معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور
کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای
لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم
دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو
سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی
بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت
میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه
برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم
رو پاک نکنم و توش بنویسم …
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …
شبیه ماسوله هستش
1393/10/13 - 14:23شهر قشنگیه تو فیلم ترکی #سیلا نشون میده
1393/10/13 - 18:48من اینجور فیلما رو نمییبینم
1393/10/13 - 18:50اصلا
تا بحال حتی یک قسمت از این سریالا رو هم ندیدم
خوشم نمیاد ازشون
ولی خب چیزی که از دیدن این عکس متوجه شدم اینه که شبیه به ماسوله هستش
خب هر کی سلیقه ای داره ولی این فیلمو دوست دارم در مورد قوانین و آداب و رسومشه جنس زن واسشون مثل یه جنسه یا کالاست . قهرمان داستان هم سیلا هست. تو فیلم نشون میده خیلی جای قشنگیه دوست داشتم اونجا هم برم خیلی جاها میخوام برم اونم اومد تو لیستم .
1393/10/13 - 18:55خب برو
1393/10/13 - 19:02فقط مواظب باش
اینجوری که تو میگی باید جای خطرناکی واسه خانوما باشه