#بچه : مامان بزرگ اين چه کتابيه تو چند ماهه داري ميخوني و تموم نميشه
#مامان_بزرگ : اين قرآنه عزيزم ، تموم شده من هي دوباره ميخونمش
بچه : کي امتحانشو دارين؟
مامان بزرگ : با لبخند ، چند سال ديگه عزيزم
بچه : فهميدنش خيلي سخته؟
... مامان بزرگ : نه
بچه : پس چرا اينقدر هي دوباره ميخونيش؟
مامان بزرگ : آخه من قصه هاشو خيلي دوست دارم
بچه : مامان بزرگ مگه قصه ها رو از شما امتحان ميگيرن؟
مامان بزرگ : نه عزيزم اين کتاب خداست و من باهاش دعا ميکنم
بچه : مامان بزرگ تو با کتاب قصه دعا ميکني؟
مامان بزرگ : عزيزم اين قصه هاي کتاب خداست
بچه : مامان بزرگ کتاب خدا يعني چي؟
مامان بزرگ : يعني کتابي که خدا حرف هاشو به پيغمبرخودش ميگه که به ما بگه
بچه : چرا خدا خودش به ما نميگه؟
مامان بزرگ : خدا که حرف نميزنه عزيزم
بچه : پس چيجوري با پيغمبر خودش حرف ميزنه ؟
مامان بزرگ : با اونم حرف نميزنه بهش وحي ميفرسته
بچه : وحي چيه مامان بزرگ؟
مامان بزرگ : دستورهاي خداست که با يک فرشته اي به پيغمبرش ميگه
بچه : فرشته مگه حرف ميزنه؟
مامان بزرگ : آره اما فقط با پيغمبر خدا
بچه : منم ميتونم پيغمبر بشم؟
مامان بزرگ : نه
بچه : چرا؟
مامان بزرگ : آخه خدا پيغمبر ها رو از اول خودش انتخاب ميکنه
بچه : اونا مگه با ما فرق دارن؟
مامان بزرگ : نه عزيزم
بچه : اگه فرق ندارن پس چرا خدا منو انتخاب نميکنه؟
مامان بزرگ : آخه ديگه خدا پيغمبر انتخاب نميکنه ، همه حرفاشو گفته
بچه : آها پس ديگه خدا قصه بهتري بلد نيست بگه
مامان بزرگ : با لبخند ، نه عزيزم اين بهترين قصه هاش بوده ديگه
بچه : مامان بزرگ ميشه من کتاب رو ببينم
مامان بزرگ : آره عزيزم اما تو دستهات کثيفه و گناه داره ، خودم نشونت ميدم
بچه : مامان بزرگ اينکه داستانهاش عکس نداره
مامان بزرگ : با لبخند ، نه نداره عزيزم
بچه : مامان بزرگ اين چرا اينجوري نوشته
مامان بزرگ : اين به زبون عربي نوشته عزيزم
بچه : مامان بزرگ مگه تو عربي بلدي؟
مامان بزرگ بعد از چند ثانيه سکوت : نه عزيزم
بچه : آها پس تازه فهميدم چرا اينقدر ميخونيش
مامان بزرگ : سکوت....
![{-35-} {-35-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s43.gif)
![{-35-} {-35-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s43.gif)
![{-35-} {-35-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s43.gif)
![{-41-} {-41-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s39.gif)
![{-41-} {-41-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s39.gif)
![{-41-} {-41-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s39.gif)
![{-23-} {-23-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s19.gif)
![{-23-} {-23-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s19.gif)
![{-33-} {-33-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s37.gif)
1392/12/21 - 13:38آيا از تهرانی بودن خسته شده ايد؟؟؟![{-64-} {-64-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s64.gif)
1392/12/21 - 13:41آيا از اصفهانی بودن رنج ميبريد.؟؟؟
آيا از شيرازی بودن داغون شده ايد؟؟؟
آيا از زاهدانی بودن دیگر اعصابی برایتان نمانده است؟؟؟
آيا بخاطر اينکه اهل رشت نيستيد احساس حقارت ميکنيد؟؟؟
والا بد درديه،نه تنها شما بلکه نصف بيشتر دنيا،مشکل شمارو دارن...
ميدونم درد بی درمونيه...باس باش بسازيد.
ديگه کاريش نميشه کرد،سلامتيه همه رشتيا...
سعدی مي فرمايد:
گر چه بنی آدم اعضای يگديگرند،ولی بچه های رشت يه چيز ديگرند...
الان زیر نویسش رو هم گذاشتی![:d :d](https://nemidoonam.com/i/icons/s31.gif)
1392/12/21 - 13:42بــــا اجـــــــازت![{-151-} {-151-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d24.gif)
1392/12/21 - 13:49
خدا بگم چیکارت کنه
1392/12/21 - 13:51
خخخ
1392/12/21 - 13:57من اینو تازه دیدم
رشت![{-253-} {-253-}](https://nemidoonam.com/i/icons/t49.gif)
1393/03/15 - 23:20یعنی بلأ نخونده بودمش
خیلی باحال بود
زنده باد شهر عشق
شهر بارانهای نقره ای