یافتن پست: #چادر

Mostafa
Mostafa
دخترك!فقط هنگام نمازچادربرسر داشت گويي فقط خداوندبااونامحرم است!
دیدگاه · 1391/06/9 - 12:55 ·
3
Mostafa
Mostafa
روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.

روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".

مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....

سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در د
... ادامه
abbasali
abbasali
صدای "هل من ناصر ینصرنی"ات در گوش تاریخ پیچیده ... امسال که از غرب و شرق ، یمین و یسار یار بسوی تو می شتابد من نباید جا بمانم ، روا نیست که امسال به گودال روانه شوی ... نه ... من نخواهم گذاشت ... امسال خیزشی اگر هست از نام توست که با جوهر قلم خسته ی من ، تحریر می شود. امسال تو دست مرا بگیر <br>و مگذار فکرم از چادر خاکی مادرت جدا شود ، یاریم کن تا از عشق بیاموزم
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/5 - 22:38 ·
تشنه لبان
تشنه لبان
امان از این زمونه از کی بپرسم اینو کیا گرفتن از ما غیرت و مردیمون رو بوی گناه گرفته شهر و دیارمون رو بسته ریا به رومون درای آسمون رو امان از این زمونه کلاس بی حیایی یکی نمیگه خواهر حیا مگه نداری داری پاتو رو خون پاک شهید میذاری امان از این زمونه عشق شهادتم کو؟ نماز با صفا کو ؟ شور عبادتم کو؟ یادش بخیر شهرمون یه روزی باصفا بود پیر و جوون عشقشون دیدن کربلا بود چادر حجاب زن بود آبرو بود حیا بود یادش بخیر یه روزی تو شهر کرمانشاهمون مقدس و عزیز بود خون شهید برامون خدایا خدایا دلتنگ شهیدانم خدایا خدایا خجل از روی یارانم ((اللهم عجل لولیک الفرج به حق مادرمون زهرا))
... ادامه
دیدگاه · 1390/05/28 - 01:01 ·
2
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ