#گول #زدن #داروغه
#داروغه ی بغداد در میان جمعی مدعی شد که تاکنون هیچکس نتوانسته اورا
#گول بزند.
#بهلول هم که در آنجا حضور داشت به
#داروغه گفت:
#گول زدن تو بسیار آسان است ولی به زحمتش نمی ارزد...!
#داروغه گفت: چون از عهده برنم آید چنین می گویی.
#بهلول گفت: افسوس که اینک
#کار مهمی دارم وگرنه به تو
#ثابت می کردم.
#داروغه لبخندی زد و گفت: برو و پس از آنکه
#کارت را انجام دادی برگرد و ادعای خود را
#ثابت کن.
#بهلول گفت: پس همینجا
#منتظر بمان تا
#برگردم، و
#رفت.
یکی دو ساعتی
#داروغه #منتظر ماند اما از
#بهلول #خبری نشد
و آنگاه
#داروغه دریافت که چه آسان از یک
#دیوانه #گول خورده است.
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/24 - 02:48 در
داستانک