یافتن پست: #بابایی

Majid
ejraye khiabani shayad.jpg Majid
bamdad
6fl5_hamsade.jpg bamdad
ﺁﻗﺎﯼ ﻫﻤﺴﺎﺩﻩ:
ﺁﻗﻮ ﻣﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﻮﻧﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ ﻭﺍﺱ ﯾﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﻡ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ!
ﻫﻤﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ، ﯾﯿﻬﻮ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺯﻥ ﺩﻭﻡ... ﻣﺮﺣﻮﻡ ﭘﯿﺪﺍﺷﻮﻥ ﺷﺪ! ﺁﻗﻮ ﺩﻭﺗﺎ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺭﻭ ﺳﺮ ﻣﺎ! ﻣﺎﻡ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﯿﺘﻮ ﺷﺪ. ﺍﻭن‌قدر ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﭘﻮﺯﻣﻮﻥ ﻓﮑﻤﻮﻥ ﺍﺯ 36ﺟﺎ ﺷﯿﮑﺴﺖ!
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺟﺎﯼ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻥ!
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺷﻮﻓﺎﮊ ﺧﻮﻧﻪ ﺟﻬﻨﻢ! ﺍﻭﺟﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﻮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﻫﯿﺘﻠﺮ! ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺩﯾﺪ، ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺴﺎﺩﻩ ﯾﻪ ﺩقیقه ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻨﻮ ﻧﮕﻪ‌ﺩﺍﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻤﻮ ﺑﺒﻨﺪﻡ! ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﻮ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﻭﺗﺎ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻭﺍﺱ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ!
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﻮ، ﻫﯿﺘﻠﺮﻡ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﺪ!

ینی الان داغونما....

{-15-}
ıllı YAŁĐA ıllı
159527_952.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
خواننده پاپ ایران داغدار دخترش شد {-60-}
رضا
FREE-ANTIVIRUS-PROGRAMS.jpg رضا
یکی از مشکلات کاربران ایرانی استفاده از آنتی ویروس هست . شما هم با برای کرک کردن و این چیزها مشکل دارین ؟
Reza Babaei
Reza Babaei
salam be hameye doostan..bad az modatha oumadam{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
mostafa AZ
xf1qlhx2tiyly1hg6ga.jpg mostafa AZ
آقای همساده : ﺁﻗﻮ ﻣﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﻮﻧﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ ﻭﺍﺱ ﯾﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﻡ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ!ﻫﻤﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ، ﯾﯿﻬﻮ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺯﻥ ﺩﻭﻡ ... ﻣﺮﺣﻮﻡ ,ﭘﯿﺪﺍﺷﻮﻥ ﺷﺪ ! ﺁﻗﻮ ﺩﻭﺗﺎ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺭﻭ ﺳﺮ ﻣﺎ ! ﻣﺎﻡ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﯿﺘﻮ ﺷﺪ . ﺍﻭﻥﻗﺪﺭ ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﭘﻮﺯﻣﻮﻥ ﻓﮑﻤﻮﻥ ﺍﺯ 36 ﺟﺎ ﺷﯿﮑﺴﺖ!
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺟﺎﯼ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻥ!
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺷﻮﻓﺎﮊ ﺧﻮﻧﻪ ﺟﻬﻨﻢ ! ﺍﻭنجو ﻓﻘﻂ ﻣا ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﻫﯿﺘﻠﺮ! ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺩﯾﺪ، ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺴﺎﺩﻩ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻨﻮ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻤﻮ ﺑﺒﻨﺪﻡ ! ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﻮ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﻭﺗﺎ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻭﺍﺱ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ! ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮔﺮﺩﻥ ﻣا، ﻫﯿﺘﻠﺮﻡ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﺪ! ﯾﻨﯽ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﻏﻮﻧﻤﺎ ..لِه لِهَم
... ادامه
orkhan
orkhan
هههه ادامه مطلب
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووووووو من اوووومدم {-60-}{-60-}{-15-}{-15-}{-9-}{-8-} الان اینجوریم دقیقا{-9-}{-9-}{-8-}{-8-}{-4-} بابام ساعت 8:30 زنگ زده بهم میگه چند صفحه نوشتنی دارم واسم بتایپی بهش گفتم چن صفحه اس گفت یه یک و دو و سه صفحه بیشتر نیس کمه کلی غر زدم بعد اومد خونه {-14-}{-60-}{-16-} دیدم 6 صفحه است
{-16-}{-16-}{-16-}{-16-}{-16-} 6 تا از یان برگه ها که قدیم ساندویچ باهاش میپیچوندیم از آچهار بزرگ تر {-15-}{-9-}{-9-}{-8-}{-8-}{-8-}{-4-}{-10-}{-16-}
الان بقدری عصبانیم که نگوووووو چشام آلبالو گیلاس میچینه کاملا تار میبینم دیگه کور شدم رف{-16 -}{-16-}{-15-}{-8-}{-8-}{-8-}{-8-}{-14-}
Majid
Majid
یک روز لوبیا به نخود گفت:"زن من می شی؟!"

نخود از خجالت قرمز شد و گفت:" خدا مرگم بده! این چه جور خواستگاری کردنه؟!"

لوبیا گفت:"ای بابا! مگه چه کار باید بکنم؟!"

نخود گفت:" نه سلامی ، نه علیکی!"

لوبیا به خود امد و گفت:"ببخشید.سلام علیکم! زن من می شی؟!"

نخود گفت:" دِ بیا! این چه جور خواستگاری کردنه؟!"

لوبیا گفت:" ای دفعه اشکالش چی بود؟"

نخود تکانی به سرو گردنش داد و گفت:" ننه ای، بابایی، کس و کاری نداری که بیاری

خواستگاری؟"

چشم های لوبیا از اشک خیس شد و گفت:" تمام افراد خانواده ام در یک جنگ نابرابر به

دست ادم های شکم گنده کشته و خورده شدند."

نخود گفت:" حالا گریه نکن! چون این بلا هم بر سر پدرو مادر من اومده."

لوبیا گفت:" تسلیت عرض می کنم.حالا بعد از همه این حرفا زن من می شی؟"

نخود در حالی که به اسمان نگاه می کرد، گفت:"یک نخود تنها به هیچ دردی

نمی خوره،جز اینکه زن یک لوبیای تنها بشه."

لوبیا گفت:" واسه من شعر نگو! زن من می شی یا نه؟"

نخود لبخندی زد و گفت:" با اجازه نویسنده و خواننده های این قصه :

بله!"خیال باطلنیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:19 ·
ıllı YAŁĐA ıllı
d37f8f462779e92223d046ea77f19a24.gif ıllı YAŁĐA ıllı
Noosha
878924-23f23d93848e1a635b0a23118db3244a-org.jpg Noosha
یه روز یه ، یه ، یه ، یه و چندتا از بچه های این آب و خاک؛ همشون ایستادن تا دشمن به دین و ناموس و خاکمون چپ نگاه نکنه...
ترکه، بود؛ اصفهانیه، بود؛ قزوینیه، بود؛ لره، بود.{-35-}
bamdad
bamdad
سوال دختر بچه ای از پدرش در حین

تماشای یک سریال ایرانی:{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}


«بابا جون؟»

«جونم بابا جون؟»
«این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟»
«خب… خب… خب حتما این‌جوری راحت‌تره دخترم.»
«یعنی با لباس راحتی سختشه؟»
«آره دیگه، بعضی‌ها با لباس راحتی سختشونه!»
«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟»
«…….هیس بابایی، دارم فیلم می‌بینم.»
« باباجون، كم آوردی؟!»
«نه عزیزم، من كم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم.»
«خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود.»
«چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت می‌كنه.»
«آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟»
«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه.»
«پس چرا بدون مانتو می‌خوابه؟»
«خب مامانت این‌جوری راحت‌تره.»
«اون آقاهه هم چون می‌خواسته حجابشو رعایت كنه با كت و شلوار خوابیده بود؟»
«نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.»
«پس چرا خانمش كه خیلی هم خانم خوبیه بهش كمك نكرد لباسشو در بیاره؟!»
«چون می‌خواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته.»
«واسه همینه كه شما نمی‌تونید روی پاهای خودتون بایستید؟»
«عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟»
«داری می‌پیچونی؟»
«نه قربونت برم عزیزم، اما یه بچه خوب كه وسط فیلم این‌قدر سوال نمی‌پرسه؛ باشه عسل بابا؟»
«اما من هنوز قانع نشدم.»
«توی این یك مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم.»
«چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل می‌خوابن؟»
«واسه اینكه تخت‌خوابشون كوچیكه، دو نفری جا نمی‌شن.»
«خب چرا یه تخت بزرگتر نمی‌خرن؟»
«لابد پول ندارن دیگه.»
«پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟»
«چون ماشین باعث آلودگی هوا می‌شه، ما نخریدیم عزیزم.»
«آهان، یعنی آدما نمی‌تونن هم‌زمان دوتا كار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و
خانومه كه حجابشون رو رعایت می‌كنن، باعث آلودگی هوا می‌شن، شما و مامان
كه باعث آلودگی هوا نمی‌شین حجابتون رو رعایت نمی‌كنین؛ درست گفتم بابایی؟»
«آره دخترم، اصلا همین چیزیه كه تو می‌گی، حالا می‌شه من فیلم ببینم؟»
«باشه، ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلم‌ها قرار نگیری بری ماشین بخری‌ها، به
جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت كنه كه تو این‌قدر موقع
جواب دادن به سوالاتم خجالت نكشی»
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
Noosha خدایی این "مرضیه" تو سریال آوای باران...صداش همین مدلیه یا داره مسخره بازی درمیاره؟؟؟!!! {-15-}
صوفياجون
صوفياجون
همه به هر قيمتي گيلكيَ حفظ بوكونيد همه جيگا استفاده بوكونيد اَ زوان جا؛ زمانه بسيار حساس ميان ايساييم ، آما آخري نسلي ايسيم كي تانيم گيلكيَ بداريم ، لطفا امي پئر و مار يادگار اويرَ نوكونيم؛
اَ پست جير همه گيلكي بينيويسد لطفن ؛ هر كي هر چقدر دَنه بينويسه
---------------------------------------------
سال 1442 ...ساحل کاسپین
دختر:بابایی دوستام تو مدرسه یکیش تُرکه یکی کُرده ...یه زبون دیگه دارن!...ما فارسیم؟!!
پدر: نه بابایی ...ما گیلکیم .
دختر: گیلك؟!!!!!! یعنی چی!!!
پدر:دخترکم ما هم قدیما یه زبان خاص داشتیم عین دوستات اما بعدا با فارسی قاطی شد و بعدش محو شد .
دختر: چرا؟!!!!!!! دوسش نداشتین؟چرا پس مال اون دوستام هنوز هست؟!
پدر:م م ...میدونی؟...م م م ما خجالت میکشیدیم به زبون مادریمون حرف بزنیم.
دختر: مگه کار بدی بود بابایی!!!!!!!!حرف بی ادبی بود توش؟
پدر:نه ...م م منو ببخش دخترم بعدا میگم ... بریم شنا ؟ ببین همه تو دریا هستنا فقط ما موندیم .
دختر: بابا ؟ یعنی من الان به دوستام بگم فارسم؟
پدر:نه دخترم ... ما هنوز یه چیز خیلی خیلی خاص و مهم داریم که ما رو از ديگران متفاوت کنه و بتونیم بگیم گیلکیم .
دختر: چیه ؟
پدر:ما فقط يه تاريخ داريم و كلي نوشته و فيلم كه نشون ميده ما گيلكيم
دختر: ولي اونا كه ديگه گذشته!!
پدر:.... آه....

Guilan گیلان{-60-}{-60-}{-109-}{-169-}
4 دیدگاه · 1392/10/23 - 23:20 در گیلک ·
11
...
%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86-no145.jpg ...
حمیدگودرزی
و
همسرایشان{-41-}
Noosha
images (31).jpg Noosha
Morteza
کودک درون مرتضی جون{-41-}
Noosha
images (16).jpg Noosha
Reza Babaei
اینم کودک درون رضا بابایی عزیز{-7-}
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ