یافتن پست: #نگاهی

Noosha
7678087.jpg Noosha
یه جمله برای خدا بنویس ....{-41-}
parshana
parshana
دوران دبیرستان توی یکی از کلاسای کنکورمون یه استاد داشتیم به اسم

مصطفی سلامی

استادم دوست صمیمی حسین پناهی بود.یک رو پای تخته یک دل نوشته پای تخته نوشته شد

و زیر اون اسم حسین پناهی حک شد

ایتاد وقتی اومد تو کلاس به تخته نگاهی کرد و بعدش دقیقا اینو گفت

این مال حسین نیست.ما همه تعجب کرده گفتیم چی استاد

و همین شد یه تلنگر برای شرح زندگی نامه ی این آدم عجیب از زبون استادمون

از زبون استاد

حسین مرد صبوری بود.ما با هم از جندی شاپور به تهران اومدیم برای ادامه تحصیل

هر دو ععلاقه مند به ادبیات بودیم اما نمیدونم چرا حسین رفت سراغ طلبگی؟

چند سال از درس و بحثمون میگذشت که حسین بهم گفت که باید بره به یک روستای دور(اسمش یادم نیست)و یک مدتی اونجا زندگی کنه تا یک طلبه ی کامل بشه.

حسین میگفت اونجا یه ده بوده توی یک منطقه ی سرد سیر.

مردم اونجا تمام سال کار میکردن تا بتونن توی زمستون راحت باشن(سرمای اونجا استخوان سوز بوده)

خلاصه اوایل پاییز بوده و هوا هم سرد.

یک روز یک پیر زن فرتوت که تمام زندگیشیک ظرف و یک اجاق بوده

میره پیش حسین و بهش میگه م
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/19 - 19:28 ·
8
Noosha
koodak-faramoosh-shode-9.jpg Noosha
پسرک نگاهی به پای زخمیش انداخت و زیر لب گفت حالا چطور با این پا بقیه فال هامو بفروشم؟{-60-}
شهريار
شهريار
الهی من نه آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی
به نگاهی باز کن در
که جز این خانه مرا نیست پناهی ..
دیدگاه · 1391/09/16 - 00:30 ·
7
ƛƦƬƖƝ
ƛƦƬƖƝ
الهي !
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی. كس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی.
باز كن در، كه جز این خانه مرا نیست پناهی.
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/12 - 14:19 ·
6
MONA
MONA
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست...
..ابتهاج..
..همـــــای..
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/8 - 17:05 ·
13
Noosha
Avazak_ir-Love1076.jpg Noosha
دانشجویی به استادش گفت:

استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/17 - 16:10 ·
9
Noosha
ak3fnjynnk1e33vpsv2e.jpg Noosha
نگاهی به دور دست ها
siavash
siavash
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن
لحظه ‌ای چند بر این آب نظر کن ،
آب ، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،
باش فردا ، که دلت با دگران است !
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم :‌ حذر از عشق !؟ – ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت …
اشک در چشم تو لرزید ،
ماه بر عشق تو خندید !
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/16 - 01:03 ·
6
Mostafa
Mostafa
الهي !
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی. كس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی.
باز كن در، كه جز این خانه مرا نیست پناهی.
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/13 - 01:17 ·
8
MONA
MONA
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/11 - 23:29 ·
7
Noosha
34500_563.jpg Noosha
تو چشام نگا کن ببین چی میبینی؟!!!{-18-}
محمد
محمد
زندگی یعنی یک نگاه ساده

تنها چند خاطره..
و
تنها چند لحظه...

زندگی یعنی همین، نگاهی به یک عکس ساده.
دیدگاه · 1391/07/13 - 22:22 ·
8
Mostafa
Mostafa
خدا گفت ببرینش جهمنم
برگشت و نگاهی کرد
خدا گفت:
نبرینش، اونو به بهشت ببرین!
فرشتگان سوال کردند چرا!؟...
جواب داد:
چون او هنوز به من امیدوار است .!
... ادامه
Mostafa
Mostafa
5-آقای مجری، لطفاً یه کم راهنمایی کنید؟

منظور از جمله بالا مسابقات تلویزیونی و مجریان دلنواز و جایزه های نفیس (اعم از ساعت مچی و دیواری و رومیزی و زیر میزی و کنار میزی و اشتراک یک سال پوشک My Baby و دویست و چهل و نه تومان پول نقد و ...) و شرکت کنندگان بسیار باهوش (با بهره هوشی در حد جلبک های فتوسنتز کننده اعماق اقیانوس ها) می باشد.

معمولاً عبارت « آقای مجری میشه یه راهنمایی بکنید؟» بعد از قرائت سوال توسط مجری بامزه و تو دل بروی برنامه ، توسط شرکت کننده که احتمالاً صغری 34 ساله و ترشیده و یا کرم علی 14 ساله و محصل می باشند، پرسیده می شود (نگاهی به شرایط سنی و اجتماعی شرکت کنندگان این مسابقه، خود به تنهایی برای نشون دادن سطح نازل این برنامه ها کافیه). تا شرکت کننده محترم بتواند بعد از راهنمایی های مربوطه توسط مجری محترم (که بسته به آی کیوی شرکت کننده از حرکات موزون تا گفتن جواب مسابقه تغییر می کند) به جواب مورد نظر دست بیابد. سوالات برنامه نیز موضوعاتی همچون آرامگاه خواجه حافظ شیرازی کجاست؟ ، تعداد انگشتان دست و یا پا در انسان چند تاست؟ ، علی دایی کیست ، چرا زن نمی گیری و موضوعاتی از ا
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/23 - 14:45 ·
3
Noosha
4b6c6979ccb987bb47f53f4780470917-300.jpg Noosha
من نه عاشق هستم

و نه محتاج نگاهی كه بلغزد بر من

من خودم هستم و تنهایی و یك حس غریب

كه به صد عشق و هوس می ارزد

من نه عاشق هستم

نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افكار پلید



من به دنبال نگاهی هستم



كه مرا از پس دیوانگی ام می فهمد!!
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/23 - 13:43 ·
5
Mostafa
Mostafa
تـــو ، چـه می فهمی ! حــال و روز کسی را که، دیگر هــــیـــــچ نگاهی دلــش را نمی لرزانـد ...!
دیدگاه · 1391/06/22 - 14:06 ·
4
Noosha
farapix_com_55395e07e13f5a08ecfe22ab24c8936b_farapix_com_1c9c3d0fb6c1a2c5520d7605dfbdc7b1_aleksandra88-03.jpg Noosha
یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد



نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد



خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را



یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/16 - 23:43 ·
4
Mostafa
Mostafa
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/9 - 12:28 ·
3
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ