یافتن پست: #جنگید

bamdad
bamdad
راز تغییر کردن در این است که کل انرژی تان را روی ساختن "عادات جدید" متمرکز کنید،
نه روی جنگیدن با "عادات قدیمی" !

دیدگاه · 1396/11/20 - 14:08 ·
1
رضا
رضا
آدم ها وقتی می میرن که حس جنگیدن نداشته باشند .
دیدگاه · 1396/03/2 - 23:07 ·
3
Mohammad
XAVI_infografic_engokdef.v1432205930.jpg Mohammad
سکانس پایانی یک رویا
3 دیدگاه · 1394/03/2 - 09:42 در ورزش ·
4
bamdad
bamdad
شیر برای اثبات قدرتش نیاز به جنگیدن باهر شغال و کفتاری ندارد،همان نگاهش کافیست

{-24-}
دیدگاه · 1393/12/16 - 21:06 ·
4
bamdad
bamdad
همیشه جنگیدن خوب نیست.

برای اصلاح دل کسی که کینه ورزی می کند نباید جنگید.

برای اثبات خوب بودن نباید جنگید.

با آدم های کوته نظر نباید جنگید.

بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش می شوند.

این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هر کس که رنجم می دهد.

برای هر کس که با حسادتهای بچه گانه اش آرامشم را بهم می ریزد.

با حقارت بعضی دل ها نباید جنگید، باید نادیدشان گرفت و گذشت.

می بخشمشان، نه به خاطر اینکه مستحق بخششند.

تنها به این خاطر که من مستحق آرامشم.

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/9 - 20:11 ·
2
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می‌آیند بی‌ارزش می‌شوند!
دیدگاه · 1393/10/15 - 15:59 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
این روزها فهمیده‌ام برای اثبات دوست داشتن نباید جنگید!
دیدگاه · 1393/10/15 - 15:59 ·
3
Mohammad
Mohammad
شــــیــــر برایِ اثــــباتِ قــــــــدرتش
نیازی به جنگیدن با هر شــــغال و کــــفتاری نداره . . .
دیدگاه · 1393/09/19 - 11:48 ·
5
رضا
00940387.jpg رضا
2 دیدگاه · 1393/06/24 - 14:45 در ورزش ·
7
حامد@ پسر تنها
1404688505904942.jpg حامد@ پسر تنها
برای به باید {-50-}
دیدگاه · 1393/06/9 - 11:32 ·
5
صوفياجون
46ad41626e01.jpg صوفياجون

{-41-}{-35-}{-35-}
که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...



شاعر : - از مجموعه شعر شبانه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}
bamdad
bamdad
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود…



کشاورز به او گفت که برو در آن قطعه زمین بایست.



من سه گاو نر را آزاد می‌کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها



را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. و مرد قبول کرد…



درِ اولین طویله که بزرگترین هم بود باز شد.



باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود.



گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد.



جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت.



دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.



گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد.



جوان پیش خودش گفت: “منطق می‌گوید این را هم ول کنم



چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.”



سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد



ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.



پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید



و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد…



اما گاو… دم نداشت!!!



زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است



اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است



که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود.

:(
دیدگاه · 1393/05/2 - 14:59 ·
4
Majid
5.jpg Majid
همان راند اول بود که استخوان گونه اش را رقیبش خورد کرد و شکست ... اما ایمان داشت به غیرتش ، به زور بازویش که با همه دنیا جنگیده تا به این مسابقه برسد ،
درد را فراموش کرد و آنقدر جنگید تا پیروز شود و طلای مسابقات را بگیرد ...

الهه منصوریان دختر با غیرت ایرانی که در مسابقه فینال ووشو ، با آنکه در همان راند نخست استخوان گونه اش شکست ، مسابقه را تا انتها ادامه می دهد و پیروز رقابت می شود تا طلا بگیرد و با این کار غیرتش را به رخ جهان بکشد ... یه لایک برا این دختر باغیرت
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/1 - 13:23 ·
6
Morteza
1558406_264893203665813_1253033703_n.jpg Morteza
ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺭﻓﺎﻗﺘﻢ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ
ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻘﻂ " ﺩﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ... "
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ
ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﻌﻨﯽ " ﮐـــﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻦ ... "
ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺷﺪﻡ
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺷﺮﻭﻉ !
ﺑﺎ ﻫﺠﻮﻡ ﻓﮑﺮﺍﯼ ﺳﻄﺤﯽِ ﺟﻮﻭﻧﯽ ﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﻋﺸﻘﯽ ﻋﺎﻃﻔﯽ
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﻌﻨﯽ " ﮐِـــﺸﯿﺪﻥ .... "
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪﺵ ، ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ
ﺣﺎﻟﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ؛ ﺩﺍﻏـــــــﻮﻥ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﻌﻨﯽ " ﺑﻠـــﻌﯿﺪﻥ "...
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ
ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎﻡ ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮ !
ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ .
ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﻌﻨﯽ " ﻓَـﻬﻤﯿﺪﻥ ... "
" ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ " ﻭ " ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻥ " ﻭ " ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ "...
... ادامه
bamdad
bamdad
عطرها

بی رحم ترین عناصر زمین اند...

بی آنکه بخواهی

تو را تا قَعر خاطراتی می برند

که برای فراموشی آنها

تا پای غرور جنگیدی...

:(
دیدگاه · 1393/04/18 - 21:29 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
د.png ıllı YAŁĐA ıllı
بازنده های اصلی بازی ایران و آرژانتین چه کسانی بودند؟

2 دیدگاه · 1393/04/2 - 09:50 در ورزش ·
12
رضا
2373891_big-lnd.jpg رضا
تیم ملی ایران
4 دیدگاه · 1393/04/1 - 01:44 در ورزش ·
6
zoolal
zoolal
شیر برای اثبات قدرتش،
نیاز به جنگیدن با هر شغال و کفتاری رو ندارد
همان نگاهش کافیست..
دیدگاه · 1393/03/28 - 16:16 ·
4
bamdad
bamdad
عطرها وآهنگ ها بی رحمترین عناصر زمینند!
بی انکه بخواهی می برندت تا قعر خاطراتی..

که برای فراموشییشان تا پای غرور جنگیدی….
دیدگاه · 1393/02/4 - 22:54 ·
8
zahra
zahra
من بدهکار توام ای مادر

همه جانی که به من بخشیدی

لحظاتی که برای امن من جنگیدی

و بدهکار توام عمرت را

روزهایی که ز من رنجیدی

اشک ها دزدیدی و به من خندیدی

من بدهکار توام ای مادر
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/1 - 10:35 ·
6
ساراملوس
111111.jpg ساراملوس
متین (میراثدار مجنون) شیر برای اثبات قدرتش،

نیاز به جنگیدن با هر شغال و کفتاری رو ندارد

همان نگاهش کافیست..
Mohammad
Pic-5-203x300.jpg Mohammad
من بدهکار توام ای مادر
همه جانی که به من بخشیدی
لحظاتی که برای امن من جنگیدی
و بدهکار توام عمرت را
روزهایی که ز من رنجیدی
اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی
....
من بدهکار توام ای مادر!
... ادامه
bamdad
bamdad
گاهی خوب است آدم بداند . . .
وقتش رسیده دست بکشد و رها کند. . .
و قبول کند که جنگیدن بس است. . .
گاهی باید بگذاری سرنوشت بیاید. . .
و روزگار خودی نشان بدهد . . .
و همه چی دست به دست هم بدهند. . .
تا اوضاع رقم بخورد
و تو . . .
ساکت و سرد ، تنها رقم بخوری...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/20 - 14:41 ·
6
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ