یافتن پست: #گناه

zahra
zahra
تا حالا شده دلت تنگ بشه اما ندونی واسه کی ؟ تا حالا شده ناراحت بشی اما ندونی چرا ؟
تا حالا شده سر دوراهی بمونی اما ندونی سرِ چه دو راهی ای ؟ تا حالا شده دلت بگیره اما دلیلشو ندونی ؟
چرا اینجور موقع ها خدا کمکمون نمی کنه ؟ یا شایدم ما کمکشو متوجه نمی شیم و درک نمی کنیم .
یا اینکه ...
یا اینکه انقد بارِ گناهامون زیاد شده که کاری بهمون نداره ، ما رو جز بنده هاش نمی دونه ،
یا حداقلش اینه که منتظره برگردیم پیشش ؟! عنی ممکنه هنوز بعد از اینهمه گناه ، بعد از اینهمه
عهد شکنی منتظر باشه تا ما بازم برگردیم سمتش ؟! اگه آره ، واقعا منتظرمون باشه ،
من با چه رویی باید برگردم ؟! اون بخشندس اون می بخشه من چجوری فراموش کنم ؟!
با چه امیدی پیشش برگردم ؟! چه قدر از اینکه برگردمو دیگه کارای گذشته رو تکرار نکنم مطمئنم ؟!
اینکه میگه تو یه قدم بیا سمتم من چند قدم میام سمتت بازم میشه روش حساب کرد اونم بعد از اینهمه
خطا ؟!
الآن که می بینم و فکر می کنم می فهمم اونا دلتنگی واسه کسی ، ناراحتی واسه چیزی ،
سر دوراهی قرار گرفتن ، دلگیری یا هر چیزی که فکر می کردم نیست . تنها دلیلِ این بغض ،
این احساسِ گنگِ وجودِ آدم بعد از مرور بعضی چیزا فقط یه دلیل می تونه داشته باشه :
تا حالا شده از خودت متنفر باشی و دلیلشم بدونی و رنج بکشی ؟!
بغض کنی ؟!
احساس پوچی کنی ؟!
ولی کاری برای از بین بردن این تنفر نکنی ؟!
کاش یه روز این تا به حال شده ها هم بگذره و راحتت کنه از این عذاب . :(
zahra
zahra
جانم از غم تباه شد ای واه ، روزم از عشق شد سیاه سیاه ، سوختم ، سوختم ، دریغ ، دریغ ، مگر ای شیخ عشق بود گناه ؟

.
دیدگاه · 1393/02/2 - 08:42 ·
1
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/01/30 - 16:13 ·
5
مائده
the-rain-is-falling-i-miss-you.jpg مائده
خداوندا.....
خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم
بارانی بفرست......
چتر گناه را دور انداخته ام.....
دیدگاه · 1393/01/29 - 18:11 ·
3
zoolal
zoolal
گناهی كه پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است كه غرور بیاورد
دیدگاه · 1393/01/28 - 21:23 ·
5
عسل
عسل
میدانی؟در اور است من ازاد نباشم تا تو به گناه تیوفتی

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می ایند

دردم می اید لباسم را باید با میزان ایمان تو تنظیم کنم

دردم می اید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است

به خواهر و مادرت که میرسی قیصر میشوی

دردم می اید در رختخواب با تمام عقیده هایم موافقی

و صبح از دنده دیگری بلند می شوی

تمام حرف هایت عوض می شود

دردم می اید نمیفهمی

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است

حیف که ناموس برای تو وسط پا است نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه ی تنی بودن است

من محتاج درک شدن نیستم/دردم می اید خر فرض می شوم

دردم می اید انقدر خوب سر وجدانت کلاه می گذاری

و هر بار که ازادیم را محدود میکنی

میگویی من به تو اطمینان دارم اما جامعه خراب است

نسل توام که اصلا مسئول خرابی هایش نبود

میدانی؟

دلم برای مادرهایمان می سوزد

بدبخت های بودند که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمی کردند...نه بخاطر اینکه از زندگیشان راضی بودند

نه...خیانت هم شهامت می خواهد...نسل تو از مادرهایمان همه چیز را گرفت

جایش الگو داد...

مادرم از خدا میترسد...از لقمه های حرام میترسد...از همه چیز میترسد

تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار برای کنترل است

دردم می اید...این را هم بخوانی می گویی اغراق است

ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موهای بازش کتک می خورد همین را می گویی
ببینم انجا هم اندازه ی درون خانه غیرت داری؟

دردم می اید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند...

انهایی هم که نیستند فامیل های خودتانند...
دردم می اید

از این همه بی کسی دردم می اید

اینجا ست که حرمت نان از قلب بیشترست

ان را می بوسند این را می شکنند
... ادامه
bamdad
bamdad
شجاعت میخواد اعتراف به بعضی از گناهانی که یک شخص انجام میده.بعضی ها حتی نمیتونن به خودشون اعتراف کنند .
دیدگاه · 1393/01/28 - 12:19 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
c7d5f83e2007fc3c8f77ee679fe4b322-425.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
بشکند دستی که کوچکتر از خود را میزند!

لال شود زبانی که به ضعیف بد میگوید!

و بمیرد کسی که بیگناهی را آزار میدهد !

{-60-}{-60-}{-60-}
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/01/25 - 16:41 ·
7
๓เรร-รєթเ๔єђ
1396692525899791_large.jpg ๓เรร-รєթเ๔єђ
دوســــتــــآیِ گـُـــلـَـــم . . . Sـــــــــَــــــــلــــــــــــآم . . .



رآستِش میخآستَم بتون بگَم ک مَن ا این ب بَد کمتَر میام {-128-}

چون احسآس میکُنَم حضورم اینجآ یکیو نآرآحَت میکنه {-152-}

مَنَم نمیخآم بآ حضورم کسیو برَنجونَم {-164-}

هَــــــــمَّــــــــتــــــــونــــــو خِــــــیـــــــلـــــــی دوس دآرَم {-171-}

وآس هَمَّتون خوشبختی و سلآمتی و همهٔ چیزآی خوبو آرزو میکنم {-101-}

حَلآلَم کُنین {-156-}

بآزم مُزاحِمِتون میشَم {-163-}

فِعلاً خـــُــــــــدآفــِـــــــــظـــــــــی {-162-}
zoolal
zoolal
آدم بی گناه تا پای چوبه دار میره؛ اما آدم گناهکار تا اونجا هم نمیره!!!
دیدگاه · 1393/01/23 - 20:25 ·
4
zoolal
zoolal
خدایا گناهانم را نادیده بگیر همانگونه که دعاهایم را نشنیده می گیری!
دیدگاه · 1393/01/22 - 13:53 ·
6
حمید
1امام.jpg حمید
سلام عزیزا از رفیقا کسی مشهد هست اگه هست وقتی رفت حرم امام رضا گناهکارارو هم دعا کنه خواهش می کنم
دیدگاه · 1393/01/19 - 23:07 ·
9
متین (میراثدار مجنون)
8.jpg متین (میراثدار مجنون)
خدایا

آمده ام آشتی

با پایی که در چاله گناه آسیب دیده

و با دسته گلی به نام توبه و پشیمانی

و عصایی در زیر بغل به نام دعا و مناجات

و مویی که در آسیاب زندگی سفیده شده

آری بنده فراری ات بازگشته
... ادامه
zoolal
zoolal
بچّه ها می آموزند ...

بچّه ها می آموزند آن طوری باشند که زندگی می کنند.

بچّه ها ...


وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند.

وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگ جو باشند.

وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.

وقتی با ترحّم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحّم داشته باشند.

وقتی با تمسخُر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.

وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.

امّا ...

اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند.

اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند.

اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.

اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.

اگر با توافق زتدگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.

اگر با ﺗﺄیید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند.

اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند.

اگر با انصاف زندگی کنند دفاع ازحقوق را می آموزند.

اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.

اگر با دوستی و محبّت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.


بچّه ی شما چه طور زندگی می کند و چه می آموزد؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/17 - 18:21 ·
8
Reza Babaei
10169460_803589942993146_748156551_n.jpg Reza Babaei
طناب دار رو انداختن دور گردنش - داشت میخندید
بهش گفتن : چرا داری میخندی ؟
گفت :
از اینجا چشمم به مامانم افتاد - داره گریه میکنه
یاد بچگی هام افتادم . . .
یاد حرف مامانم - بهم میگفت:
هر وقت تو میخندی ، غم و غصه هامو فراموش میکنم
الانم دارم میخندم تا مامانم بخنده - ولی اون هنوز داره گریه میکنه
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
دلم براي خودم مادرانه مي سوزد

به حال زار خودم بي بهانه مي سوزد

تمام حاصل يك عمر دلخوشي هايم

در ازدحام بلا دانه دانه مي سوزد

دلم به جرم گناهي بزرگ _يعني عشق_

در انزواي خودش مخفيانه مي سوزد.
... ادامه
zoolal
zoolal
یک گناه مانع بالا رفتن دعای شما شده است.
لطفا بعد از توبه دوباره دعا کنید.
دیدگاه · 1393/01/15 - 17:49 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
برای اعتراف به کلیسا میروم

رو در روی علفهای روییده بر دیوار کهنه می ایستم

و همه ی گناهان خود را یکجا اعتراف میکنم

بخشده خواهم شد به یقین

علفها بی واسطه با خدا سخن میگویند . . .
... ادامه
soheil
soheil
ماهم كه هاله اي به رخ از دود آهش است

دائم گرفته چون دل من روي ماهش است

ديگر نگاه، وصف بهاري نمي كند

شرح خزان دل به زبان نگاهش است

ديدم نهان فرشته شرم و عفاف او

آورده سر به گوش من و عذرخواهش است

بگريخته است از لب لعلش شكفتگي

دائم گرفتگي است كه بر روي ماهش است

افتد گذر او به من از دور و گاهگاه

خواب خوشم همين گذر گاهگاهش است

هر چند اشتباه از او نيست ليكن او

با من هنوز هم خجل از اشتباهش است

اكنون گلي است زرد ولي از وفا هنوز

هر سرخ گل كه در چمن آيد گياهش است

اين برگهاي زرد چمن نامه هاي اوست

وين بادهاي سرد خزان پيك راهش است

در گوشه هاي غم كه كند خلوتي به دل

ياد من و ترانه من تكيه گاهش است

من دلبخواه خويش نجستم ولي خدا

با هر كس آن دهد كه به جان دلبخواهش است

در شهر ما گناه بود عشق و شهريار

زنداني ابد به سزاي گناهش است
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:50 ·
3
حمید
یاس3.jpg حمید
میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین
راجب چی…. باشه بشین
چشاتو باز کن..یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاس؟نیس؟
اون تو زیرزمین می خونه چون که مجاز نیس

از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفید
تو هم مثل منی ، تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
ولی این اشک ها رو کی می خواد گردن بگیره

از چی بگم
خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین، این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه رد پای خسته

از چی بگم
بگو از یه روح زخمی
که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزهایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

از چی بگم
از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو ، من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟

از چی بگم برات
شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون هم کلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه ، گناه واقعیت
داستان نرگس و گلای باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در، ولی درم قفل بود
چشام خشک شد یکم بهم اشک بده، ایزد!
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه
یاس نمی خواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می خواد که نرگس بخنده

از چی بگم
که صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه های مدرسه ی درودزن
غصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت
من صداتو به گوش همه می رسونم

از چی بگم
از دلی که فقط اسمش دله
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بده

از چی بگم
بگو از یک روح زخمی
که باید یک تنه بره توی قلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 22:09 ·
6
♥هـــُدا♥
633577_HXDHcyV9.jpg ♥هـــُدا♥
کفّاره‌ی کدام مگر

که هرچه ‌-نویسم‌-اَت

نمی‌شوی؟!
دیدگاه · 1392/12/28 - 14:22 ·
4
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ