یافتن پست: #چهارم

رضا
رضا
حالا که نمیدن یک چهارم هم باشه خوبه برای شروع بد نیست {-7-}
صوفياجون
صوفياجون
داستان طنز !{-7-}{-7-}
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .{-7-}
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .
زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .
زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !{-11-}
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !
Mostafa
422015_480243268716214_2014937516_n.jpg Mostafa
مرتضی احمدی اینگونه گفت: من همه بازیکنان شاهین و پرسپولیس را می‌شناسم و قدیمی‌ترین هوادار پرسپولیس هستم. فکر نمی‌کنم مسن‌تر از من کسی مانده باشد و این خاطره را هم شاید هیچکس نشنیده باشد.
من کارمند راه‌آهن بودم. آن روز حقوق و مزایای خودم که 700 تومان می‌شد را گرفتم و از آنجا به جای خانه، یک راست به ورزشگاه رفتم تا بازی پرسپولیس با استقلال که آن زمان تاج بود را ببینم.
دل توی دلم نبود، بازی که شروع شد گفتم یا ابوالفضل‌ (ع) هر گلی که پرسپولیس بزند صد تومان را صدقه کنار می‌گذارم. پرسپولیس گل اول را زد، صد تومان از آن جییب در آوردم و در جیب دیگر گذاشتم. گل دوم را هم زدند، اینکار را کردم. همینطور گل سوم، چهارم و پنجم هم زده شد. گل ششم که زده شد، گفتم: یا حضرت ابوالفضل (ع) غلط کردم، حداقل صد تومان برای خودم بگذار، من بدون پول چه کار کنم؟
خاطره احمدی که به اینجا رسید، سالن از خنده منفجر شد ..
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/23 - 02:00 ·
3
نگار
نگار
متنی زیبا و خواندنی و پند آموز درباره ی زندگی


پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :


- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :


- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .


پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .






- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .




صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
... ادامه
ebrahim
ebrahim
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است.

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان گذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.

دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيق تر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو . ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.

سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
... ادامه
ebrahim
ebrahim
معلّم كلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها كرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمي دهد. دوستان زيادى ندارد و گاهى در كلاس خوابش مي برد. خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشكل او پى برد و از اين كه دير به فكر افتاده بود خود را نكوهش كرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدايايى براى او آوردند. هداياى بچه ها همه در كاغذ كادوهاى زيبا و نوارهاى رنگارنگ پيچيده شده بود، بجز هديه تدى كه داخل يك كاغذ معمولى و به شكل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هديه ها را سركلاس باز كرد. وقتى بسته تدى را باز كرد يك دستبند كهنه كه چند نگينش افتاده بود و يك شيشه عطر كه سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. اين امر باعث خنده بچه هاى كلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع كرد و شروع به تعريف از زيبايى دستبند كرد حکایت 2
... ادامه
Mostafa
Mostafa
دشمنان دیابت را بشناسیم
سیب: اكثر متخصصان تغذیه توصیه می‌كنند حتما در رژیم غذایی خود سیب را بگنجانید زیرا سیب كالری بسیار پایینی دارد و فیبر آن بسیار بالاست و جلوی گرسنگی را می‌گیرد. سیب همچنین دشمن كلسترول بد است و میزان قندخون را كاهش می‌دهد.

آووكادو: این میوه غنی از اسیدهای چرب مونوی غیراشباع است كه سبب كند شدن هضم و پیشگیری از افزایش قندخون بعد از صرف غذا می‌شود.

جو: می‌توانید جو را جایگزین برنج سفید كنید تا میزان قندخونتان بعد از صرف غذا حدود 70 درصد كاهش یابد و تا ساعت‌ها ثابت بماند. فیبرهای حلال جو هضم را كند كرده و سبب جذب تدریجی قند می‌شود.

سبزیجات: فیبر حلال تمامی‌سبزیجات می‌تواند قندخون بالا را مهار كند. در ضمن سبزیجات غنی از پروتئین هستند و به راحتی می‌توان آنها را جایگزین گوشت قرمز كرد.

گوشت گاو: می‌توانید قسمت‌های كم چرب گوشت گاو را انتخاب كنید و یك‌چهارم بشقاب‌تان را در هر وعده غذایی به آن اختصاص دهید. مصرف کافی پروتئین باعث می‌شود مدت طولانی‌تری سیر بمانید و در صورت لاغر شدن حجم بافت ماهیچه‌ای‌تان كاهش نیابد. در ضمن مصرف پروتئین به افزایش متابولیسم كمك می‌كند.
... ادامه
Noosha
_igp5370aa.jpg Noosha

ایاصوفیه واقع در استانبول در اصل یک کاخ پادشاهی بوده است که در قرن ششم برای امپراتور روم شرقی، جاستینیان اول، ساخته شد. این شاهکار مهندسی رومی، با گنبد عظیمش (به قطر 31 متر یا 102 فوت) فضایی را می پوشاند که تا بیش از 1000 سال بزرگترین فضای بسته دنیا بود. این کلیسا در سال 1204 در جنگ صلیبی چهارم به تاراج رفت و در قرن پانزدهم وقتیکه عثمانی ها شهر را فتح کردند، تبدیل به مسجد شد. ایاصوفیه در سال 1935 تبدیل به موزه شد و حالا یکی از جاذبه های اصلی ترکیه است.
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
BOo0sidan[www.atrebaroon.blogfa.com].jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ديدي چه شد؟!

باز نفهميدم بوسه سوم هستم يا چهارم..

حالا بايد شك كنم..

و از نو ببوسمت..
دیدگاه · 1392/02/4 - 15:59 ·
2
♥هـــُدا♥
IMAGE634718838644132578.jpg ♥هـــُدا♥
... ادامه
ebrahim
ebrahim
مي گويند اول
گِل مي شود و بعد جوب و آخر رود و بچه ها از ترس سيل به سينه ي مادرهاي شان مي چسبند . بچه ها
.« هر كي بيشتر آب جم كنه خدا مي بردش بهشت » : تشت هاي آب مي گرداندند توي كپرها و مي گفتند
« !؟ تو نمي خواي بري بهشت » : گفتم
.« ننم مي گه هر كي مرد خونشون باشه مي برندش بهشت » : گفت
آستينش را پشت هم مي كشيد زير دماغش و خط بي رنگ خيسي روي آستينش جا مي انداخت. چفيه اي كه
به سرم بسته بودم تا خاك ننشيند روي سرش انداختم . مثل همان موقع كه پتوها را روي سرشان انداختيم پایان قسمت چهارم
... ادامه
...
...
آیاجنگ جهانی چهارم درپیش است؟
3 دیدگاه · 1392/02/1 - 02:42 توسط Mobile ·
3
Mostafa
Mostafa
چهارومین روز هفته چند شنبه است ؟

الف) چارشنبه

ب)چهارشنبه

پ)چاهارشنبه

چهارمین روزهفته سه شنبه است !
دیدگاه · 1392/01/31 - 02:19 ·
5
Mostafa
Mostafa
زلزله بلداجی چهارمحال و بختیاری را لرزاند
parsa
541776_488229527905895_2044094753_n.jpg parsa
"هفت شهر عشق "

شهر اول : نگاه و دلربایی

شهر دوم : دیدار و آشنایی

شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی

شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی

شهر پنجم : بی وفایی

شهر ششم : دوری و بی اعتنایی

شهر هفتم : اشک ، آه ، "تنهایی

شما الان توی کدوم شهرید ؟
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
داستان واقعی...

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.
... ادامه
Mohammad
Mohammad
یه پرستار استرالیایی بزرگ*ترین حسرت*های
آدم*های در حال مرگ رو جمع کرده و پنج حسرت
رو که بین بیشتر آدم*ها مشترک بوده منتشرکرده:

اولین حسرت:
...
کاش جرات*اش رو داشتم اون جوری زندگی می*کردم که می*خواستم٬ نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتن.
حسرت دوم:
کاش این قدر سخت کار نمی*کردم.
حسرت سوم:
کاش شجاعت*اش رو داشتم که احساسات*ام رو به صدای بلند بگم.
حسرت چهارم:
کاش رابطه*هام رو با دوستام حفظ می*کردم.
حسرت پنجم:
کاش شادتر می*بودم
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دانشجوی سال اولی : دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می‌ تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد .
دانشجوی سال دومی : دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد !
دانشجوی سال سومی : دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد .
دانشجوی سال چهارمی : دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند ، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است .{-7-}
دیدگاه · 1391/12/10 - 15:16 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:نیمه می‌شنویم ؛یک چهارم می‌فهمیم ،هیچی فکر نمی‌کنیم !و دوبرابر واکنش نشون می دهیم . . ....

وقتی که گوش ها زنگ زده اندعاقلانه ترین کار ، سکوت است…...
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/24 - 00:00 ·
3
tmp675db5feaf72f56dc15c9d016c1f5ab7.jpg faleghahveh
عکس تزئین میز غذاخوری – سری چهارم
[لینک]
دیدگاه · 1391/11/21 - 03:35 توسط RSS
Mohammad
fardin6.jpg Mohammad


۷۹ کیلوگرم: قهرمانی کشور ۱۳۳۲ اصفهان - برنز
۷۳ کیلو: نفر اول انتخابی تیم ملی در سال ۱۳۳۳
۷۳ کیلوگرم: مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو - نقره
۷۳ کیلوگرم: بدون شکست در رقابت های تیم به تیم در سوئد
۷۳ کیلوگرم: عضو تیم ملی، اعزامی به جشنواره جهانی ۱۹۵۵ ورشو
۷۳ کیلوگرم: قهرمانی کشور ۱۳۳۶ تهران - طلا
۷۳ کیلوگرم: مسابقات جهانی ۱۹۵۷ استانبول - چهارم
۷۹ کیلوگرم: کشتی فرنگی قهرمانی کشور ۱۳۳۷ تهران - طلا
از کشتی های فردین، ویدئویی به جا نمانده اما از خوش اقبالی علاقه مندان کشتی، در فیلم سینمایی «جهان پهلوان» که سال ۱۳۴۵ ساخته شده، اسماعیل ریاحی کارگردان این فیلم تصمیم گرفت تصاویری از اجرای فنون توسط تختی را در فیلم خود بگنجاند.
... ادامه
MONA
318674_2657890063815_2064680873_n.jpg MONA
دکتر آذر اندامی پزشکی که یکی از حفره‌های سیاره ناهید به نام وی نامگذاری شده‌است...

دکتر آذَر اَندامی (۱۳۰۵ - ۱۳۶۳) پزشک و باکتری‌شناس گیلانی و از پژوهشگران انستیتو پاستور ایران بود. بخاطر خدمات علمی و انسانی او یکی از حفره‌های برخوردی روی سیاره ناهید، به نام وی «اندامی» نامگذاری شده‌است.
دکتر آذر اندامی در سال ۱۳۰۵ در محله ساغریسازان رشت متولد شد. او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده بود. مقطع ابتدایی را در دبستان بانوان رشت با یک سال جهش تحصیلی به پایان برد. بعد از اخذ مدرک پایان سال نهم تحصیلات عمومی از دبیرستان فروغ رشت، پدرش با اینکه فردی روشنفکر بود از ادامه تحصیل او ممانعت کرد و وی را به دانشسرای مقدماتی رشت فرستاد. در سال ۱۳۲۴ از دانشسرا فارغ التحصیل شد. و در سال ۱۳۲۵ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و معلم شد. درسال ۱۳۲۹ و در حین کار دیپلم طبیعی را با امتحان متفرقه دریافت کرد. در سال ۱۳۳۱ با شرکت در کنکور دانشگاه تهران در رشته پزشکی این دانشگاه پذیرفته شد. در سال ۱۳۳۷ موفق به دریافت گواهینامه دکترای پزشکی گردید و بلافاصله به گذراندن دوره تخصصی زنان و زایمان مشغول شد.
... ادامه
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!!
میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه…!
بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این بنده خدا هم شرکت می کنه!!
یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه! تو این فکر بوده که انتگرال بگیره یا نه که می بینه همه دارن داد می زنن:
انتگرال بگیر…!!!{-16-}{-8-}{-15-}{-54-}
...
...
سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.

زن فرانسوي گفت:

به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!

روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .

زن انگليسي گفت:

من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.

روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم

ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.

زن ایرانی گفت :

من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم

اما روز اول چيزي نديدم

روز دوم هم چيزي نديدم

روز سوم هم چيزي نديدم

شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/4 - 20:51 ·
6
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ