چاره عشق سکوت است که بلوا نشود
مشت عاشق ابدا پیش کسی وا نشود
درسکوت است که پروانه بماند باشمع
گرچه سوزد دهنش باز به شکوا نشود
من دلم آتش و لب را زده ام مهر سکوت
پر گشودم که پرم سوزد و پروا نشود
دیشبم گفت خرد فکر دگر شیرین کن
گفتمش مزه هر شهد که حلوا نشود
زدل و جان زده ام حرف وفا پس دیگر
سخن آنگونه به غیرش به لب آوا نشود
برو ای عقل بنه کار دل ما به خودش
تو چه کارت بشود یا که نه رسوا نشود
درک دل برتو میسر نبود عقل بهوش
پیش گل بین دل و فکر تو دعوا نشود
عاشقی کار دل و بار جنون است نه تو
مصرع از عشق مگو قافیه شیوا نشود
#علی_باقریان
">مرجان بانو
1395/04/4 - 02:23تو فقط شاهد باش، رضا باز رفته سراغ شعر
خدایا از دست اینها
1395/04/4 - 18:42رضا تو خودت شروع کردی آآآآآ
1395/04/5 - 10:00جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
اینجا شاعر داره میگه تو کوچه شون فقط یه دختر رد میشده یعنی ی جورایی از روی ناچاری چشم اش دنبال دختره است
من نمیدونم واقعا جوانان را چه شده است
اندکی صبر، سحر نزدیک است
1395/04/5 - 14:21مرجان ببین محمد چی میگه سحر نزدیک است
1395/04/5 - 15:07چون دیدم تو هر سری یه اسم میگی، گفتم شاید نفر بعدی سحر باشه
1395/04/5 - 16:34برو دنبال کار خودت اه
1395/04/5 - 16:39