آغوش پدرم می گفت که
گرمای خورشید افسانه است !

چقدر سخته به جای صورت و دستای گرم پدر و مادر
یه سنگه سرد رو ببوسی
و بوی خاک مزارشون اشکتو در بیاره
قدر پدر و مادرتون رو بدونین
که تکرار نمیشن
مثل هیچکس نمیشن

پدر چیست ؟

موجودیست مهربان که حاضره جونشو واست بده …..اما ماشینشو بهت نمیده

#آق #رجب
#یخ_در_بهشتش تو رشت معروفه تو محله #ساغریسازان
تو زمستونا لبو و کدو میفروشه و تابستونا یخ دربهشت خیلی هم خوشمزه است بابام میگه قبلنا فقط یه گاری داشت باهاش یخ دربهشت میفروخت الان مغازه داره برو بچه های رشت میدونن

امشب از اون شبهاست که سرعت اینترنت خیلی داغونه .

ممکن است شاهزاده ام را پیدا کنم …
امــــا
"پدرمــــــ" همیشــــه پادشاه من خواهد ماند..!

روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا
شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال
در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و
نمیدانم .
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آن
دیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار
براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته
شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از
یک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند که
ناگهان ، دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در
این وقت دیوار نقرهای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله مو
طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت سريع برو مادرت رو بيار اينجا

غم مرگ پدر غم کوچیکی نیست
غمی که جیگر رو میسوزونه
و این غم کوچیکی نیست
پدر گل باغ وجود من بود
که بی اون دنیا برام ماتم سراست

فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن ،
روی پیشانی من چیزی نیست ،
غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی
به یاد پدرم

#روز #پدر #مبارک

نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد .

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﻠﺐ ﭘﺪﺭﺕ ﺑﺘﭙﺪ
ﻻﯾﮏ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺪﺭﺕ
ﻭ
*ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺡ ﭘﺪﺭﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻦ

روز پدر بر همه ی مردان مبارک باد و اونایی که پدر ندارن روح پاک پدرشون غرق نور و رحمت باد

قیافهٔ #ساقه_طلایی یه جوریه که انگار ؛
زیر دست #ناپدری بزرگ شده ...