نذر کرده ام
يک روزي که خوشحال تر بودم
بيايم و بنويسم که
زندگي را بايد با لذت خورد
که ضربه هاي روي سر را بايد آرام بوسيد
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
يک روزي که خوشحال تر بودم
مي آيم و مي نويسم که
اين نيز بگذرد
مثل هميشه که همه چيز گذشته است و
آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است
يک روزي که خوشحال تر بودم
يک نقاشي از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگي
نيست
زندگي پاييز هم مي شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر
يک روزي که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا مي کنم
تا روزهايي مثل حالا
که خستگي و ناتواني لاي دست و پايم پيچيده است
بخوانمشان
و يادم بيايد که
هيچ بهار و پاييزي بي زمستان مزه نمي دهد
و
هيچ آسياب آرامي بي طوفان
ای بچه پرووها
1393/12/17 - 19:23بچه های پر رو
1393/12/17 - 23:22ما پرو روییم؟
1393/12/18 - 09:06اگه ما پر رو ایم پس این چی میگه؟(اسمایل نامبرده مربوط به کسی هست که تازه بدنیا اومده همش 2-3 روزه اشه.... مدیونین فکر کنین طرف پریروز تولدش بوده هااااا)
مرجان
1393/12/18 - 12:45
1393/12/18 - 12:51#مظلوم
منظورش که من نبودم که؟!!!!
1393/12/18 - 19:20حتماً با من بود
1393/12/19 - 16:43
1393/12/19 - 17:44