یافتن پست: #دوري

متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
عشق من . . .

ايرادي ندارد . . .

اين شبها كه من دوري تو را آه ميكشم . . .

تو در آغوش ديگري نفس عميق بكش تا ديوانه ترش كني. . . .
دیدگاه · 1393/07/25 - 12:53 ·
4
bamdad
bamdad
درد دارم ، ســرم را بــهانه ميکنم ...
تــو نمي فــهمي !!!
همه ي درد از دل و دوري ِ تــوست ...
يك لــيوان آب و يك استــامينــوفن ،،،
كه نمي توانــد دلتنــگيم را تســكين دهد !!!

:(
دیدگاه · 1393/04/23 - 13:39 ·
3
شهرزاد
شهرزاد
ميدرخشي...
مي تابي...
اما دوري
بودن همين است ديگر...
دیدگاه · 1393/02/17 - 14:59 ·
7
bamdad
bamdad
چه بر سر من آمده
ديگر از دوريت نمي ترسم
از اينکه نيستي
و از ترس نبودنت نمي هراسم و نمي ميرم
چه بر سرم آمده
که به وقت خدا حافظي
اينچنين بي باک
از تو روي بر ميگردانم
و از ترس دلتنگي و دوري
بارها و بارها سر بر نمي گردانم
راستي تو بگو
چه بر سر من آمده؟!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/11 - 20:11 ·
7
soheil
05.jpg soheil
رد پايش شبيه من بود

سالها منتظر مني بودند

كه كنارشان بودم

هستي نمي بينندت

بروي دنبالت مي ايند

اين ادمهاي سايه صفت.

انگار فاصله قلبشان با ما عكس است

وقي نزديكشان هستي از دل هايشان دوري

و وقتي دوري به قلبشان نزديكي

وقتي هستي انگار نيستي

و وقتي نيستي انگار هستي

تقصير كسي نيست

چهره ها در چشم ها همانند سراب است

به تو برسند ديگري را در دور در قالب تو خواهند ديد

انها دنبال تو نيستند دنبال كسي هستند كه در رويايشان ساخته اند

و تو به اين تخيل از همه نزديكتري

در فكرشان از تو قديس مي سازند

بعد دوست دارند آني باشي كه فكر ميكنند پس

فاصله ات را نگه دار تا انطور كه خودشان دوست دارند تو را ببينند

و به خودت نزديك باش كه

ديگران قدرت سنجش فاصله را ندارند

هرچه دورتر نزديكتر.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 22:26 ·
3
soheil
soheil
امشب اي ماه به درد دل من تسكيني




آخر اي ماه تو همدرد من مسكيني




كاهش جان تو من دارم و من مي دانم




كه تو از دوري خورشيد چه ها مي بيني




تو هم اي باديه پيماي محبت چون من




سر راحت ننهادي به سر باليني




همه در چشمه مهتاب غم از دل شوئيد




امشب اي مه تو هم ازطالع من غمگيني




من مگر طالع خود در تو توانم ديدن




كه توام آينه بخت غبار آگيني




هرشب از حسرت ماهي من و يك دامن اشك




تو هم اي دامن مهتاب پر از پرويني




باغبان خار ندامت به جگر مي شكند




برو اي گل كه سزاوار همان گلچيني




تو چنين خانه كن و دل شكن اي باد خزان




گر خود انصاف دهي مستحق نفريني




ني محزون مگر از تربت فرهاد دميد




كه كند شكوه ز هجران لب شيريني




كي بر اين كلبه طوفان زده سر خواهي داد




اي پرستو كه پيام آور فرورديني




شهريارا اگر آيين محبت باشد




چه حياتي و چه دنياي بهشت آييني
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:41 ·
3
محمدطاها
محمدطاها
يکي را دوست ميدارم ولي او باور ندارد ! يکي را دوست ميدارم همان کسي که شب و روز به يادش هستم و لحظات سرد زندگي را با گرما ي عشق او مي گذرانم ! کسي را دوست ميدارم که ميدانم هيچ گاه به او نخواهم رسيد و هيچ گاه نميتوانم دستانش را بفشارم يکي را دوست ميدارم بيشتر از هر کسي , همان کسي که مرا اسير قلبش کرد يکي را دوست ميدارم که ميدانم او ديگر برايم يکي نيست او برايم يک دنياست يکي را براي هميشه دوست ميدارم کسي که هرگز باور نکرد عشق مرا , کسي که هرگز اشکهايم را نديد و نديد که چگونه از غم دوري و دلتنگي اش پريشانم ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 00:55 ·
6
✔♥Дℓɨ♥✔
www.loverFun.ir1.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با اين همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوريـــــــ ــــ ـم" ..
... ادامه
hastii
hastii
شب سردي است و من افسرده/
راه دوري ست و پايي خسته/

تيرگي هست و چراغي مرده/

ميكنم،تنها،ازجاده عبور/

دورماندند زمن آدم ها/

سايه اي از سره ديوار گذشت/

غمي افزود مرا بر غمها/

فكرتاريكي و اين ويراني/

بي خبرآمد تا با دل من/

قصه ها سازكند پنهاني/

نيست رنگي كه بگويد بامن/

اندكي صبر،سحر نزديك است/

هر دم اين بانگ برآرم از دل/

واي،اين شب چقدر تاريك است/

خنده اي كو كه به دل أنگيزم؟/

قطره اي كو كه به دريا ريزم؟/

صخره اي كو كه بدان آويزم؟/

مثل اين است كه شب نمناك است/

ديگران را همه غم هست به دل/

غم من،ليك،غمي غمناك است/
... ادامه
bamdad
bamdad
فـــقــــــط دوري نـــيســـت کـــه آدم رو ميـــســـوزونــــــه ....
بــــــودن و مــــــال تــــــو نـــبـــودن ؛
دردش بـــيــــــشـــتره ... !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/2 - 22:00 ·
7
iman
iman
آنها که گفته اند : "دوري و دوستي"

يا طعم دوستي نچشيده اند ،

يا درد دوري نکشيده اند ... !!
دیدگاه · 1392/11/10 - 17:13 ·
6
setare
setare
منو عشق آسمونيت منو اون نامهربونيت منو حرفاي نگفته منوکشته زخم دوريت.
منو باور نگاهت منو حادثه هاي خامت من و تو و ياد و خيالت
من و تو خاطرهامون من و تو همه نگامون
نشدم جدا يه لحظه من اسير لحظه هامون
گفتي نمي خواي بموني کنارم برو ديگه باهات کاري ندارم
واسه عشق آسمونيتون همه مهربوني تو دلم جايي برات ندارم
گفتم نمي خواي ببيني کي هستم همه زندگيمو پاي تو بستم
بيا خستم منتظر نشستم نگو مستم قلبمو شکستم
يادته شباي پر غم و غصته نمي خواستم ببينم اشک چشاتو
حالا نيستي ببيني دارم ميميرم واسه ديدن يه لحظه خندهاتو
همه زندگيم بود به پاي تو بودن نفسم بود براي تو
ولي راحت کردي تو فراموشم فکر کردي شمعمو من تموم مي شم
سرت شلوغه آخه وقت نداري همگاني شدي تو که شان نداري
تو که مي گفتي چيزي کم نداري وقتي با مني هيچ وقت غم نداري
پس ديدي زير پات له شدم تو مه شکنو منم مه شدم
مي خوام باهم باشيم هنوز تا ابد اگه اين دستو نبردم بريم دست بعد
يادته شبهاي پر غم و غصته نمي خواستم ببينم اشک چشاتو
حالا نيستي ببيني دارم ميميرم واسه ديدن يه لحظه خندهاتو
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/12 - 18:54 ·
9
Mohammad
d8bd3f7351f4.jpg Mohammad
ندبه خوانيم تو را هر سحر آدينه

تو كدام آينه اي ؟ صل علي آيينه

تو كدام آينه اي ، اي شرف الشمس غريب

كه زد از دوري ديدار تو چشمم پينه

از همه آينه ها زلف رها كرده تري

مي زنند آينه ها سنگ تو را بر سينه

لوح محفوظ خدا! آينگي كن يك صبح

كه جهان پر شده از آتش و كفر و كينه

در همه آينه ها نام تو را كاشته ايم

ندبه خوانيم تو را هر سحر آدينه

ıllı YAŁĐA ıllı
5071cdf97523749b0c219e01d2ed3f4e.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون

آهنگساز: فريد زلاند
ترانه سرا : اردلان سرفراز

گل من گوهر من کاش اينجا بودي
جان من جان من جوهر من کاش اينجا بودي
اگر اينجا بودي خانه خاموش نبود
آينه حوصله داشت گل فراموش نبود
وزن قلبم سنگين غربت آهنگ نبود
ساعت ديواري خسته از زنگ نبود
گل من گوهر من
کاش اينجا بودي
جان من جوهر من
کاش اينجا بودي
کاش اينجا بودي
با تو بودن اي کاش تا ابد ممکن بود
لحظه هاي ديدار تا ابد ساکن بود
اگر اينجا بودي زندگي وسعت داشت
غزل ناگفته به قلم رغبت داشت
گل من گوهر من
کاش اينجا بودي
جان من جوهر من
کاش اينجا بودي
کاش اينجا بودي
گم ترين پيدائي دوري و اينجائي
من که با تو هستم تو چرا تنهائي
با همه دوري ما اين همه فاصله ها
همه جا سرشار است از هوايت اينجا
گل من گوهر من
کاش اينجا بودي
جان من جوهر من
کاش اينجا بودي
کاش اينجا بودي
گل من گوهر من....
{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
تو اونجاومن اينجا امان از درد دوري
من ماندم و روياها نه شوق ونه سروری
امان ازدرد دوري امان ازدرد دوري
دوراز تو من ندارم نه شورو نه غروري
تاكي خداي عالم تاكي غم صبوري
امان ازدرد دوري امان ازدرد دوري
هجرت اجباری اگه از تو جدا كرده منو
خیال نکن که لحظه ای عشقت رها کرده منو
همش به خودامید میدم به طفل دل نويدمیدم
می گم تموم شدحادثه فصل رهايي می رسه
امان امان امان ازدرد دوری امان ازدرد دوری
دورازتو نالة غمت در دل من شکفته
اشکام غمامو به همه دونه به دونه گفته
خدامی دونه بی تومن یک روزخوش ندیدم
گریه کرده هر کسی که قصه امو شنفته
امان امان امان ازدرد دوری امان ازدرد دوری
{-35-}{-35-}{-41-}
iman
iman
عشق نفرين شده



هرکس به طريقي دل ما مي شکند بيگانه جدا دوست جدا مي شکند



گر بيگانه بشکند حرفي نيست من درعجبم، دوست چرا مي شکند



* اين داستاني که مي نويسم ، يک داستان واقعي مي باشد.اين داستان را با زبان شخصيت اصلي داستان بيان مي کنم.

من علي هستم ، 24 ساله، ساکن تهران . از آن پسرهايي که به دليل غرور زياد اصلا فکر عاشق شدن به سرم نميزد.

در سال 1375، وقتي در دوره ي راهنمايي بودم با پسري آشنا شدم.اسم آن پسر آرش بود . لحظه به لحظه دوستي ما بيشتر و عميق تر مي شد تا جايي که همه ما را به عنوان 2 برادر مي دانستند . هميشه با هم بوديم و هر کاري را با هم انجام مي داديم . اين دوستي ما تا زماني ادامه داشت که آن اتفاق لعنتي به وقوع پيوست .

در سال 84، در يک روز تابستاني وقتي از کتابخانه بيرون آمدم براي کمي استراحت در پارکي که در آن نزديکي بود ، رفتم . هوا گرم بود به اين خاطر بعد کمي استراحت در پارک ، به کافي شاپي رفتم ، نوشيدني سفارش دادم . من پسر خيلي مغرور و از خود راضي بودم که جز خود کسي را نمي پسنديدم ...
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
خيلي وقته ديگه بارون نزده


رنگ عشق به اين خيابون نزده


خيلي وقته ابري پرپر نشده


دل آسمون سبك تر نشده


مه سرد رو تن پنجره ها


مثل بغض توي سينه ي منه


ابر چشمام پر اشكه اي خدا


وقتشه دوباره بارون بزنه


خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده


قلبم از دوري تو بد جوري دلتنگ شده


بعد تو هيچ چيزي دوست داشتني نيست


كوه غصه از دلم رفتني نيست


حرف عشق تو رو من با كي بگم؟


همه حرفها كه آخه گفتني نيست


خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده


قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 14:57 ·
3
KAMRAN
KAMRAN
تو نمي دوني من چي کشيدم وقتي که گفتي تو رو نمي خوام

باور ندارم که ديگه نيستي حالا تو رفتي من اينجا تنهام





يه شوخي بود و يه غصه تلخ وقتي که گفتي تو رو نمي خوام

خيال مي کردم مي خواي بترسم شايد هنوزم باور نکردم





چشماي گريون دستاي خسته دوري چشمات منو شکسته

رنگ اون چشات چشاي سيات زنجير دلت دستامو بسته





شايد يه حسود چشممون زده بگو کي ما رو تنهايي ديده

ولي ميدونم تو آسمونا غصه ما رو يکي شنيده





تو باور نکن هر کي بهت گفت پيشت مي مونم پيشت مي مونم

باورندارم که ديگه نيستي تا ته دنيا از تو مي خونم





چشماي گريون دستاي خسته دوري چشمات منو شکسته

رنگ اون چشات چشاي سيات زنجير دلت دستامو بسته





تو نمي دوني من چي کشيدم وقتي که گفتي تو رو نمي خوام

باور ندارم که ديگه نيستي حالا تو رفتي من اينجا تنهام





يه شوخي بود و يه غصه تلخ وقتي که گفتي تو رو نمي خوام

خيال مي کردم مي خواي بترسم شايد هنوزم باور نکردم





چشماي گريون دستاي خسته دوري چشمات منو شکسته

رنگ اون چشات چشاي سيات زنجير دلت دستامو بسته





شايد يه حسود چشممون زده بگو کي ما رو تنهايي ديده

ولي م
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/18 - 02:06 در Art ·
5
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
دوري پايان عشق نيست ، انگار قشنگترين غم دنياست ، ازت دورم اما به يادتم!
دیدگاه · 1392/05/15 - 13:16 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
من تنها نيستم ، اشکهايم را دارم ،
اشکهايي که از غم تو بر گونه هايم جاري است من تنها نيستم ،
لحظه ها را دارم ، لحظه هايي که يکي پس از ديگري عاشقانه مي ميرند
تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند.
من تنها نيستم چرا که خيالت حتي يک نفس از من غافل نمي شود.
چقدر دوست دارم لحظه هايي را که دلتنگ چشمانت مي شوم.
هر لحظه دوريت برايم يک دنيا دلتنگي است و چقدر صبور است دل من
چرا که به اندازه تمام لحظه هاي عاشق بودنم از تو دور هستم.
ولي من باز چشم براهم...
چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هديه کني..
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/15 - 12:50 ·
3
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ