#از #این #بارون
#یاسر #محمودی
چقد بو کردم هرشب پیرهناتو
که با عطر تنت آروم شه دردم
چقد هر شب بجای شونه ی تو
نشستم رو لباست گریه کردم
خودم میگم به عطرت به اتاقت
به دائم دیدنت بد عادتم کن
خودم میگم به حد مرگ خستم
دارم دیونه میشم راحتم کن
از این بارون از این کوچه از این آهنگ بیزارم
از این که تو رهام کردی ولی بازم دوست دارم
از این احساس که یه دنیاست ولی واسه تو بی معناست
از این قلبی که له کردیش ولی بازم تورو میخواد
دلم خستست از این بغضی که دائم با خودم دارم
دوست دارم ولی بی تو از این احساس بیزارم
تو دل سنگی تو بی رحمی تو این درد و نمیفهمی
تو این حالی که من دارم تو با تقدیر هم سهمید
الان 1000000بار این آهنگو گوش کردم و همچنان دارم گوشش میکنم
خیلی سخته کسی رو دوست داشته باشی که میدونی دوست نداره
موجها را نگاه کن ارام میشوی
1392/11/7 - 23:07قشنگه....
1392/11/8 - 01:14حامد
1392/11/8 - 12:05نوشا
1392/11/8 - 12:05بعله چرا ناراحن شدی
1392/11/8 - 20:33کنار ساحل نتهایت ارام نشسته ای قایق احساست به گل نشسته نمیدانم شایدم ناخدای غمهایت در عمق بغضاهیت لنگر انداخته نمیدانم گوش کن صدای زیبای موج های خاطرتت را شاید ارم شوی شاید
1392/11/8 - 20:34کاملش این بود zoha منظور من این بود کلا
1392/11/8 - 20:36حامد
1392/11/8 - 20:59