یافتن پست: #گذاشت

ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2014-10-22-06-24-08-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
اینم احترام گذاشتن به ش که س و داخل او :)
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2014-10-08-05-46-14-1-1.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Morteza
Morteza
کتابش رو بستم. جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدتِ عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مداد هاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش. کنارش نشستم، بغلش کردم. بوسیدمش. سرش رو بوسیدم، موهای عرق کرده‌اش رو، پیشونیش رو، گونه ی بر افروخته‌اش رو. گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌. نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی‌. می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌ .نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری. می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌. شاد باش و سر زنده . قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌. پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد. بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی‌ تونستی یاد بگیر ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت چیزی مایه نگذاری. کنارِ هم نشستیم ، پاپکورن خوردیم و فیلم دیدیم و من تمام مدتِ به خودم و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم. زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روز هاش رو دویده بودم. هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود. هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم. هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/28 - 23:14 ·
7
رضا
رضا
چون قبلا گفته بودم بعضی از کاربران نبودن امکان تبدیل لینک به عکس تو مطالب رو حذف میکنم چون به سایت فشار میاره .
Mostafa
Mostafa
@NiiLa جان
عکس آپلود کن اینجوری کوچیک ارسال میشه
Mohammad
Mohammad
از آواتار نفر قبلی چه حدسی راجع به شخصیتش میزنی ؟؟؟؟
Mohammad
rainy.matalebeziba.ir.jpg Mohammad
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند...
هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم.
مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند، بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد، بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من اوه نه!
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند ...

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم،
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم، لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

*
*

با دلبستن به دلخوشی های زندگی، می توان برای فردای بهتر تلاش کرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/26 - 09:17 ·
6
ReyHaNE (دختر همسایه)
Screenshot_2014-10-06-18-09-36-1.png ReyHaNE (دختر همسایه)
ıllı YAŁĐA ıllı حالا دس دس دس بیااااااوسط بلرزووونس ش حالا باز باز باز باز منو کاشتی رفتی تنها گذاشتی رفتی…حالا بندریاااا وسط تولد خالمه دست دست دس…
مبارک خاله جوووونم
Morteza
bahramhonar_91400-44661!2.jpg Morteza
اینم اخرین کار حرفه ای من که تقریبا 7 ماهی طول کشید
دیگه این کارو گذاشتم کنار اینم فروختم و پولشو دادم به خیریه
دیدگاه · 1393/07/25 - 15:36 در Art ·
8
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
خانوم ها و آقایون شرکت گیر دادن ب عید غدیر
من بعلت نام خانوادگیم همه فکر میکنن سادات هستم الان یه عده از همکارا دارن جمع میشن بیان دیدنم... هرچی میگم من سادات نیستم تو کت اینا نمیره....{-201-}
میگن به این فامیلی نمیخوره سید نباشی هستی
{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}{-125-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
اصن روایـــــــت داریم مرد باید خوش تیپ باشـــه ! {-62-}

اخلاقــــــــــــــش با اجرا گذاشتــــــــــنِ مهریـــه درست میشه!! {-174-}
Mohammad
Mohammad
ابجی ıllı YAŁĐA ıllı امروز جناب مدیر رضا رو نمبینیم :d سایت رو ول کرده رفته :d
iman
iman
دوستان عزیز


در اوج صداقت آخرین اس ام اس ی که برات اومده


بدون سانسور بنویس
رضا
رضا
چند روز وقت گذاشتم در مورد افزونه مطلب نوشتم انگار از کار افتاده دیگه کار نمیکته .
Mostafa
Mostafa
bamdad
آقا تو زیاد تو کار شعر هستی یه زحمت داشتم برات , من متن آهنگای محسن چاوشی رو گذاشتم میخواستم تفسیر خودت رو برام بنویسی :) ممنون
رضا
429057_223.jpg رضا
Mohammad
Mohammad
دم بچه های گرم، امروز سنگ تموم گذاشتن :)
بزن دست خوشگله رو {-37-}
Mostafa
Mostafa



دوتا چشمام دوتا سرباز مغرورن
که مدت هاست از معشوقشون دورن
دوتا سرباز که چندتا زن تنها
توی دلشوره هاشون رخت میشورن
دوتا دستام دوتا چاقوی بی دسته
دوتا قفل بزرگ ِ دست و پا بسته
دوتا پارو دوتا پاروی بی قایق
دوتا کشتی با ده تا لنگره خسته..
گلو خلوت ترین پس کوچه ی بن بست
سرم سرکش ترین فواره ی میدون
یه فنجون قهوه تو غمگین ترین کافه
یه عابر تو خیابونای سرگردون
چشامو بستمو وا کردمو دیدم
یکی از بال ِ بستم آسمون ساخته
یکی دفتر شده افتاده رو سینم
یکی از استخونام نردبون ساخته
سرم چندتا کتاب ِ رنگ و رو رفته
یه بالون با طناب ِ از گلو پاره
به اعدامی که اُمیدش به دنیا نیست
ولی دنیا براش جذابیت داره..
نه دنیا از سرم خیلی زیادی بود
نه پیشونی نوشتم گود کن باشن
بهر طبعی شکلک در نیاوردم
فقط میخواستم شکل خودم باشم
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیوونست ، عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدمه بی شکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست..

7text.ir
... ادامه
Mohammad
Mohammad
ıllı YAŁĐA ıllı
سلام بر ابجی یلدا {-99-}
رضا
رضا
چه خوبی داره میباره .
ıllı YAŁĐA ıllı
7.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
غذای ِ امروز , {-137-}

فقط نمیدونم چرا یکم خودشو ول کرد :|
bamdad
bamdad
خدا بگم چیکارت کنه ıllı YAŁĐA ıllı
این کلیپی رو که گذاشتی "من شکلاتت رو خوردم"
روزی 7-8بار نگاه میکنمش ، دانلودش کردم ریختم تو گوشیم و هر وقت بیکار میشم نگاه میکنم :)
وای که چقدر اون 3-4 تا بچه ی آخری رو دوست دارم {-41-}
دیدگاه · 1393/07/14 - 23:07 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2014-10-03-20-17-51-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
اینم واسه رضا باشد ک ِ رستگار شود {-137-}
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ