کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

دل نوشته

گروه عمومی · 36 کاربر · 266 پست
abbasali
abbasali
نمی دونم چرا چیزای تلخ این همه طرفدار دارن<br> قهوه<br> شکلات<br> زیتون<br> روزگار … <br><br>تـــــو . . .
abbasali
z8hjxtuw01tstcojeiqt.jpg abbasali
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی<br> لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار<br> دلـم را فـرستــاده امـ <br>دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . !<br> . <br><br>. .<br> نـمـی دانـمــ از کجــا نـخــودسیـــاه گیـر آورد!<br> پشتـِـ سـرتـــ افتـــاد بـه روی سنـگــ فـرشــ هـای پیـــاده رو . . .
... ادامه
abbasali
%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%84-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%B1%DB%8C.jpg abbasali
محبت
abbasali
abbasali
وﻗتی ﻛﻪ دﻟﺘﻨﮓ میﺷﻢ و ﻫـﻤـﺮاه ﺗـﻨـﻬﺎﻳـی ﻣﻴـﺮم<br> داغ دﻟـﻢ ﺗﺎزه ﻣﻴﺸﻪ<br> زﻣﺰﻣﻪﻫﺎی ﺧﻮﻧﺪﻧﻢ وﺳﻮﺳﻪﻫﺎی ﻣﻮﻧﺪم ﺑﺎ ﺗﻮﻫﻢ اﻧﺪازه ﻣﻴﺸﻪ<br> ﻗـﺪ ﻫﺰارﺗـﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه ﺗﻨﻬﺎیی آواز میﺧﻮﻧﻢ دارم ﺑﺎ کی ﺣﺮف ﻣزﻧﻢ؟ ﻧـﻤـیدوﻧـﻢ، ﻧـﻤـیدوﻧـﻢ اﻳﻦ روزا دﻧﻴﺎ واﺳﻪ ﻣﻦ از ﺧﻮﻧﻤﻮن ﻛﻮﭼﻴک ﺗﺮه ﻛـﺎش میﺗـﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨـﻮﻧﻢ ﻗـﺪ ﻫـﺰارﺗﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وﻗتی ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وﻗتی ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ دﻟﺘﻨگی داره رﻓﻴـﻖ ﺗﻨﻬﺎﻳـﻴﻢ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻮﭼﻪﻫﺎ ﻧﺎرﻓﻴﻖ ﺷﺪن ﺣﺎﻻ ﻛﻪ میﺧﻮام ﺷﺐ و روز ﺑـﻪ ﻫـﻢ دﻳـﮕـﻪ دروغ ﺑـﮕـﻦ ﺳـﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﻫـﻢ دﻗﻴـﻖ ﺷـﺪن ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وقتیﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وقتی ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ <br>ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ
... ادامه
abbasali
2011+-+1 abbasali
{-25-}
abbasali
abbasali
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند<br> نه هر که آینه سازد سکندری داند<br><br> نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند بباختم دل دیوانه و ندانستم که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند هزار نکته باریکتر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند مدار نقطه بینش ز خال توست مرا که قدر گوهر یک دانه جوهری داند به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد جهان بگیرد اگر دادگستری داند ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
... ادامه
abbasali
abbasali
حافظه آدم های غمگین قوی است <br>مثلا می دانند کجای <br>کدام خیابان<br> آن روز مُردند<br> آدم های غمدار<br> آدم های<br> توی تنهایی زنده<br> با همه مهربانند <br>جز با خودشان..
... ادامه
abbasali
13201865491.jpg abbasali
گفتی :گریه کن تا سبک شوی<br> اما نمیدانستی <br>در ابرستان چشم هایم پرنده ها مدفونند. <br>با کدام تمنا گریه کنم ؟<br> که آسمان شهر خاکیست
... ادامه
abbasali
دیدیم ولی ...html" onclick="flybox_open_att_image(402, 269, 'پیوست تصویر', 'public_17625'); return false;" class="postimage"> 390893_204131772997431_130933236983952_461680_1730026726_n.jpg abbasali
سلامتی پدری که "نمی توانم" را در چشمانش زیاد <br>دیدیم ولی از زبانش<br><strong> هرگز </strong>نشنیدم.....!
abbasali
%DA%A9.jpg abbasali
آسمان سهم من و توست<br> زندگی کن<br>
abbasali
4.jpg abbasali
نوید بهار در زمستان<br> نوید زندگی در آینده
abbasali
abbasali
سکوتِ من هیچگاه نشانه ی رضایتم نبود ... <br>من اگر راضی باشم با شادی میخندم ! <br>سکوت نمی کنم
abbasali
abbasali
دل کــَندَن اَگــَر راحـــَت بود<br> که فــَرهاد به جــآی بیســُتون<br><br> دِل میکــــَند..!
abbasali
abbasali
هیچ میدانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم ؟!<br> زانکه بر این پرده ء تاریک این خاموشی نزدیک آنچه می بینم <br>نمی خواهم آنچه می خواهم نمی بینم ! <br>" دکتر شفیعی کدکنی "
... ادامه
abbasali
4+%281%29.jpg abbasali
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد<br> در دام مانده باشد صیاد رفته باشد<br> آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله در خون نشسته باشم<br> چون باد رفته باشد امشب صدای تیشه از بیستون نیامد<br> شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد...
... ادامه
abbasali
abbasali
اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده، با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشت ...
Seddigheh
Seddigheh
من به نبودن هایت.... عادت کرده ام.<br>روزی اگر باشی، دلم یکه می خورد...!<br><br>.
Seddigheh
Seddigheh
وقتی تمام احساسات دلتنگیت را با یک "به من چه!" پاسخ میگیری،<br>به کسی چه، که چقدر تنهایی...؟!<br><br>.
Seddigheh
Seddigheh
زندگی وقتی قشنگه، که دلی برای دلی تنگ میشه<br>الآن، زندگیم خیــــــــلی قشنگه...<br><br>.
Seddigheh
Seddigheh
گاهی گمان نمی کنی و می شود، گاهی نمی شود که نمی شود...!<br>گاهی هزار دعا بی اجابت است، گاهی نا گفته قرعه به نام تو می شود...!<br>گاهی گدای شهری و بخت با تو یار نیست، گاهی تمام شهر گدای تو می شود...!<br>.
... ادامه
Seddigheh
Seddigheh
گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست،<br>گاهی از غصه ی تنها شدنش می بارد...!<br>.
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که یادم بیاری که همیشه بیاد تو ام و یادت هیچوقت از یادم نمیره. این از یادت نره.
سوگند
سوگند
کاش هفت ساله بودم روی نیمکت چوبی می نشستم مداد سوسماری در دست باصدای تو دیکته می نوشتم تو می گفتی بنویس دلتنگی من آن را اشتباه می نگاشتم اخمی بر چهره می نشاندی و من به جبران دلتنگی را هزار بار می نوشتم! {-49-}{-41-}{-23-}
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
بار اول : آشنایی ؛ خواستم ؛ نخواست = جدایی <br><br>بار دوم : اشنایی ؛ خواست ؛ نخواستم = جدایی<br><br> بار سوم ؛ خواستم ؛ خواست ؛ نخواستند ؛=جدایی<br><br> و این سومی کمروم رو شکوند{-83-}
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
تو بودی و تباهی رو توی چشمام نمیدیدی<br> تو یک دم غصه هامو از توی چشمام ندزدیدی <br>تو هم مثل همه بودی<br> تو هم من رو نفهمیدی
صفحات: 7 8 9 10 11