یافتن پست: #فامیلامون

صوفياجون
صوفياجون
و دوتن از تو هستن خوش بحالشون پارسال منو دوستم 14 آبان توراه مشهد بودیم یادش بخیر چه زود گذشت {-57-}{-57-}{-29-}
Mohammad
Mohammad
ıllı YAŁĐA ıllı
آبجی رفتی رو سایلنت، هستی ولی نیستی شاید هم نیستی ولی هستی :d
mostafa AZ
mostafa AZ
آقا دیروز یکی از فامیلامون که یک گودزیلا تخریب چی هم داره اومده بودن خونمون نیم ساعت گذشته بود که داداشم رفت دستشویی(گلاب بروتون)حالا صدا های عجیبی که میومد: تتتتتتتتتر پوف تتتتتر تتتتتتتتر شبیه شلیک مسلسل بود حالا فامیل هامون هم داشتن آروم زیر لب می خندیدن داداشم اومد بیرون عرق کرده بود حسابی بعد گودزیلای ما هم چنین گفت:عمو سوسکاهم مسلح بودن یا نه؟ همون جا کل فامیل ترکیدن از خنده منم تمام فرش ها رو جویدم روزم باطل شد
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/2 - 04:49 ·
7
amir hossein
images.jpg amir hossein
.
NEGAR
NEGAR
بچگیام که فامیلامون میومدن خونمون بچه هاشونو یه گوشه گیر میاوردم تا میخوردن میزدم ! البته خونشون که میرفتم تاااااا میخوردم میزدنمااا
دیدگاه · 1392/08/6 - 21:50 ·
9
MahnaZ
MahnaZ
با یکی از فامیلامون رفته بودیم بانک
میخاست چک به حساب بزاره
کارمند بانک ازش پرسید: ماله سیباست
برگشته میگه: نه ماله گردو های پارساله
الان این قیافه منه:|
اینم کارمند بانکه:|
MahnaZ
29921176242523620009-300x225.png MahnaZ
بچگیام که فامیلامون میومدن خونمون بچه هاشونو یه گوشه گیر میاوردم تا میخوردن میزدم !
البته خونشون که میرفتم تاااااا میخوردم میزدنماااا …
فک و فامیل انتقام گیره داریم ؟؟؟
... ادامه
نگار
نگار
یکی از فامیلامون اسم بچشو گذاشته سپنتا

هر موقع ننش صداش میزنه میگم ۱۵ تا :)){-7-}
صوفياجون
صوفياجون
دو تا خانوم داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن. اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم. دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو با هسته قورت دادم، همه ی فامیلامون می گفتن اوا زری خانوم چند ماهه حامله ای؟!{-7-}{-18-}
LeilA
LeilA
یه لشگر از فامیلامون حمله کردن خونمون ،
هرچند دقیقه یه بار هم یه چیزیو بچه ها میزنن میشکونن …
پسرخالم برگشته بهشون میگه بچه ها چیزایی که نمیشکنه رو الکی زمین نندازید !
.
... ادامه
رضا
رضا
نم نم میاد هوا خنک شده جای همگی خالی
صوفياجون
صوفياجون
.

یکی از فانتزیام اینــه کـه

یه پسر خل و چل از فامیلامون عاشقم شـه و قصد ازدواج داشته باشه

بعد مثل فیلما باباش دسته چکش رو در بیاره به من بگه چه قدر برات بنویسم

که دست از سر پسرم برداری ؟

بعد من بگم عشق رو نمی شه با پول خرید آقای محترم …

من به خاطر پول عاشق نشدم …

بعد باباش بگه صد میلیون می دم بهت گورتو گــم کن !

منم بگم هر چی شما بگین پدر جان من رو حرف بزرگ ترا حرف نمی زنم …

فقــط قربونت دست و پنجت حامــل باشه !{-202-}{-196-}{-150-}
دیدگاه · 1392/03/28 - 00:09 ·
8
رضا
رضا
آخه شما چه جور کاربرهایی هستین؟ هر کدومتون 10 نفر رو دعوت کنین سایت یه تکون اساسی میخوره والا . کم کاری می کنین {-7-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
الان یادم اومد یه چیز بگم بخندین:
یکی‌ از فامیلامون ۵ سالشه اسمش اتنا س عمش تعریف میکرد

میگفت تو جاده یه قم یه غرفه‌های هست که قران بخوانید جایزه بگیرید بود

آتنا رو بردیم با کلی‌ عزت و احترام گذشتنش پشت میکروفن!

آتنا شروع کرد:

بسم الله رحمان رحیم مستمو مستم آره جردنو بستم آره ازم می‌ترسن!

یهو همه یه مسئولین غرفه با باباشو مامانش حمله ور شدن سمت میکروفن....{-18-}
ینی اینو شنیدم ترکیدم از خنده{-18-}
دیدگاه · 1392/01/1 - 02:10 ·
4
LeilA
LeilA
یکی از فامیلامون رفته بود هند
تو مهمونی از خاطرات هند رفتنش داشت واسه
ما میگفت:
تو هند خیلی به ما احترام میذاشتن، بعضیاشون انگار داشتن ما رو می
پرستیدن
یهو وسط خاطره گفتنش پدر بزرگم گفت :
آره هندیا اکثریتشون گاو پرستن
... ادامه
Mostafa
Mostafa
از مزایای اینترنت در ایران اینه که می‌تونید در زمان لود شدن برید توالت و حتی حموم !

شایدم یکی از فامیلامون تو این فاصله بچه دارشد :) )
دیدگاه · 1391/06/28 - 03:03 ·
6
محمد
محمد
رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ