم؟

چه شدنفسهایمان بوی غربت گرفت؟

ازمن نپرس!!!

من سالهاست تنها چشمان تورا می خوانم.

بامن از دریا

ازباران

ازخواب خوش کبوتران مهاجر

بامن از هرآنچه در سینه داری سخن بگو.

من نیزخواهم گفت.

برایت ازدل بیقرار و

پای جامانده در راه و

خوابهای بی توکابوس و

هرآنچه در سینه دارم خواهم گفت.

خواهم گفت:

عطردریا که در کوچه می پیچد

می فهمم آمده ای.

واعتراف خواهم کرد:

چشمان تو اگر نبود

کافر می شدم به خدایی که سیاه را آفرید!
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/25 - 01:49 ·
3
Majid
Majid
بیا سیب را با هــــــــم گاز بزنیم...
..گـــــــــور پدر بهشت..!..
بهشت من آنجاست کــــــــــــه تورا به آغوش می کشم و.....
ساعت ها در هـــــــــــــرم نفسهایت حبس می شوم
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/18 - 14:40 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
نویسنده ها “سیگار” می کشند
شاعرها “هجران”
نقاش ها “تابلو”
زندانی ها “تنهایی”
دزدها “سرک”
مریضها “درد”
بچه ها “قد”
و من برای کشیدن ، “نفسهای تو” را انتخاب می کنم …
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/16 - 13:28 ·
3
iman
iman
تو با منی و من تنها هستم ، در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم،
تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد
توهمسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/16 - 01:32 ·
3
hamid
hamid
پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را

و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم

بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم

همه روزه، میشنیدم صدای عشق را

حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی

همه شب;

پشت پرده، سایه ای از جنس تو اردو زده بود

رویای هم آغوشیت نخ بادبادکی بود

که مرا بالا میکشاند تا دب اکبر

و در مجادله ناکوک دل و عشق،

کوچکتر از باخته شده بود "عقلم"

تو میدانستی;

رویای شیرینم، یخیست

"هایش" کردی

چه ساده تبخیر شد از گرمی نفسهایت
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 19:58 ·
4
Noosha
9224173.jpg Noosha
هوا سنگین بود ، نفسهایم به سختی بالا می آمد ،


دل آسمان هم مانند دل من گرفته بود ؛


کاش بغض آسمان بترکد تا مثل بغض من آزارش ندهد .


دلش پر بود ، داشت میغرید ، انگار از همه گلایه داشت ،


میخواست خود را خالی کند ؛


خوش بحال آسمان ، خود را چه راحت خالی میکند ،


چه راحت میگرید و چه راحت آرام میشود ؛


کاش چشمانم آسمانی بود ؛


تمام فضای جنگل پر بود از آواز باران ؛


گاه گاهی صدای کوفتن نوک دارکوبی به تن خسته درختی


کهنه به گوش میرسید.


آسمان هنوزم گریه میکرد ، انگار تمامی نداشت .


من هم بارانی شدم ، بغضم را شکستم ، چشمانم را آسمانی کردم ،


فریاد زدم ، دلم را از گلایه ها خالی کردم ،


دلم را با دل آسمان پیوند زدم .


حال هردو آبی شدیم ، کینه ها را پاک کردیم و آرام گرفتیم ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/26 - 11:45 ·
5
نگار
نگار
شهريار ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم / چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به نفسهای تو در سایه ی سنگین سکوت / به سخنهای تو با لهجه ی شیرین سکوت . . .
Noosha
0.832343001281863459_pixnaz_ir.jpg Noosha
.
.
نمیدانم خواب بود یا

در بیداری

صدای آهنگ نفسهایت

بر جان من پیچید

و من

چه دیوانه وار

عطر نفسهاتو نوشیدم
.
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/20 - 12:36 ·
5
melodi
melodi
بوی نفسهای لبت جان و دلم وا می کند / اما نمی دانم چرا امروز و فردا می کند / با بودنت کنار من ، غم های عالم می رود / فکر تو در این قلب من هر لحظه غوغا می کند .
... ادامه
hamed
hamed
تورا خبر زدلن بایدو نیست ببیین که چگونه غرق گریه میشو م هرشب ببین که جگونه از پس پنجره احساسم تو را فریاد میزنم ولی دریغ صدای من پشت شیشه نگاه تو مرد وتو صدای نفسهایش را نشنیدی افسوس که نشنیدی صداس چیست که تو را می خواند ا{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}اینم دل نوشته من امروز نوشتم {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1390/05/2 - 02:29 ·
1
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ