یافتن پست: #گاو

bamdad
index.jpeg bamdad
مجری : کجا بودی پسر عمه زا؟
پسرعمه زا: رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه!
مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟
پسرعمه زا: کتابخونه
مجری: پس چرا مایو پاته؟
پسرعمه زا: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم!
مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟
پسرعمه زا: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم!
مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی!
پسرعمه زا: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت، من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم، همینی که هستم هم از سرتون زیاده!

:)
Noosha
download.jpg Noosha
شب جمعه هست و ...یادی از رفتگان و اموات
یه فاتحه نثار روح هم اونایی که داشتینشون و حالا ندارین.
برای شادی روح همه مادر بزرگاوپدربزرگاومادراو پدراوخواهرا و برادرا وهمه عزیزانمون که دیگه درکنارمون نیستن.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: هر صدقه اى که براى میّت داده مى شود، فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار قبر مى آورد و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش (و آسایش و آسودگى او) مى گردد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.
التماس دعا

جهت شادی روح همه اموات خودتان و من حقیر الفاتحه مع الصلوات...
... ادامه
Mohammad
141.jpg Mohammad
bamdad
HamMihan-20151327137048209461425482824.2015.jpg bamdad
{-18-}
MONA
فعدغ.jpg MONA
ی عالمه {-65-}

{-253-}
MONA
To Didi Shakham , Vali Posht Saram Fosh Midi Bazam !.jpg MONA
Mohammad
107.jpg Mohammad
{-29-}
MONA
1375221535104003_large.jpg MONA
سلااااااااااااااااااااااام.. {-94-}
حامد دراگون
حامد دراگون
آقایون وقتی یه خانم بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم میشن

1- زرنگایی که بلافاصله خانم رو بغل ميكنند!
2- جنتلمنهايي که بلافاصله ژاکتشونو درميارن میدن به خانم !
3- و دسته سوم احمقهايي هستند كه خودشون به سه دسته تقسیم میشن :

بيشعورهايي که میگن: منم سردمه
نفهمايي که میگن: هیچم سرد نیست
گاوهایی که میگن: وایسا برسیم خونه کتتو میدم.
... ادامه
حامد دراگون
حامد دراگون
آقایون وقتی یه خانم بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم میشن

1- زرنگایی که بلافاصله خانم رو بغل ميكنند!
2- جنتلمنهايي که بلافاصله ژاکتشونو درميارن میدن به خانم !
3- و دسته سوم احمقهايي هستند كه خودشون به سه دسته تقسیم میشن :

بيشعورهايي که میگن: منم سردمه
نفهمايي که میگن: هیچم سرد نیست
گاوهایی که میگن: وایسا برسیم خونه کتتو میدم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/10 - 02:06 ·
2
saratop1
saratop1
یه گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه ،
کشاورز دامپزشک میاره.
دامپزشک میگه:
"اگه تا ۳ روز گاو نتونه رو پاش وایسته، اونو بکشید "
گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه:
"بلند شو بلند شو"
گاو هیچ حرکتی نمیکنه...
روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه:
" بلند شو بلند شو ، روی پات بایست"
باز گاو هر کاری میکنه نمیتونه وایسته رو پاش
روز سوم دوباره گوسفند میره میگه:
"سعی کن پاشی، وگرنه امروز تموم بشه و نتونی رو پات وایسی، دامپزشک گفته باید کشته بشی "
گاو با هزار زور پا میشه..
صبح روز بعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده
از خوشحالی بر میگرده میگه:
" گاو رو پاش وایساده ! جشن میگیریم...
گوسفند رو قربوني كنيد...
نتیجه اخلاقی:
الکی واسه هر گاوی دل نسوزوني
... ادامه
Mohammad
Mohammad
MONA
فک کنم به آرزوت رسیدی و گاوداری رو راه انداختی که دیگه اینجا نمیای :d
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
هر چقدر آدمها رو بیشتر میشناسی
به حضرت سلیمان بیشتر حق میدی
که
چرا میرفت با یه مشت گاو و گوسفند و بلبل درد دل میکرد ..!{-7-}
دیدگاه · 1393/09/6 - 10:32 ·
6
Mohammad
13340489811.jpg Mohammad
نظر شما چیه ایا تایید می کنین؟! :d
رضا
Wiki_Fall.jpg رضا
دیدگاه · 1393/08/8 - 16:30 در وبگردی ·
6
Mohammad
0.914944001313956037_jazzaab_ir.jpg Mohammad
آبگرم گاومیش گلی سرعین در سال 1355
مرجان بانو :)
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییی.jpeg مرجان بانو :)
اصول پرورش گاو!
مائده
مائده
چرا کسی ب فکر نیست؟؟چرا مسولین جوابگو نیستن؟چرا این جوونا زندگی کردن و از یاد بردن و روزمرگی می کنند؟
bamdad
bamdad
گاو ما ما مي کرد گوسفند بع بع مي کرد
سگ واق واق مي کرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنک کجايي
شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود.حسنک مدت هاي زيادي است که به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز که حسنک با کبري چت مي کرد .کبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.کبري تصميم داشت حسنک را رها کند و ديگر با او چت نکند چون او با پتروس چت مي کرد.پتروس هميشه پاي کامپيوترش نشسته بود و چت مي کرد.پتروس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود.او نمي دانست که سد تا چند لحظه ي ديگر مي شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما کوه روي ريل ريزش کرده بود .ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و کور بود .الان چند سالي است که کوکب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سير کند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد.
او کلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار که گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است که ديکر در کتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

:(
ıllı YAŁĐA ıllı
1409674421339041.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
لباس ♡♥♡
رضا
رضا
اینجور که پیش میرن با وارد جنگ میشه .
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سکوت بدترین فوش برا گدا های از خود راضیه شاید گاوهای حضرت یوسف از نیل بیان بیرون شاید
2 دیدگاه · 1393/05/17 - 13:29 توسط Mobile ·
9
bamdad
bamdad
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود…



کشاورز به او گفت که برو در آن قطعه زمین بایست.



من سه گاو نر را آزاد می‌کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها



را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. و مرد قبول کرد…



درِ اولین طویله که بزرگترین هم بود باز شد.



باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود.



گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد.



جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت.



دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.



گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد.



جوان پیش خودش گفت: “منطق می‌گوید این را هم ول کنم



چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.”



سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد



ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.



پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید



و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد…



اما گاو… دم نداشت!!!



زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است



اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است



که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود.

:(
دیدگاه · 1393/05/2 - 14:59 ·
4
✔♥Дℓɨ♥✔
1405599278242977_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
... ادامه
bamdad
index.jpeg bamdad
نوار قرمز دور بستۀ بیسکوئیت
همه چیزو از قفل گاو صندوق بانک مرکزی تا بخت دختر همسایه رو باز میکنه

به جز بستۀ خود بیسکوئیتو...!!!

{-126-}
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ