یادت هست که گفتی : دوست دارم
سرم رو پایین انداختمو گفتم : نظر لطفته
سرم رو بالا آوردی و تو چشام نگاه کردی و گفتی : نظر لطفم نیست ٬ نظر دلمه
تکرار اون نگاه نافذ و اون جمله که هیچوقت برام تکراری نمی شه باعث شد که دل منم صاحب نظر بشه و منو مجبور کنه که بگم : منم دوست دارم
مگر نگفته بودی :" دوست دارم "
مگر دوستت نداشتم؟
پس چرا حالا تنها هم آغوش من یاد توست؟
یکی از ما دو تا دروغ میگفت.....
ولی هنوز همانقدر برایم عزیز هستی که نمی توانم تهمت این دروغگویی را به تو بزنم
آره ... من دروغ می گفتم...
دروغی به وسعت تمام بی تو ماندن هایم
من دوستت نداشتم
من دیوانه وار عاشقت بودم
من تو را با ذره ذره وجودم می پرستیدم
... ادامه
بسیار زیبااااا
1391/11/27 - 22:52