یافتن پست: #عارف

صوفياجون
صوفياجون
ıllı YAŁĐA ıllı آجیمم اهنگ پروفایلشو عوضید {-35-}{-35-}{-35-} عاشقشم فک کنم جولیا هم عوضید برم یه سر ببینم چیکار کرده
iman
iman
وسایل لازم برای مسافرت :
دخترا : کیف ، مانتو ، شلوار ، شال
روسری در رنگهای مختلف
بدلیجات ، ساپورت ، کفش ، صندل ، لوازم آرایش
پسرا :
دمپایی ، شلوارک
قلیــــــــــــــــــــون !
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
71e0483jc6bqqwzo03i3.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون صوفیا جون برای تو موز هم توش داره {-23-}{-115-}
ıllı YAŁĐA ıllı
34c077cb62506c39c55521115e114b5b.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
رضا
رضا
Mostafa آواتار نو مبارک اما چقدر جدی {-7-}
صوفياجون
صوفياجون
من آهنگ سلطان قلبهای عارفو خیلی دوست دارم به همین دلیل واسه آهنگ پروفایل جولیا
گذاشتمش اون که حالا حالاها نمیتونه بیاد دلیلشم اینه که تا چن ماه دیگه خونشون آماده میشه یهو واسه خونشون اینترنت ADSL ثبت نام میکنه
دیگه اینقد گفتم میخواد ثبت نام کنه {-35-}{-35-} دوستمه دیگه{-7-}{-7-}{-23-}{-41-}{-41-}
Mostafa
Mostafa
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
Mostafa
1tjwyfkdq1uzqienuwr.jpg Mostafa
کودک خندان و با مزه ای که موهای بلندی دارد و در وسط دو کودک دیگر نشسته، است. این عکس مربوط به سال ۵۵ در بوده و دو کودک دیگر و پسر عموی هستند.
...
...
{-38-}اومیرفت ومن
دورشدنش رامینگریستم
اودورمیشدومن
آرام میگریستم
رفتنش
بهانه ای بود
برای نگریستن
دورشدنش
بهانه ای برای گریستن
شعراز””نیماراد””
{-31-}
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
دقت کرین شبای تا پر میشه دوربین میاد روت ؟!


گفتم حواست باشه !{-26-}
Mostafa
Mostafa
فقط منم یا شما هم مثل من کنجکاوین قیافه واقیه بچه های سایت رو ببینین!{-36-}
MahnaZ
rooze-arafe.jpg MahnaZ
باز هم ، با همه و از راه رسيد؛ روزى پر از و و ؛
روز بندگان از پهن دشت ؛
روزى كه نگاه قلب‏ها، بيش از هميشه به است؛ روز چشم‏ هاى و نيازهاى .
آرى، ، روز بازگشت عارفانه است از كج‏راهه و ، به شاه‏راه و ...
، روزی به زیبایی است و دریایی به وسعت .
اگر به این زدی ما را هم کن . . .
MahnaZ
sms-arafe.jpg MahnaZ
!
آن‌گاه که ها و ها از نسیم فرح‌بخش و سرشار است،
بگذار در برکه ، خود را از زنگار و شست‌وشو دهیم . . .
، بر ، آنان که از خیمه وجود خویش بیرون می آیند
و با آتش شوق و اشتیاق وصال، به و متوسل می شوند، .
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
بعضی رو میبینم دلم میخواد برم تو نظرات بگم « تو هم دیگه خودتو آوردیا ! » ولی حیف....! {-15-}{-7-}
Morteza
Morteza
به اتفاق چند تن از بچه‌های ازنا به «لشکر 7 ولیعصر (عج)» رفتیم و به یگان اطلاعات و عملیات این لشکر مأمور شدیم.

در اولین لحظه‌های معرفی به واحد، با یک دکل مواجه شدیم. هرچه به بالا نگاه می‌کردیم، نوک دکل معلوم نبود، چند دقیقه بیشتر که ماندیم فهمیدیم باید از این دکل بالا برویم و دیده‌بانی کنیم. پایه‌های دکل را اندازه می‌گرفتیم. یک متر در یک متر بود.

پرسیدم: بلندی این دکل چند متر است؟

گفتند: چیزی نیست، 62 متر!

گفتم : چیزی نیست؟ کی جرأت داره بره اون بالا؟ اصلاً میشه اون بالا ایستاد؟

راستش را بخواهید لرزه به انداممات افتاده بود، رفتن به بالای دکلی که روی پایه‌ای یک متر مربعی ایستاده، آن هم با 62 متر ارتفاع کار آسانی نبود.

گفتیم: خب حال ما باید چه کار کنیم؟

گفتند: باید بروید بالای این دکل، دیده‌بانی کنید.

اول فکر کردیم یک شوخی جبهه‌ای است. از آن شوخی‌ها که رزمندگان با هم می‌کردند. اما نه، همه چیز جدی بود.

من که داشتم با ذهن خودم کشتی می‌گرفتم...

گفتم: راستی راستی باید برویم آن بالا بالا؟

فکر می‌کنم همه‌ بچه‌های همراه ما همین را فکر می‌کردند، چشمشان که این را فریاد می‌زد.

ما، در همین افکار بودیم که یک نوجوان 13 ساله، سوار بر موتور از راه رسید. موتور را روی جک زد و بدون این که به کسی تعارف کند، رفت پای دکل و شروع کرد به بالا رفتن. تمام 62 متر را مثل آب خوردن رفت. همه از تعجب انگشت به دهن مانده بودیم. باور کردنی نبود.

یکی از همراهان ما، گفت: آقا جان! غیرت کنید! ما که از این بچه کمتر نیستیم؟ نکند ما‌ آمده‌ایم به دکل نگاه کنیم؟ یاالله بچه‌ها...!

ما هم شروع کردیم، اما همه تا وسط دکل می‌رفتیم و برمی‌گشتیم و این کار را دوباره تکرار می کردیم و در هر تکرار هم مقدار بیشتری بالا می‌رفتیم، تا عادت کنیم.

یک ماه بعد، جنگ سر بالا رفتن از دکل بود. چون توی اون منطقه پشه کوره زیاد بود و برای فرار از نیش پشه کوره‌ها هم که بود، همه دوست داشتند، بالای دکل باشند. با این که عراقی‌ها دائماً با تانک به طرف دکل شلیک می‌کردند، اما آن بالا صفای دیگری داشت.
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/22 - 15:56 ·
9
MahnaZ
a%20(14).jpg MahnaZ
ینی عمرا بتونی سمت چپی رو تشخیص بدی!
عارف به همراه سیاوش قمیشی!!
(این اولین عکسیه که میبینم قمیشی مو داشته)
البته تاییدیه شو باید برادر Mohammad بیاد و اعلام کنه {-29-}
رضا
رضا
به کسی نگین دارم یه مطلب جدید مینوسم مخصوص کاربران ویندوز که فکر کنم خوشتون بیاد .
amir hossein
amir hossein
یه بارم با خانواده رفتیم قبرستون یه نفر اومد خرما تعارف کرد، فامیل ما هم حواسش نبود حالش بد بود گفت :مبارک باشه!
بعدش اومد مثلا جمعش کنه گفت :خونه جدیدش منظورم بود:))
مارو میگی:))))))
دیدگاه · 1392/07/12 - 20:44 ·
8
LeilA
LeilA
یه دوس دخدرم نداریم 2 تایی بریم حموم ...

بی ادبم خودتونین !!!

کثافطا بحث صرفه جویی در مصرف آب و اصلاح الگوی مصرفه :)))
Mostafa
Mostafa
بزار تنها باشم تنها بمیرم
دیگه از دردو غم آروم بگیرم
برم پیدا کنم یه جای خلوت
بشینم اشک بریزم تا قیامت
برم پیدا کنم یه جای خلوت
بشینم اشک بریزم تا قیامت
برو ای دل بخواب ک وقت خوابه
سلام تو همیشه بی جوابه
به تو بی دستو پا از من نصیحت
اگه عاشق بشی خونت خرابه
چرا ای دل تو اینقدر سربزیری
به دام اینو اون هر دم اسیری
چرا گول میخوری با یک اشاره
سحر شد تو هنوز چشمات بیداره

از {-41-}
محـبـوبـهـ
محـبـوبـهـ
دوستت دارم ؛ این تعارف نیست زندگی من است
دیدگاه · 1392/07/6 - 15:07 ·
7
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
دیشب مهمون داشتیم به یکی تعارف کردیم گفتیم شما حق پدری به گردن ما دارید
عاقا کلید کرده بود میگفت هوا خنک شده اجازه بدید کولرو خاموش کنم!:|
MahnaZ
MahnaZ


اوایل ترم بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه.
چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از پسرای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته!
یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد!
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم:
کرایه ی آقارو هم حساب کنید!
پسره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه ...
اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا!
منم که عمرا این موقعیتو از دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم!
می گفتم به خدا اگه بزارم!تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده!
همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم،
بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟!
یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم!
الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلوُ که دیدم آقای خوشتیپ
کرایه ی جفتمونو حساب کرد!ولی از خنده داشت میترکید! :|
داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت:
پیش میاد عزیزم ناراحت نباش! موافقی ناهارو با هم بخوریم؟!
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! :(
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !!
این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم
ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو " " سیو کرده ..!
MahnaZ
63780_294.jpg MahnaZ
{-29-}
5 دیدگاه · 1392/06/29 - 02:10 در ترول ·
7
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ