رفتن که بهانه نمی خواهد
یک چمدان می خواهد
پر از دلخوریهای تلنبار شده
... ... و گاه حتی دلخوشی های انکار شده
. . .
... رفتن که بهانه نمی خواهد
وقتی نخواهی بمانی
با چمدانِ خالی که هیچ
بی چمدان هم می روی
. . .
ماندن
. . .
ماندن امّا بهانه می خواهد
دستی گرم
نگاهی مهربان
دروغهای دوست داشتنی
دوستت دارم هایی که هرگز نمی شنوی
دوستت دارم هایی که می شنوی
امّا باور نمی کنی
یک فنجان چای
بوی عود
یک آهنگ مشترک
خاطرات تلخ
خاطرات شیرین
بحث و جدل های گهگاه
و
. . .
وقتی بخواهی بمانی
حتّی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد
خالیش می کنی
و بااااااااااززز هم می مانی
. . .
می مانی
. . .
وقتی بخواهی بمانی
نم باران را رگبار می بینی و
بهانه اش می کنی برای نرفتنت
. . .
آری
آمدن دلیل می خواهد
ماندن بهانه
رفتن هیچ کدام,,,,,,
... ادامه
سلام
1393/09/8 - 11:19 توسط Mobileسلام آبجی خانم
1393/09/8 - 11:38همینجوری میگفتی که تو سایت فعالیت میکنی ما که نمیبینیمت
ıllı YAŁĐA ıllı
خوبی؟
1393/09/8 - 12:22 توسط Mobileما مراسم داشتیم برات دعا کردم داداش!
فعالیت نکنم بهتره بازم راز دمش گرم, سالار هس, صادق هس محسن هس
تشکرات لطف کردی
1393/09/8 - 12:48چرا با موبایل میای ؟؟؟
چیزی شده ؟؟؟
نه چیزی نبود ....
1393/09/8 - 13:06الان با سیستم اومدم:دی
17 سال گذشت روز خیلی خاصی بود یادش بخیر .
1393/09/8 - 23:50والا محمد
1393/09/9 - 10:26