همیشه باران وقتی می بارید كه او پر از گریه بود
گریه را دوست نداشت
همیشه هنگامی گریه می آمد كه دلش شكسته بود
دلش را هم دوست نداشت
همیشه زمانی دلش می شكست كه، او را می دید
اما او را دوست داشت
و همیشه از او و دلش و گریه می گذشت
اما از باران نه
تمام مشكل همین جا بود
او باران را دوست نداشت...
نمیدونم چرا ولی منم دوست دارم این نقاشیتو
1392/03/18 - 00:02