یافتن پست: #نمک

Majid
DSC01945.JPG Majid
به سلامتی اونی که بی کسه، ولی نا کس نیست . . .
به سلامتی دریا ! نه به خاطر بزرگیش واسه یک رنگیش !
به سلامتی بهروز وثوق که گفت :
رفیق آلوچه نیست بهش نمک بزنى
عاشقت نیست بهش کلک بزنى
رفیق مقدسه باید جلوش زانو بزنى . . .









سلامتی محمدعلی فردین که میگفت : “مردم هر روز زندگی میکنن که یه روز بمیرن ، ولی ما هر روز میمیریم که یه روز زندگی کنیم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/19 - 00:44 ·
3
Mostafa
Mostafa
هر رهگذری محرم اسرار نگردد....صحرای نمک زارچمنزار نگردد...
هرجا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دل ... هر بی سر و پا یار وفادار نگردد ..
دیدگاه · 1391/07/1 - 16:52 ·
7
MONA
562279_105872586220364_1542592872_n.jpg MONA
پیرمردی نشست کنار سفره و گفت:
آخه زن یه حرف رو چند بار باید بهت زد تا حالیت بشه
مگه هزار بار بهت نگفتم من ما...کا...رو...نی دوست نـ...دا...رم
باید مثه دفعه ی قبلی بشقاب رو پرت کنم گوشه ی اتاق تا شیر فهم بشی؟
دفعه های قبلی حداقل شفته نمی شد این دفعه که دیگه حسابی گند زدی
... چرا چیزی نمی گی؟
همین جور نشستی منو نگاه می کنی که چی؟
مثلا می خوای مظلوم نمایی کنی نه؟
اه نمکم هم که نداره
آب هم که سر سفره نیست
پس تو چه غلطی می کنی توی این خونه؟!!
پیرمرد جمله ی آخر را که گفت چند لحظه ای سکوت کرد
اشک توی چشمهایش جمع شد
و به قاب عکسی که پای سفره به دیوار تکیه داده بود نگاه کرد.. :(
Mostafa
Mostafa
هیچکس امشب ام را چاره نمکند..
خدایا تو نهایت آنچه هستی که باید باشد.
دیدگاه · 1391/06/27 - 01:56 ·
6
مجتبی جعفری
مجتبی جعفری
"پیک نیک لاک پشت ها"

یک روز خانواده لاک­ پشت ها تصمیم گرفتند که به پیک نیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد آهسته عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن. در نهایت خانواده ی لاک پشت ها، خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان بالاخره جای مناسبی که میخواستند را پیدا کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیک نیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند. پیک نیک بدون نمک یک فاجعه بود، و همه آن ها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوان ترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید که من نمیرم. بخاطر اینکه او سریع ترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود او بالاخره قبول کرد که به یک شرط بره اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت ..... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ...... شش سال .... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمیتونس
... ادامه
دیدگاه · 1391/04/13 - 08:10 ·
1
melodi
melodi
در سایه ی دلشکستگی پیر شدم / غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم / تا آمدم آشنای قلبت باشم / گفتی که من از غریبه ها سیر شدم .
abbasali
abbasali
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.<br> ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد:<br> مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز.. وای خدای من، خیلی درست کردی … حالا برش گردون … زود باش. باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟ دارن می‌سوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی‌کنی … هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی. نمک بزن… نمک….. <br>زن به او زل زده و ناگهان گفت: خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟<br> شوهر به آرامی گفت: فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه احساسی دارم!
... ادامه
abbasali
abbasali
بدجور تو فتنه آفريدي پ نه پ {-7-}<br>جز سوژه دگر هيچ نديدي پ نه پ {-7-}<br> هرچند گهي شور و گهي بي نمکي! {-7-}<br>اما تو هنوز هم جديدي پ نه پ {-7-}<br> گويند که دشمنان ستادي زده اند {-7-}<br> از بهر مقابله،شنيدي پ نه پ؟ {-7-}<br> برخواسته اند بهر نابودي تو {-7-}<br> آسوده وليکن تو لميدي پ نه پ! {-7-}<br> صد خربزه خوردي و نلرزيدي چون {-7-}<br> مصداق مثال باد و بيدي پ نه پ {-7-}<br>تعريف خودت خواندي و خر کيف شدي! {-7-}<br><strong>الحق که چقدر نديد پديدي پ نه پ!</strong>{-1-}{-1-}
abbasali
abbasali
صداتو میخوام نه برای لطافتش ، برای اینکه پشت وانت داد بزنی نمکیه !
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی،<br> دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی،<br> غذا نیست که بهش ناخونک بزنی،<br> رفیق نیست که بهش کلک بزنی.<br>عشق مقدسه , باید جلوش زانو بزنی !!
... ادامه
محمد
محمد
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم تا ساحل چشمان توتکثیر شدیم گفتند غروب جمعه خواهى آمد آنقدر نیامدى که ما پیر شدی اللهم عجل لولیک الفرج
abbasali
L129226674392.jpg abbasali
چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد ! که نکات ارزشمندی را در خصوص سیاست های رسانه های امریکا در برداشت ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر است : مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود و با سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید : تو یک قهرمانی فردا در روزنامه ها می نویسند : یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم پس روزنامه های صبح می نویسند: امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد . ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی ؟ <من ایرانی هستم > فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند : یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت
... ادامه
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ