یافتن پست: #پرده

Majid
Majid
خنده ام میگیرد…
وقتی پس از مدتها بی خبری،
بی آنکه سراغی از این دل بگیری…
می گویی دلم برایت تنگ است …
یا دلم را به بازی گرفته ای،
یا معنای واژه ها را خوب نمی دانی ؟
دلتنگی … ارزانی خودت،
من دیگر دلم را به خدا سپرده ام…
.
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/18 - 14:32 ·
3
Majid
Majid
بپا خيزيد !

كف دستانتان را قبضه شمشير مي بايد

كماندارانتان را دركمانها تير مي بايد



شما را اين زمان بايد

دلي آگاه

همه با همدگر همراه

نترسيدن ز جان خويش

روان گشتن به رزم دشمن بد كيش

نهادن رو به سوي اين دژ ديوان جان آزار

شكستن شيشه نيرنگ

بريدن رشته تزوير

دريدن پرده پندار



اگر مردانه روي آريد و برداريد

- از روي زمين از دشمنان آثار

شود بي شك

تن و جانتان ز بند بند گي آزاد

- دلها شاد



تن از سستي رها سازيد

روانها را به مهر اورمزدا آشنا سازيد

از آن ماست پيروزي

...
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/17 - 21:11 ·
3
Majid
Majid
از غضنفر میپرسن میدونی چرا غواصان از پشت میپرن تو دریا؟میگه خوب اگه از جلو بپرن میوفتن تو قایق

توی پارک قزوینیا نوشتن لطفا گل بچینید



تهرانيه تو حج، پرده كعبه رو گرفته بود مي گفت: خدايا توبه... ديگه براي ترکها جوك نمي سازم! يه دفعه ترکه میزنه رو شونش میگه : داداش قبله از كدوم طرفه؟ تهرانيه داد ميزنه: خدايا! خاطره كه مي تونم تعريف كنم؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/15 - 00:39 ·
5
MONA
MONA
مجوز اکران خاطره هایمان را صادر میکند ...
روی پرده ی خیالم ...
هر شب ، دلتنگی ...
MAZYAR
MAZYAR
بیـا عـاشق شـو
عشق، تصمیم قشنگی ست
بیـا عـاشق شـو
نه اگر قلب تو سنگی ست
بیـا عـاشق شـو
آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست
بیـا عـاشق شـو
ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب
خوب من، این چه درنگی ست
بیـا عـاشق شـو
با دل موش، محال است که عاشق گردی
عشق، تصمیم پلنگی ست
بیـا عـاشق شـو
تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
عشق، رندی است، زرنگی ست
بیـا عـاشق شـو
کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو
بر سر عشق، چه جنگی ست!
بیـا عـاشق شـو
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
صورت آینه زنگی ست،
بیـا عـاشق شـو
می رسی با قدم عشق به منزل، آری...
عشق، رهوار خدنگی ست،
بیـا عـاشق شـو
باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست
زندگی، فرصت تنگی ست،
بیـا عـاشق شـو
کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!
عشق، تصمیم قشنگی ست
بیـا عـاشق شـو
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/13 - 04:12 در Lawless ·
5
MONA
MONA
فقط سپرده ام همه چیز را دست خودش..
این ریش.. و این قیچی..!
می دانم اگر "او" بخواهد همه چیز درست می شود.
و هر آنچه "او" خواست یعنی درست شدن همه چیز..
و این تنها نقطه آرامشم و بزرگ ترین آن است..
... ادامه
صوفياجون
L129635954191.jpg صوفياجون
روز عشق چیست و معادل ایرانی آن کدام است؟
بیست و ششمین روز از بهمن ماه امسال در تقویم برابر با چهاردهم فوریه، روزی است که به نام والنتاین نامیده شده. همان که در سال های گذشته با بیست و پنجم بهمن مقارن می شد ولی سال کبیسه امسال این تقارن را برهم زد.والنتاین اولین موردی نبود که با رشد همه گیر و خارق العاده خود در مدت زمانی نه طولانی، به امری آشنا در جامعه ایرانی ما بدل گشت و قطعا آخرین نیز نخواهد بود.این روزها بسیاری از مردم چه کودک و چه بزرگ، حتی اگر تلفظ صحیح والنتاین را ندانند ولی آشنایی حداقلی با آیین و رسوم این روز به خصوص دارند و گاهاً شمه ای از تاریخچه اش را شنیده اند. تاریخچه ای که عدم وضوح کامل آن در پس پرده افسانه هایی چند پنهان گشته است.
والنتاین که بود؟
امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس با نام والنتاین وجود داشته اند که همگی به شهادت رسیده اند. از این رو چندین افسانه سعی در بازگویی خاستگاه این آئین دارند.سده سوم میلادی، روم باستان فرمانروایی به نام کلاودیوس دوم داشت که معتقد بود جنگجویانش باید مردانی مجرد باشند.
... ادامه
Mostafa
Mostafa
شعری از زنده یاد شیـــون فـــــومــنی
=======ஜ۩۞۩ஜ========
او روزان کی بد و خوبه نَنِستیم
سه شاخه بادبانَ نخ دَوَستیم
زهیم می خط بزه مشقانَ پاکون
خودا جی شنبه صبح می مرگَ خواستیم

او روزان کی جوخوفتیم مرغ لانه
شویم گریه مره تا ملا خانه
نبو حالی مره داشتن ندشتن
مَرَ اخته خمس بو آبو دانه

او روزان کی به سر دَشتیم هوایی
آغوز بازی کودیم لشت نشایی
اویی که هول نخوردی از سیاهی
می سر داشتی هزار جور پادشاهی

او وقتان کی سفاله شُستی باران
کولا پوستی به سر دشتیم زمستان
ئیتَ لوله وجیو از لوله پرده
کودیم ایوان گرزه خوله ویران

او روزانی که دم بو می تن رخت
پینیک پاره کودی می مار غروب وقت
هتو تا عید بوستی تازه رخته
می لخت سینه جا گیفتی می دیل سخت

او وقت کی ترسئیم ای سر دوگوشه
می مار سنجاق زئی شب می روپوشه
نئی تا کی می دندان نخوره
کل آتش کودیم سوراخ موشه

او روزان کی می نازان بَردنی بو
غم دونیا می ورجه مَردنی بو
نبوم حرف حساب خلق پاپی
مَرَ انجیل کفتک خوردنی بو

نهالی بوم نهالی تازه و تر
نَهَبو کاکل غنچه به می سر
الونی چوبی اسب زاک و زوکم
چه تقدیری دَرَم ؛ الله اکبر
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/8 - 21:50 ·
4
صوفياجون
4.jpg صوفياجون
:.دُلفین پستاندار دریایی از رده آب‌بازسانان می‌باشد. خانواده دلفین با ۱۷ جنس و ۳۵ گونه بزرگ‌ترین خانواده زیر راسته نهنگهای دندان دار محسوب می‌شود.اعضای این خانواده در تمام آبهای آزاد جهان و همچنین در بعضی رودخانه‌های در امتداد آب شیرین انتشار دارند.این خانواده از دوره ائوسن ظاهر شده‌اند. پوست بدن دلفینها معمولاً صاف و برهنه‌است. ممکن است در سر و تنه تعدادی از آنها مو وجود داشته باشد. از گوش‌های خارجی فقط سوراخ کوچکی نمایان است و سوراخ بینی که یک یا دو عدد می‌باشند در بالا و عقب سر قرار گرفته‌اند تا عمل تنفس در سطح آب را سهولت بخشند این سوراخ‌ها به‌وسیله پرده‌ای خود به خود بسته می‌شوند. تعداد دندانها زیاد و در بعضی گونه‌ها به ۲۶۰ عدد می‌رسد و عمدتاً از ماهیها و سرپایان و حتی دلفین‌های کوچک‌تر تغذیه می‌کنند. طول آنها از ۲/۱ الی ۹/۳ متر و وزنشان از ۲۳ تا ۱۳۶ کیلوگرم متفاوت گزارش شده‌است.
دانشمندان بر این باورند که هنگامی که یک دلفین می‌خوابد فقط نیمی از مغز او استراحت می‌کند نیمه دیگر بیدار باقی می‌ماند تادلفین به شکل طبیعی عمل کند پس ازمدتی، دونیمه مغز کارهایشان را باهم عوض میکنند
... ادامه
hamid
hamid
پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را

و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم

بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم

همه روزه، میشنیدم صدای عشق را

حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی

همه شب;

پشت پرده، سایه ای از جنس تو اردو زده بود

رویای هم آغوشیت نخ بادبادکی بود

که مرا بالا میکشاند تا دب اکبر

و در مجادله ناکوک دل و عشق،

کوچکتر از باخته شده بود "عقلم"

تو میدانستی;

رویای شیرینم، یخیست

"هایش" کردی

چه ساده تبخیر شد از گرمی نفسهایت
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 19:58 ·
4
شهريار
شهريار
باز امشب اي ستاره‌ي تابان نيامدي
باز اي سپيده‌ي شب هجران نيامدي
شمعم شکفته بود که خندد به روي تو
افسوس اي شکوفه‌ي خندان نيامدي
زنداني تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دريچه‌ي زندان نيامدي
با ما سر چه داشتي اي تيره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پايان نيامدي
شعر من از زبان تو خوش صيد دل کند
افسوس اي غزال غزل‌خوان نيامدي
گفتم به خوان عشق شدم ميزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نيامدي
خوان شکر به خون جگر دست مي‌دهد
مهمان من چرا به سر خوان نيامدي
نشناختي فغان دل رهگذر که دوش
اي ماه قصر بر لب ايوان نيامدي
گيتي متاع چون منش آيد گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نيامدي
صبرم نديده‌اي که چه زورق شکسته ايست
اي تخته‌ام سپرده به طوفان نيامدي
در طبع شهريار خزان شد بهار عشق
زيرا تو خرمن گل و ريحان نيامدي
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 00:35 ·
6
ramtin
ramtin
زندگی
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ
زندگي ، خاطر دريايي يک قطره ، در آرامش رود
زندگي ، حس شکوفايي يک مزرعه ، در باور بذر
زندگي ، باور درياست در انديشه ماهي ، در تنگ
زندگي ، ترجمه روشن خاک است ، در آيينه عشق
زندگي ، فهم نفهميدن هاست
زندگي ، پنجره اي باز، به دنياي وجود
تا که اين پنجره باز است ، جهاني با ماست
آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور ، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم
زندگي ، رسم پذيرايي از تقدير است
وزن خوشبختي من ، وزن رضايتمندي ست
زندگي ، شايد شعر پدرم بود که خواند
چاي مادر ، که مرا گرم نمود
نان خواهر ، که به ماهي ها داد
زندگي شايد آن لبخندي ست ، که دريغش کرديم
زندگي زمزمه پاک حيات ست ، ميان دو سکوت
زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهايي ست
من دلم مي خواهد
قدر اين خاطره را دريابيم.

همه اینا را کنار تویاد گرفتم گل نازم.

دوستت دارم ی نهایت.

ممنونم بخاطر همه چیز.

تو تمام گرفتارها و ناراحتی ها.هرجا مشکلی برام پیش میاد.هرجا گیر میفتم و نه
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/25 - 23:26 ·
9
نگار
نگار
کاش پرده می دانست؛ تا پنجره باز است فرصت رقصیدن دارد ...
دیدگاه · 1391/09/20 - 13:48 ·
5
Noosha
72c0892a1b92aa91c6244aad008e9b79-300.jpg Noosha
فیلم من مادر هستم
چیزی ندارم راجعش بگم فقط دوست دارم حمایت کنید و برید سینما ببینید این فیلم رو

لطفا این پست رو لایک و داغ کنید تا همه مطلع بشن ممنون میشم

اگه هم فیلم رو دیدید میتونید بیایید اینجا راجع به فیلم با کامنت با هم گفتگو کنیم{-35-}{-35-}{-35-}
مریم
naghmehsara_com541.jpg مریم
خمیازه های کشدار سیگار پشت سیگار

شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار

این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی است

لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار

یک استخوان و صد میخ آن پرده را دریدند

ناموس سایه بر دار سیگار پشت سیگار

در انجماد یک تخت این لاشه منفجر شد

پاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار

بر سنگ فرش کوچه خوابیده بی سرانجام

این مرده ی کفن خوار سیگار پشت سیگار

صد صندلی در این ختم بی سرنشین کبودند

مردی تکیده، بیزار سیگار پشت سیگار

تصعید لاله ی گوش با جیغ های رنگی

شک و شروع انکار سیگار پشت سیگار

این پنج پنجه امشب همخوابگان خاکند

بدرود دست و گیتار سیگار پشت سیگار

مردم در این رهایی در کوچه های بن بست

انگار ها نه انگار سیگار پشت سیگار

ماسیده شد تلافی بر میله میله پولاد

در یک تنور نمدار سیگار پشت سیگار

مبهوت رد دودم، این شکوه ها قدیمی است

مومن به اصل تکرار سیگار پشت سیگار

لخت و پلید با اخم کنج اتاق تاریک

در بستری گنهکار سیگار پشت سیگار

صد لنز بی ترحم در چشم شهر جوشید

وین شاعران بیکار سیگار پشت سیگار

در لابلای هر متن این صحنه تا ابد هست

مردی به حال اقرار سیگار پشت سیگار
... ادامه
نگار
نگار
دلت را به هر کسی نسپار ، این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند
دیدگاه · 1391/09/14 - 00:50 ·
4
Noosha
41321955071635052453.jpg Noosha
روی پرده کعبه
این آیه حک شده است:
«نًبئ عٍبأدی أیّی أنا الغًفورُ الرّحیمُ»
ومن...
هنوز وتا همیشه
به همین یک آیه دلخوشم
" بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهربانم "
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/8 - 16:16 ·
12
Noosha
d3ie3q3qsefa0qhz3jba.jpg Noosha
التماست نمی کنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر

نگاه کن
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است
اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود
ساعتی پیش
این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم
حال هم
به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم
بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست
تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی
اما
تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین
بیا و امشب را
بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش
مگر چه می شود
یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/7 - 11:54 ·
9
MONA
MONA
می‌دانم شب است
اما من خوابم نمی‌آيد
البته ديری‌ست که خوابم نمی‌آيد
نپرس، نمی‌دانم چرا ...!

گاهی اوقات
از آن هزاره‌های دور
يک چيزهايی می‌آيد
من می‌بينمشان، اما ديده نمی‌شوند
خطوطی شکسته
خطوطی عجيب
مثل فرمانِ جبرئيل به فهمِ فرشته می‌مانند
بعد ... من می‌روم به فکر
آب از آب تکان نمی‌خورد
اما باد می‌آيد
سَرْ خود و بی‌سوال می‌آيد
پرده را می‌ترساند
می‌رود ... دور می‌زند از بی‌راهیِ خويش،
بعد مثل آدمِ غمگينی، نااميد و خسته بَر می‌گردد
و من هيچ پيغامی برای شبِ بلند ندارم
فقط خوابم نمی‌آيد
مثل همين حالا
مثل همين امشب.
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/4 - 03:43 ·
8
MONA
MONA
ی ساکت
جمعه ی متروک
جمعه ی چون کوچه های کهنه غم انگیز
جمعه ی اندیشه های تنبل و بیمار
جمعه ی خمیازه های موذی کشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی بی تسلیم
خانه ی خالی
خانه ی دلگیر
خانه ی در بسته بر هجوم جوانی
خانه ی تاریکی و تصور خوزشید
خانه ی تنهایی و تفأل و تردید
خانه ی پرده,کتاب,گنجه,تصاویر
آه , چه آرام و پر غرور گذر داشت زندگی من
چون جویبار غریبی در دل این جمعه های ساکت متروک
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه , چه آرام و پر غرور گذر داشت..
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/4 - 00:57 ·
7
SAJEDEH
SAJEDEH
دلت را به هیچ کس نسپار
این روزها از سپرده ات سود میخواهند. . ..
دیدگاه · 1391/09/3 - 21:45 ·
5
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ