شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

Noosha

زیر باران باریدن و روی این گونه ی خیس...
نمیدانم اشک چشم است یا قطره باران...
اما هرچه هست...من و آسمان سالهاست در غم فراق تو زار میگرییم.. {-60-}

1 دیدگاه · 1392/11/11 - 21:07 ·

11

orkhan

هی هی هی چه فازه سنگینی همه چی سفید سیاهه چیزی رنگی نی بازم منو یه جسم لشو بی حال دوباره رنگه پوسته شده کچه دیوار وای انقد کشیدم که نمیگیره خندم با چشمام قفلم به این آتیشه رو فندک یه اتاق تاریک با بوی دود گاهی چه بخت گندی داری تو جیب خالی نگو که هستیم رنگ مشابه من یه عمره رو صورتم خنده قاچاقه من مردم پسر یه عقدم که سر تا پای مسیرو همیشه خوردم به سنگ اگه که مردم حلال کنید اما آره تا الان ساختم ولی الان بریدم از خودم از همه از میزه محکمه از فکره فرداها که روی مغزمه من مردم یا زندم دقیق نمیدونم یه زمین خورده خاکی از دنیا بدورم بی خی زندگی شدم که پره پیچو خمه رسیدم تهش کشیدم بیرون کل زیرو بمش اونقد بالاعم که نمیتونم حرفی بزنم اونقد میکشم تا بمیرم دل نمیکنم گوشت نشد به تنم اونکه تا حالا خوردم باختم هموناییم که تا حالا بردم ببین قانونشه فرصتاتو پشت سر میذاری اونوقتی که تو رویاهات داری چشماتو میمالی ولش کن بابا بزا یه بارم دنیا ببره قبل اینکه یکی تو رو 3 تا گل اون بزنه حسرت جفت پاهام واسه صاف وایسادن ببین چیه با وجدان خودم داستان دارم این رسمه روزگاره مثله تنه ماره دور دو دستتو تو زندگیت ادامه داره

... ادامه

5 دیدگاه · 1392/11/11 - 20:22 ·

6

orkhan

یاد گرفتم

اهنگ پروفایل اخر گذاشتم {-69-}

13 دیدگاه · 1392/11/11 - 19:47 ·

7

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

صوفياجون

من واسه خودمو میشنوم چطور واسه تورو نمیشنوم؟

1392/11/11 - 20:38

صوفياجون

به احتمال زیاد وقتی آپلودش کردی گزینه ی خصوصیشو تیک دار کردی که فقط خودت میشنویش من واسه همه بچه ها رو میشنوم بجز تو

1392/11/11 - 20:40

orkhan

منم واسه تورو پخش میشه واسه منم پخش میشه شاید سرعتت پایینه

1392/11/11 - 20:40

صوفياجون

هم واسه من و بامداد و نوشا هم پخش نمیشه فقط من نیستم من خودم به همه کمک میکنم تا بلاخره مشکلشون حل شه مشکلتم همینه که گفتم خصوصی آپلودش کردی تا فقط خودت بشنوی میتونی دوباره آپلودش کنی ولی این دفعه عمومی رو تیک بزن

1392/11/11 - 20:46

صوفياجون

باید اهنگت حجمش 128 لینک مستقیم باشه

1392/11/11 - 20:52

orkhan

چشم

1392/11/11 - 20:53

orkhan

تلنگر یعنی چی باید چیکار کنمش بلد نیستم

1392/11/11 - 21:00

صوفياجون

تو هم بزنش مثل بوز یاهو یه نوع بازی بامزه است

1392/11/11 - 21:02

orkhan

صوفیا خانوم ببین درست شد لطفا

1392/11/11 - 21:56

صوفياجون

درسته درست شد {-101-}

1392/11/11 - 21:58

Morteza

چشم هایم از دل رنجیده اند/هرچه دل خواست انها دیده اند
در عوض یه کار مشکل خواستند/دیدن موعود از دل خواستند
چون نباشد دل پی دریای نور/بسته باشد دیده هنگام ظهور
مهدیا دل را خودت یاری چشمهایم را تو تو دلداری بده/بده

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/11 - 19:17 ·

5

nafas

هر شب به آسمان خیره میشوم و با ستاره ها درد و دل میکنم

من میگویم دوستم نداشت مگر نه ؟؟؟ء

ستاره هم چشمک میزند …

میگویم با دیگری خوش است مگر نه ؟؟؟ء

باز هم چشمک میزند …

میگویم من برم راحت میشود مگر نه ؟؟؟ء

باز هم چشمک میزند …

و بعد سکوت میکنم

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/11 - 14:53 ·

10

صوفياجون

#زندگی چیزی نیست؛ که لب طاغچه‌ی عادت از یاد من و تو برود.

زندگی؛بعد درخت است به چشم حشره.

زندگی تجربه‌ی شب‌پره در تاریکی است.

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی سوت قطار است که در خواب پلی می‌پیچد.

زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیما.

خبر رفتن موشک به فضا؛

لمس تنهایی «ماه»؛

فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.

زندگی شستن یک بشقاب است.

زندگی یافتن سکه ده‌شاهی در جوی خیابان است

زندگی «مجذور» آینه است

زندگی گل به «توان» ابدیت؛

زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما؛

زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفس‌هاست.

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ؛

پرشی دارد اندازه عشق..

#سهراب#سپهری {-35-}

دیدگاه · 1392/11/11 - 14:39 در شعر و داستان ·

10

صوفياجون

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت
#سهراب #سپهری {-35-}

دیدگاه · 1392/11/11 - 14:35 در شعر و داستان ·

8

✔♥Дℓɨ♥✔

خاطرات کشنده!
آهنگ های مشترک!
وعده های بهم خورده!
قرارهای نرفته!
عکس های سیاه و سفید!
چشمان کبود!
بوسه های از راه دور!
حرفهای نصف و نیمه!
حلقه های نمادین!
عجب بازمانده های بی رحمی دارد عشق ...

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/11 - 13:47 در عاشقانه ·

8

متین (میراثدار مجنون)

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/11 - 11:29 در دوستها ·

6

متین (میراثدار مجنون)

میدونستی؟!!!

دختری که تازه ظهر از خواب بلند میشه

ژولیده و پولیده!

با لباسای نازک و به هر طرف کش اومده

با چشمای نیمه بازو نیمه بسته!

با پاهای برهنه روی سرامیک

که داره میگرده دنبال دستشویی و غر میزنه...

بغل کردنی ترین موجود دنیاست؟

... ادامه

4 دیدگاه · 1392/11/11 - 11:28 در دوستها ·

8

متین (میراثدار مجنون)

زن جنس عجیبی است!

چشم هایش را که میبندی،

دید دلش بیشتر میشود...

دلش را که میشکنی،

باران لطافت از چشم هایش سرازیر...

انگار درست شده تا ...

روی عشق را کم کند...

... ادامه

3 دیدگاه · 1392/11/11 - 11:26 در دوستها ·

6

iman

من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی ..

من هنـــوز روزها را می شــمارم!..

و تـــو پیدا نمیشوی !..

یا من بازی را بلــد نیستم !

یا تو جــــرزدی !

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/11 - 02:16 ·

9

iman

و خداوند منو آفرید تا وسیله ای باشم
براى کور کردن چشم حسودا و بدخواه ها

دیدگاه · 1392/11/11 - 01:46 ·

6

iman

ﺁﯾـــﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧـﯿﺪ ﻭﻗﺘـــﯽ ﺍﮊﺩﻫـــﺎ ﺗﻮ ﭼﺸـــﻤﺶ ﺁﺷـــﻐﺎﻝ ﺑﺮﻩ ﻣـــﯿﻤﯿﺮﻥ ؟!
ﭼـــﻮﻥ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﮊﺩﻫـــﺎﯼ ِ ﺩﯾﮕﻪ ﻣـــﯿﮕﻦ
ﺗـــﻮﻭﻭ ﭼﺸﻤﺸـــﻮﻥ ﻓـــﻮﺕ ﮐﻨﻪ . . .
ﺑﻌﺪ ﭼﻮﻥ ﻓﻮﺗﺷـــﻮﻥ ﺁﺗﯿﺸـــﻪ ﮐﻼ
ﮐــَﻠﺸﻮﻥ ﻣﯿـــﺴﻮﺯﻩ . . .
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ ﺑﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺸﻮ ﺑﺒﺮﯾﻦ

دیدگاه · 1392/11/11 - 01:45 ·

6

bamdad

صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت :

مسابقه می دیم از الان تا شب

در همین وقت ، چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد

نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت :

فعلا یک هیچ - به نفع من

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/10 - 22:57 ·

9