یافتن پست: #گذاشت

رضا
220px-Doing_the_ALS_Ice_Bucket_Challenge_(14927191426).jpg رضا
صوفياجون
عکس۰۰۰۸.jpg صوفياجون
اینجا ییلاقات استان مازندران روستای هستش البته یکماه پیش یه سری عکس جنگل دالیخانی و روستای جنت رودبار گذاشتم اینجا ته همون جاده است در واقع یه کوچول مونده بود به نوک کوه خیلی سرسبز ه و دشت و دره زیاد داره جمعه 24/5/93 جاتون خالی {-7-}{-7-}{-29-}
bamdad
attach_6701.jpg bamdad
بچه ها یه جایی این عکس رو گذاشتن و پرسیدن که اسم این میوه چیه؟!!!
کی میدونه؟
کی میتونه کمک کنه؟
صوفياجون
529604_304798396289678_1976300053_n.jpg صوفياجون
Majid
116828843152c8835fdc17b.gif Majid
کلاهم را برداشت...
و به جای آن منت بر سرم گذاشت!!!
این رسم رفاقتش بود...!
دیدگاه · 1393/05/21 - 16:48 ·
6
niushaaaaaaa&pouriaaaaaaaa
niushaaaaaaa&pouriaaaaaaaa
عشق من
عشقی که چخهار پنج سال با آرزوی داشتنش شبا رویا میساختتم
ازدواج کرد
به دادم برس خدا که دیگه از زندگی سیرم
مادر برام دعا کن که دیگه می خوام بمیرم
دلم تنگه دلم دستای مادرمو می خواد
اگه سراغه عشقمو بگیرن من چی بگم
بگم یه غریبه اومده دله عشقمو برده
مشتمم درد میکنه آینه ترک خورده
اون که ندیدم هیچ خدا هم چشمشو رو من بست
بخندید بهم بهش بچسب
خیلی دستم میره روی گوشی ولی زنگ نمیزنم
که نگه عشقم با عشقش در حاله مکالمس
خیلی راحت پاشو گذاشت رو دله پاره پارم
بگو اسمش چیه من طاقتشو دارم
... ادامه
setareh 22
5669eee14338795aa689d526055cd5c7_500.jpg setareh 22
خدایـــــــــــــا؛
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛
مرا ببخش ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/19 - 12:03 ·
5
bamdad
bamdad
داستان باغبان و چیدن سیب(از زبان سیب)

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود…دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

{-35-}
حمید
27897_875.jpg حمید
داستان از آنجا شروع شد که تو اسمه تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی . . .
و من از آنجا بی غیرت شدم که فکر میکردم به تمدن رسیده ام !

خودم را " نقـــد " می کنم تا دیگران....مرا به " نسیـــه " نفروشــند ...!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/17 - 16:24 ·
9
bamdad
bamdad
ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍ :
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻋﺸﻖ ﻣﻨﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ،ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻧﺰﻥ،ﺑﺎﯼ
ﺩﺧﺘﺮ :ﺁﺭﻩ ﻟﯿﺎﻗﺘﺖ ﻫﻤﻮﻥ gf ﻗﺒﻠﯿﺖ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺧﻼﻕ ﮔﻨﺪﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺖ ﮐﻨﺎﺭ،ﺑﺎﯼ .
ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﮕﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻡ؟؟ﺑﺎﯼ .
ﭘﺴﺮ : ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯼ؟ﭼﮑﺎﺭﮐﺮﺩﯼ؟ !!!ﺑﺎﯼ .
ﺩﺧﺘﺮ : ﺁﺭﻩ ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﮕﻪ؟ ﺑﺎﯼ .
ﭘﺴﺮ :ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮔﻠﻢ،ﺑﺎﯼ
ﺩﺧﺘﺮ :ﭼﺮﺍ ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺳﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺎﯼ
ﺩﺧﺘﺮ : ﭘﺲ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻌﻼ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻦ، ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ،ﺑﺒﺨﺶ،ﺑﻮﺱ،ﺏﺍﯼ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺪﺍﺕ،ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ،ﺑﺎﯼ،
ﺷﻤﺎﻡ ﺑﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ،ﺑﺮﻭ ﺑﯿﻨﻢ، ﺑﺎﯼ !!!!!!!!!!!!!
ﯾﻌﻨﯽ ﯼ ﻣﺸﺖ ﺭﻭﺍﻧﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺗﺸﮑﯿﻞ
ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﻱ

{-126-}
سید محمد محمدی
19.jpg سید محمد محمدی
علاقه والدین در قلمرو حیوانات
bamdad
bamdad
soheil
خدا مشتی خاك را برگرفت٬ می‌خواست ليلی را بسازد٬ از خود در او دميد. و ليلی پيش از آنكه باخبر شود٬ عاشق شد. ساليانی‌است كه ليلی عشق می‌ورزد. ليلی بايد عاشق باشد. زيرا خدا در او دميده است و هركه خدا در او بدمد٬ عاشق می‌شود. ليلی نام تمام دختران زمين است؛ نام ديگر انسان....

{-41-}
صوفياجون
صوفياجون
وای خسته شدم از صبح تو هستم{-3-}{-3-} خیلی خسته شدم ولی غذا درست کردم توپ {-41-}{-7-}{-7-}
با _سوخاری البته ماهی نیستا یه شماره از کولی کوچیکتره بهش چی میگن؟ یهووووویی تصمیم گرفتم ماست بورانی هم درست کنم رفتم از باغ بادمجون کندم گذاشتم کباب شه {-11-}{-29-}{-35-}{-41-}{-251-}{-250-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دختره با لباس زیر عکس گذاشته......{-15-}بعد زیرش نوشته بی جنبه بازی ======بلاک خوو اوسکل توقع داری بیان زیر عکست زیارت عاشورا بنویسن{-15-}
soheil
soheil
دیگه پست گذاشتن علیه دخترا حال نمیده.....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کاش ميشد با تیر بزنیمشون
رضا
رضا
امشب امیدوار شدم اومد 25 تا دیدگاه داشتم خوبه من منتظر 99+ هستم .
raha
raha
خدایا از اونم دلگیرم .... دلگیر تر ازتو ... فقط تو میدونی چه زخمی گذاشت به دلم که نه خوب میشه نه فراموش میشه ...
صوفياجون
صوفياجون
کسی تا حالا با خودش به گور نبرده ، استفاده کنیم ازش{-35-}
رضا
رضا
اونهایی که این چند روز نبودن کم کاری کردن برای تنبیه باید جبران کنن .
رضا
رضا
تو این تعطیلات همه سمت یعنی یا سرازیر شدن جاده ها هنوز ترافیک هست خیابون شهر ها هم شلوغ .
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
رضا
رضا
حامد@ پسر تنها جان دوست خوب و گرامی تولدت مبارک امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی و زندگی خوبی داشته باشی {-35-}
رضا
رضا
bamdad تبریک نزدیک شما بستنی نعمت شعبه زده :)
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ