دوباره چشم وا کردم به این کابوس بیداری
دوباره صورتک ها و تفاوت های تکراری
هجوم آدم و آهن تو این تکرار بی پایان
نمیدونن کجا میرن نمیدونن که چی میخوان
دارم سرگیجه میگیرم از این دنیای آشفته
تو عکس هایی که میگیرم جهان برعکس میوفته
مسیر آرزوهامو دارم گم میکنم کم کم
دارم سرگیجه میگیرم میون این همه آدم
زبون قصه خاموشه چراغ رابطه تاریک
چه شیرنن همه از دور چقدر تلخن از نزدیک
دلم میخواست می رفتم یه جایی دور از آدمها
دلم میخواست می رفتم نمیدونم کجا اما...............
سلام
1393/07/4 - 01:03منم اومدم
بیرون بودم ، تازه اومدم خونه
از اونجایی که من جزو معتادین به نمیدونم هستم اومدم یه سری بزنم و زود برم بخوابم
چون فردا باید برم سر کار
امروز تعطیل بودم
با تشکر
سیریش نمیدونم (بامداد)
سلام چه معنی داره تا این وقت بیرون باشی ؟
1393/07/4 - 01:05دیگه دیگه
1393/07/4 - 01:07بعد از مدتها یکی از دوستان اومد دنبالم و رفتیم یه دوری زدیم
شما ما رو ببخش
دیگه تکرار نمیشه
فدات شوخی میکنم ایشالا همیشه به گردش . میترسم روح سرگردان واقعی یلدا پیداش بشه ıllı YAŁĐA ıllı
1393/07/4 - 01:08روح سرگردان واقعی امروز اومده بود
1393/07/4 - 01:15نمیدونم چرا هیچ وقت چراغش روشن نمیشه!؟
دیگه من میرم بخوابم
خیلی دیر شده
شبت بخیر رضا...
خب قبلا تو تولبار چت آفلاین گذاشته واسه همین روشن نمیشه . شبت خوش
1393/07/4 - 01:17روح اومد خوش اومد
1393/07/4 - 16:23آره واقعأ خوش اومد...
1393/07/4 - 17:56روح همیشه حاضر
1393/07/4 - 23:33من روحیم که بر سایت همیشه دمیده میشم
1393/07/5 - 14:26