یافتن پست: #همسرش

yasin
0.225458001282828130_irannaz_com.jpg yasin
سحر قریشی و همسرش
yasin
0.149171001282828130_irannaz_com.jpg yasin
حمید گودرزی و همسرش
yasin
0.065901001282828130_irannaz_com.jpg yasin
الناز شاکر دوست و همسرش
MahnaZ
www.CAMPEC.IR_JASHN CINEMA_37.jpg MahnaZ
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ

با در خانه تماس گرفت و گفت:”عزیزم ازمن خواسته شده که با
و چند تا از برای به ” ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.
این فرصت خوبی است تا که منتظرش بودم بگیرم
بنابراین لطفا های کافی برای یک هفته برایم بردار و مرا هم آماده کن.
ما از خواهیم کرد و من سر راه را از خانه برخواهم داشت ،
راستی اون های را هم بردار.
با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی است
اما بخاطر این که نشان دهد است دقیقا کارهایی را که خواسته بود انجام داد..
هفته بعد به خانه آمد ، یک کمی به نظر می رسید اما و#مرتب بود.
به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او گرفته است یا نه؟
مرد گفت :” بله تعداد زیادی ، چند تایی و چند تا هم گرفتیم .
اما چرا اون هایی که گفته بودم برایم ؟”
جواب داد:
های رو توی گذاشته بودم.
... ادامه
maryam
maryam
زن و شیطان .......
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد
سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد
"با احترام به همه خانومای محترم ودوست داشتنی جمعمون همتون و دوست دارم"
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
MahnaZ
MahnaZ
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است .
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد .
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود
با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند .
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود
و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم


میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند
و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته .
من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت .
امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
... ادامه
MahnaZ
Yusef_www.topnaz.com_.jpg MahnaZ
و همسرش و پسرشیطونش{-41-}
MahnaZ
www.CAMPEC.IR_bazigaran dar tabriz_9.jpg MahnaZ
MahnaZ
ghorbani-cocert3.jpg MahnaZ
... ادامه
MahnaZ
n00255888-r-b-007.jpg MahnaZ
... ادامه
MahnaZ
n00255888-r-b-005.jpg MahnaZ
... ادامه
MahnaZ
n00255888-r-b-001.jpg MahnaZ
... ادامه
MahnaZ
n00255888-r-b-000.jpg MahnaZ
... ادامه
MahnaZ
1377763800_2.jpg MahnaZ
MahnaZ
122.jpg MahnaZ
و همسرش (دروازبان تیم ملی هنرمندان ایران) و
... ادامه
MONA
MONA
بخشی از یکی از نامه‌های احمد شاملو به همسرش آیدا :

...بالاخره "فردا" مالِ من است. مالِ من و تو با هم. مالِ احمد و آیدا باهم... بالاخره خواهد آمد، آن شب‌هایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم، سرت را روی سینه‌ام بگذارم و به تو بگویم که در کنارت چه‌قدر خوش‌بخت هستم.
چه‌‌قدر تو را دوست دارم!چه‌قدر به نفس تو در کنار خودم احتیاج دارم! چه‌قدر حرف دارم که با تو بگویم! اما افسوس! همه‌ی حرف‌های ما این شده است که تو به من بگویی: امروز خسته هستی یا چه عجب که امروز شادی! و من به تو بگویم که دیگر کی می‌توانم ببینمت؟ و یا تو بگویی: می‌خواهم بروم. من که هستم به کارت نمی‌رسی. من بگویم‌: دیوانه‌ی زنجیری حالا چند دقیقه‌ی دیگر بنشین!
و همین! همین و همین!

....

آیدای من : این پرنده؛ در این قفس تنگ نمی‌خواند. اگر می‌بینی خفه و لال و خاموش است، به این جهت است... بگذار فضا و محیط خودش را پیدا کند تا ببینی که چگونه در تاریک ترین شب‌ها، آفتابی ترین روزها را خواهد سرود.
به من بنویس تا هر دم و هر لحظه بتوانم آن را بشنوم.
به من بنویس تا یقین داشته‌باشم که تو هم مثل من در انتظار آن شب‌های سفیدی.
به من بنویس که می‌دانی این سکوت و ابتذال زائیده‌ی زندگی در این زندانی است که مالِ ما نیست، که خانه‌ی ما نیست، که شایسته ما نیست.

به من بنویس که تو هم در انتظار سحری هستی که پرنده عشق ما در آن آواز خواهدخواند.

احمدِ تو!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/5 - 00:34 ·
12
amir hossein
FtGuO.jpg amir hossein
.
amir hossein
tQyoI.jpg amir hossein
.
♥هـــُدا♥
e0d971e0-41ed-46e4-867d-96feba70adeb.jpg ♥هـــُدا♥
... ادامه
amir hossein
amir hossein
اینا که یه تار موی همسرشون رو به یه دنیا نمیدن، اگه همونو تو غذا پیدا کنن؟..........
صداتونو نمیشنوم؟!؟!.....
دیدگاه · 1392/05/23 - 21:40 ·
5
نگار
نگار
ﺷﻮﻫﺮﯼ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﺮﺩ:

ﺳﻼﻡ . ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﻡ ﺧﻮﻧﻪ. ﻟﻄﻔﺎً ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﺸﻮﺭ

ﻭ ﻏﺬﺍﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﻡ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻦ.

ﻭﻟﯽ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﯿﻮﻣﺪ!

ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ:

ﺭﺍﺳﺘﯽ! ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺣﻘﻮﻗﻢ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﺧﺮ ﻣﺎﻩ

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﺕ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﻡ.

ﻫﻤﺴﺮ:

ﻭﺍﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ! ﻭﺍﻗﻌﺎً؟

ﺷﻮﻫﺮ :

ﻧﻪ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺸﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺳﯿﺪﻩ !
... ادامه
نگار
ححح.jpeg نگار
استیفن و همسرش
نگار
ککک.jpeg نگار
استیفن و همسرش
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ