Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #چشم

صوفياجون
49976117650420088150.jpg صوفياجون
mahya
mahya
خیلی سخته
خيلي سخته كه دلي روبا نگات دزديده باشي

وسط راه اما ازعشق،يه كمي ترسيده باشي

خيلي سخته كه بدونه واسه چيزي نگراني ازخودت مي پرسي يعني،ميشه اون بره زماني؟

خيلي سخته توي پاييزباغريبي آشنا شي اما

وقتي كه بهار شد يه جوري ازش جداشي

خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد به اون بگي كه چشمات نمي خواد اونو ببينه

خيلي سخته كه ببيني كسي عاشقيش دروغه

چقدر از گريه اون شب،چشم تو سرش شلوغه

خيلي سخته واسه اون بشكنه يه روز غرورت اون نخواد ولي بمونه هميشه سنگ صبورت

خيلي سخته بودن تو واسه اون بشه عادت
ديگه بوسيدن دستات واسه اون بشه عبادت

خيلي سخته كه دل تو نكنه قصد تلافي تا كه بين دوپرستو نباشه هيچ اختلافي

خيلي سخته اونكه ديروز واسش يه رويا بودياز يادش رفته كه واسش تو تموم دنيا بودي

خيلي سخته بري يكشب واسه چيدن ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني روزشد دوباره

خيلي سخته كه من وتو هميشه باهم بمونيم

انقدعاشق كه ندونن ديوونه كدوممونيم
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/9 - 01:17 ·
5
mahya
mahya
رابطه ي دو تا چشم با هم
به رابطه ي دو تا چشم دقت کردي ؟؟ با هم باز ميشن - با هم بسته ميشن - با هم ميخندن - با هم گريه ميکنن - با هم ميچرخن . جالب اينجاس که هيچکدوم هم اون يکي رو نميبينه . دوستي يعني اين !!!! حالا دقت کردي اين دو تا چشم فقط زماني که يه دختر جلوشون ظاهر ميشه يکيشون بسته ميشه و اون يکي باز ميمونه (چشمک) . نتيجه گيري اخلاقي : دختر حتي بهترين و محکم ترين روابط دوستي رو بهم ميزنه
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/9 - 01:16 ·
4
mahya
mahya
9عشق پسر گـــــــل فروش*
هر روز صبح به عشق پسرگل فروش از خواب بیدار می شد.
به سمت محل کارش میرفت .
تقریبآ یک سالی می شد که دل به پسر گل فروش بسته بود .
هر روز عصر هنگام برگشتن به خانه
به بهانه دیدن پسر از او یک شاخه گل میخرید .
حدود یک هفته ای شد که دکه ای گل فروشی بسته بود .
خیلی نگران شده بود .
با خود تصمیمی گرفته بود
میخواست در اولین فرصت به او بگوید .که دوستش دارد
ولی باید منتظر می شد تا پسر بیاید.
امروز صبح به امید اینکه گل فروشی باز است از خواب بیدار شد .
ولی باز هم گل فروشی بسته بود و از او خبری نبود .
هنگام برگشتن از کارش وقتی به گل فروشی رسید ...
پسر را داخل دکه دید برق شادی در چشمانش می درخشید.
به یاد تصمیمی که گرفته بود افتاد. باید حرف دلش را میزد .
با هیجان خاصی وارد گل فروشی شد
در کنار گلدان پر از گل های رز...
دختری خوش چهره نشسته بود و پسر نیز کنار او ایستاده بود ...!
تا چشم پسر بهش افتاد تبسمی کرد و دختر را نشان داد و گفت :
(( نامزدمه )) یک هفته ای میشه که نامزد کردیم ...
از شما خیلی براش گفتم خیلی دوست داشت شما را ببینه ......
دیگر حرف های پسر را نمی شنید
فقط عرق سردی در تمام بدنش حس می کرد ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 23:01 ·
4
mahya
mahya
***روزگار***
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 20:57 ·
6
NILOOFAR
NILOOFAR
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻪ:
ﺩﻭﺳﺘـــــــــــــــــــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
ﺑـﺎﺯﻡ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ:
ﺩﻭﺳـــــــــــــــﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ!
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎﺷﯽ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﺸﻦ!
ﻫــﺮ ﻭﻗﺖ ﮐــﻪ ﺻﺪﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
ﺧﻮﺷـــــــــﮕﻞﻡ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺯﯾﺒﺎﯾــﯽ!
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐــﻪ ﺑـﺎﺷــﯽ
ﻫﻤـــﻪ ﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧــــــــﮕﯽ ﻫــﺎﯼ ﻋﺎﻟــﻢ ﺭﻭ ﺑـــــــــﻠﺪﯼ
... ادامه
NILOOFAR
NILOOFAR
هزار تابلوی مونالیزا
به روی لب
و هزاران موزه هنر
درون چشمت داری. . .
دیدگاه · 1392/06/8 - 18:18 ·
5
NILOOFAR
NILOOFAR
تمام سربازانم سفید پوشیده‌اند و منتظر حرکت تو هستند،
گام بردار در صفحه شطرنجی دلم؛
میتوانم تمامش کنم با یک حرکت،
حیف اما شاه این بازی از چشمان سیاه تو فرمان می‌پذیرد
نه از انگشتان بی رمق من. . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 18:12 ·
5
NILOOFAR
NILOOFAR
زمین به آسمان بیاید
آسمان به زمین
حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود
نه دلربایی گنجشگکان باغ
محو چشم های توام هنوز. . .
دیدگاه · 1392/06/8 - 18:12 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
دیشب تا ساعت 2:30 پای کامپیوتر بیدار بودم ؛
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبح پا شدم دیدم چشمام شده یک کاسه خون
به لبم داغ جنون. به کنارم تو بمون. نرو با دیگرى{-209-}
اون آخریـا صـدای دستاشـون نمیـاااااااد شلههههه
عاهــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــاا اااااااااا
دسسسسسسسسسسس دسسسسسسسس{-130-}{-130-}
{-140-}{-225-}
Mostafa
Mostafa
چون پیاله دلم از توبه که کردم شکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازا که مرام دم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 14:46 ·
6
...
...
کاری به کارعشق ندارم
من هیچ چیزو
هیچکس رادیگررا
دراین زمانه دوست ندارم
انگاراین روزگار
چشم ندارد
من وتورایکروز
خوشحال وبی ملال ببیند
زیرا
هرچیزوهرکس
که دوست تربداری
حتی اگریک نخ سیگار
یازهرمارباشد
ازتودریغ میکند
پس باهمه وجودم
خودرازدم
به مردن
تاروزگار
دیگر
کاری به کارمن نداشته باشد
این شعرراهم
ناگفته میگذارم
تاروزگاربویی نبرد
که گفتم:
””دیگرکاری به کارعشق ندارم””
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 03:24 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
ینی اون لحظه ها بودم
.
.
.
.
.
.
.
.
که استادم در حین درس دادن یهو زل میزنه تو چشمای من، و من در حالیکه هیچی نفهمیدم سرمو به نشانه تأیید تکون میدادم....{-165-}{-64-}
و از اون لحظه ها هم گاهی متنفر میشدم که میگفت حالا توضیح بده چی فهمیدی{-195-}{-100-}{-80-}
صوفياجون
صوفياجون
به قلبم میگم:
شب ها خواب به چشم من نمی آید.....
قلبم گفت:
از بس خبرمرگت بعدازظهرها می خوابی!!!!!!!!!!!!!
بیخود هم ادای عاشقا رو درنیار!!!!!!!
همه قلب دارن ماهم داریم {-18-}{-18-}{-7-}{-7-}{-8-}{-15-}{-15-}{-16-}{-28-}
Mostafa
Mostafa
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ !

ﮔﻔﺖ : ﺟﺎﻧﻢ !

ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ !

ﮔﻔﺖ : ﺑﺠﺎﻧﻢ !

ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !

ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻳﺸﺎﻧﻢ!

ﮔﻔﺘﻢ: ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ !

ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﻮﺭ ﺍﺯ ﺳﻬﻢ ﻧﺎﻧﻢ !

ﮔﻔﺘﻢ: ﻛﺠﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ !

ﮔﻔﺖ : ﺭﻭﻯ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ !

ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺭﻭ ﻓﺮﺵ !

ﮔﻔﺖ : ﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺫﻟﻴﻠﺖ ﻛﻨﻪ،ﺑﻤﻴﺮﻯ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ{-15-}
دیدگاه · 1392/06/8 - 01:54 ·
6
...
...
اینجازمین است
آدمهاآرزوهایت را
مثل سیگاردودمیکنند
وبه آسمان میفرستند
mahya
mahya
کاش ... کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند ...

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود


دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام ...


سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!


دنیا راببین ... بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،



بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید ...


بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند ...

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/8 - 01:02 ·
6
Mostafa
strong_man_35.jpg Mostafa
داشتم عکس های قویترین مردان جهان رو نگاه میکردم که چشم خورد به این آخه اون کفش آل استار صورتی چیه آخه{-16-}
دیدگاه · 1392/06/7 - 19:58 ·
7
Mostafa
Mostafa
بال هایت راکجاگذاشتی ؟؟؟
پرنده بر شانه ی انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :اما من درخت نیستم.

تو نمی توانی بر روی شانه ی من آشیانه بسازی .

پرنده گفت : من فرق آدم ها و در خت ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم .

انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .
پرنده گفت : راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟

انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندیدید.

پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است . انسان دیگر نخندید . انگار ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست

چیست .شاید یک آبی دور . اوج دوست داشتنی .

پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که بال زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت

است ، اما اگر تمرین نکندفراموشش می شود .
پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای

سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .
آن وقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان ، هر دو برای تو

بود ولی تو آسمان را ندیدی .

راستس عزیزم ، بال هایت را کجا گذاشتی ؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست ........
... ادامه
نگار
656fa9a1e25ebceb10115f3d736bc7e0.jpg نگار
اینم واسه تو گلم{-41-}
♥هـــُدا♥
NEGAR
NEGAR
ینی عاشق اون لحظه ام ... که استاد در حین درس دادن یهو زل میزنه به چشمای من ، و من در حالیکه هیچی نفهمیدم سرمو به نشانه تایید تکون میدم :))
♥هـــُدا♥
جــدایی (1452).jpg ♥هـــُدا♥
ﺩﺭﺩ ﻣـــﻦ،

ﭼﺸﻤﺎﻧـــﯽ ﺑـــﻮﺩ ﮐـــﻪ

ﺑـــﻪ ﻣـــﻦ " ﺍﺷـــﮏ " ﻫﺪﯾـــﻪ ﻣﯿـــﺪﺍﺩ


ﻭ ﺑـــﻪ ﺩﯾﮕـــﺮﺍﻥ " ﭼﺸﻤـــﮏ " ..........!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/7 - 11:33 ·
7
♥هـــُدا♥
0.141872001313408902_pixnaz_ir.jpg ♥هـــُدا♥
زندگی...

در حسرتِ تصاحبِ تو

چقدر احمقانه است

امروز

چشمم را که وا کردم

فهمیدم

دلــم بیشتر برای خودم تنگ شده استِ !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/7 - 10:24 ·
5
...
...
عشق یعنی باجهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تاسحر
عشق یعنی سربه دارآویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسواشدن
عشق یعنی سوختن یاساختن
عشق یعنی زندگی راباختن
عشق یعنی رازقی٫یعنی نسیم
عشق یعنی آفتاب بی غروب
عشق یعنی آسمان٫یعنی فروغ
عشق یعنی آرزو٫یعنی امید
عشق یعنی روشنی٫یعنی سپید
عشق یعنی غوطه خوردن بین موج
عشق یعنی ردشدن ازمرزاوج
عشق یعنی ازسپیده تاسحر
عشق یعنی پانهادن درخطر
عشق یعنی لحظه دیداریار
عشق یعنی عقل شدمدهوش تو
عشق یعنی لحظه های بیقرار
عشق یعنی صبر٫یعنی انتظار
عشق یعنی اشتیاق واظطراب
عشق یعنی دلهره ٫یعنی شتاب
عشق یعنی اشک٫یعنی عاطفه
عشق یعنی یادگاری٫خاطره
عشق یعنی تشنگی٫یعنی سراب
عشق یعنی خواستن٫له له زدن
عشق یعنی سوختن٫پرپرزدن
عشق یعنی سالهای عمرسخت
عشق یعنی زهرشیرین٫بخت تلخ
عشق یعنی چون همیشه باختن
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری ازشعروازعطربهار
عشق یعنی یک تمنا٫یک نیاز
زمزمه ازعاشقی باسوزوساز
عشق یعنی خون دل٫یعنی جفا
عشق یعنی دردودل٫یعنی صفا
عشق یعنی یک شهاب ویک سراب
عشق یعنی یک سلام ویک جواب
عشق یعنی یک نگاه ویک نیاز
عشق یعنی عالمی رازونیاز
عشق یعنی همچولیلاخون شدن
یاچومجنون راهی صحراشدن
عشق یعنی تیشه فرهادها
عشق یعنی عالم فریادها
عشقدیعنی زخم کوه بیستون
عشق یعنی ناله های دردوخون
عشق یعنی درجهان رسواشدن
عشق یعنی یکه وتنهاشدن
عشق یعنی انتظاروانتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی حسرت شبهای گرم
عشق یعنی یادیک رویای نرم
عشق یعنی تاابدبی سرنوشت
عشق یعنی آخرخط بهشت
عشق یعنی گم شدن درلحظه ها
عشق یعنی آبی بی انتها
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی باگلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله برچمن
عشق یعنی شعله برخرمن زدن
عشق یعنی رسم دل برهم زدن
عشق یعنی عالمی رازونیاز
عشق یعنی باپرستوپرزدن
عشق یعنی آب برآذرزدن
عشق یعنی همچویوسف قعرچاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهدامابت پرست
عشق یعنی همچومن شیداشدن
عشق یکشب چنان یلداشدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی دردومحنت دردرون
عشق یعنی دیده بردردوختن
عشق یعنی درفراقش سوختن
عشق یعنی قطعه شعرناتمام
عشق یعنی بهترین حسن ختام
عشق یعنی مهربی چون وچرا
عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهربی امااگر
عشق یعنی رفتن باپای سر
... ادامه
...
...
عشق راتن پوش جانم میکنی
چتری ازگل سایبانم میکنی
ای صدای عشق درجان وتنم
آن سکوت ساکت وتنهامنم
من پرازاندوه چشمان توأم
آشنایی دل پریشان توأم
آتش عشق تودرجان من است
عاشقی معنای ایمان من است
کی به آرامی صدایم میکنی
ازغم دوری رهایم میکنی
ای که درعشق وصداقت نوبری
کی مراباخودازاینجامیبری
{-60-}
صفحات: 128 129 130 131 132

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ